تشریف فرمائی امام بایران و مجالس ولا يتعهدى و مناظرات
قيام علويين - بعد از اینکه مأمون برادرش امین را کشت و از طرف او آسوده شد و خلافتش مستقر شد مرو شاه جهانرا ، قر سلطنت قرار داد و حسن بن سهل را باستانداری بغداد برقرار نمود - طاهر که از بزرگترین سرداران لشکر خلیفه بود و با کوشش او خلافت مأمون استوار گشت از فرمان حسن بن سهل سرپیچی نمود و با اتفاق هزیمه از سرداران لشکر بکوفه رهسپار و با محمد بن ابراهیم حسنی معروف بابن طباطبا بیعت نموده و با لشکر مجهز سپاه حسن بن سهل را شکست دادند .
نه تنها در کوفه بلکه در مکه محمد بن جعفر الصادق عليه السلام معروف بدیباج و در مدینه محمد بن سلیمان حسنی و در یمن ابراهیم بن موسی علیه السلام و در بصره زید بن موسی (ع) خروج نمودند - زید مردم را با مامت برادرش حضرت رضا علیه السلام دعوت مینمود و هر کسی از خاندان عباسی را دستگیر میکردند با آتش سوزانیده میکشتند مأمون برای جلوگیری از انقلاب رأیش بر این قرار گرفت
که حضرت رضا علیه السلام را که در علم و دانش و تقوی بر تمام علویین برتری داشت از مدینه دعوت وولایتعهد خود گرداند . تا سایر سادات بمخالفت خود خاتمه دهند.
مأمون بورزای خود گفت با خدا عهد کرده ام بمحض غلبه بر برادرم امین خلافترا با فضل فرزندان ابیطالب واگذار نمایم - امروز غیر از علی بن موسی علیهما السلام کسی را واجد این مقام نمیدانم ( ارشاد شیخ مفید طاب ثراه)
دعوت از امام
باین منظور مأمون خالوی خود رجاء بن ابی ضحاک را با هئیتی حضور حضرت رضا علیه السلام بمدينه كسیل داشت - امام از دعوت آنها امتناع نمود چون اصرار ایشان از حد گذشت سفر محنت اثر را ناگزیر اختیار فرمود .
در عیون شیخ صدوق از محول سجستانی نقل میکند که امامرضا علیه السلام برای وداع با قبر پیغمبر صلی الله عليه و آله مكرر بمسجد وارد و خارج میشد و تودیع میکرد و بصدای بلند میگریست . در آنحال بحضورش شرفیاب و برای رفتن بخراسان تهنیت گفتم .
فرمود : مرا واگذار زیرا از جوار جدم بیرون میشوم و در غربت میمیرم و در پهلوی قبر هارون دفن میشوم فقال : ذرني واني اخرج من جوار جدی واموت في غربة وادفن في جنب هارون (ماخذ این فصل آنچه ذکر نشده از منابع معتبر و تواریخ استخراج و تلخیص شده.)
مقدمات مسافرت
بروایت جماعتی از اصحاب آنحضرت فرمود : زمانیکه میخواستم از مدینه بخراسان بیایم بخانواده خود امر نمودم بر من گریه کنند تا گریه ایشانرا بشنوم و در بین آنان دوازده هزار دینار تقسیم کردم و گفتم از این سفر بر نمیگردم السلام) علی من امر اولاده و عياله بالنياحة عليه قبل وصول القتل اليه پس از آن فرزندم ابو جعفر جواد را بمسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله بردم و بقبر چسبانیدم و حفظ او را بسبب رسول خدا صلى الله عليه و آله خواستم . در اینحال ابو جعفر بمن متوجه شد و گفت : بابی انت والله تذهب الى الله جانم فدای تو باد بخدا قسم بسوی خدا میروی
تمام وکیلان و گماشتگان خود را به پیروی و اطاعت فرمایش او امر کردم که مخالفت او نکنند و بایشان اعلام نمودم که او جانشین و قائم مقام من است ( ج ۱۲ بحار ار ارشاد مفید و انوار البهیه از در النظيم شيخ يوسف بن حاكم شامی شا کرد محقق حلى بنقل منتهى الامال وشخصیت حضرت رضا (ع))
حج و وداع - علامه مجلسی از کشف الغمه و امية بن على روايت کرده اند که گفت در سالی که امام رضا علیه السلام بحج رفت و متوجه خراسان گردید امام محمد تقی علیه السلام را بحج برد و چون آنحضرت طواف وداع میکرد جواد الائمه بدوش موفق غلام امام بود وطواف میفرمود وقتی بحجر اسماعیل رسید پائین آمد و نشست و آثار اندوه از روی منورش آشکار و مدتی بدعا ادامه داد. موفق گفت فدایت شوم حرکت فرما .
فرمود : تا وقتی خدا بخواهد از اینجا دور نخواهم شد . م وفق احرال فرزند سعادتمند را بعرض پدر بزرگوارش رسانید. حضرت نزديك نور دیده خود آمد و فرمود: ای حبیب من وای نهال بوستان امامت برخیز ! ...
گفت : ای پدر بزرگوار چگونه بلند شوم که می بینم خانه کعبه را وداعی کردی که دیگر بسوی آن نخواهی برگشت و گریان شد و
برای امتثال امر برخاست و راه افتاد .
جریان مسافرت
در سال ۲۰۰ هجرت که حضرت رضا علیه السلام متوجه خراسان شد امام محمد تقی علیه السلام هفت ساله بود. در هر منزل معجزات و کرامات از آن مخزن اسرار آشکار میگشت و بسیاری از آن آثار تا کنون موجود است .
بطوریکه عالم جليل سيد عبد الكريم بن طاوس (متوفی سال ۶۹۳) در فرحة الغرى روایت نموده مسیر مسافرت و تشریف فرمائی حضرت رضا علیه السلام از مدینه بخراسان از طریق بصره و کوفه ببغداد و از آنجا باهواز وقم بوده است .
ورود امام بشهرستان قم
اهالى قم باستقبال امام شتافتند و در پذیرائی آنحضرت و تحصیل افتخار بر یکدیگر سبقت میجستند .
فرمود : ناقه من مأمور است یعنی هر کجا فرود آمد آنجا وارد میشوم
شتر در جلوی خانه ای خوابید که صاحب آن در شب آنروز در خواب دیده بود که حضرت رضا علیه السلام فردام همان او خواهد بود . بعد آن محل مقام رفیعی گشت و در زمان ما مدرسه معموره (رضویه) است (فرحة الغرى ابن طاوس)
ورود بشهرستان نیشابور
ابن صباغ در فصول المهمه از عمادالدین و او از تاریخ نیشابور نقل میکند که وقتی حضرت رضا علیه السلام در میان استقبال بی نظیر واجتماع عظيم اهالی بشهر نیشابور نزول اجلال فرمود در آن سفر یکه بفضیلت شهادت اختصاص یافت ( بحار الانوار از مشارق الانوار بزنطی نقل کرده که معلوم میشود حضرت رضا عليه السلام دو مرتبه بخراسان مسافرت فرموده است.) و در هودجی شاهانه که روی استر شهباء (سرخ رنگ) بسته شده بود وزین آن از نقره خالص و پوشش و پرده آن از پارچه سقلاط (یعنی پارچه پشمی ویژه کجاوه مزين - جامع اللغات) مزین بگلا تون بود قرار داشت
آتش اشتیاق زیارت امام برافروخته شد - در آن تاریخ نیشابور مرکز علمای بزرگ و دانشکده شرق میانه بود ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی که دو پیشوا و حافظ احادیث نبوت بودند در موقع حرکت امام زمام استر شهدا را گرفتند و فریاد کردند : ای سید بزرگوار و یادگار بزرگان و فرزند پیشوایان ماوای پسر پاکان ای بر گزیده خاندان نبوت و طهارت بحق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود چهره زیبای پر نور خویشرا بما آشکار فرما و بیواسطه حدیثی از پدران وجدت برای ما نقل فرما که متذکر شویم .