عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1، ص 176 ) شماره‌ی 436

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > يونس (عليه السلام)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > تفسير آيه 87 سوره انبياء
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > استدلال به آيات قرآن

خلاصه

مأمون گفت: آفرين بر شما ای ابا الحسن! اين آيه را توضيح دهيد( و يونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نمی‌گيريم). امام رضا عليه السّلام فرمود: او يونس بن متّی عليه السّلام است که بر قوم خود غضب کرد و از بين آنان رفت. و «ظنّ» به اين معنی است که يقين کرد که : (ما بر او سخت نمی‌گيريم) يعنی روزی را بر او تنگ نمی‌کنيم، مثل اين آيه شريفه: (و اما هنگامی که او اين کار را انجام داد، ما روزی را بر او تنگ کرديم) که معنی تنگ کردن معيشت را دارد. به هر حال، (او در تاريکی و ظلمات، خداوند را خواند)، يعنی در تاريکی شب و دريا و شکم ماهی اين چنين گفت: (معبودی جز تو نيست، تو منزّه هستی، و من از گمراهان هستم) من به خاطر ترک اين عبادت که در شکم ماهی توانستم آن را انجام دهم، ستمکار هستم. خداوند دعای او را مستجاب کرد و فرمود: (اگر از تسبيح کنندگان نبود تا روز رستاخيز در شکم آن ماهی می‌ماند) (سوره مبارکه صافات، آيات 143 و 144)

متن فارسی

علیّ بن محمّد بن جهم می‌گويد: به مجلس مأمون وارد شدم. حضرت رضا عليه السّلام نيز آنجا بودند، مأمون به حضرت عليه السّلام گفت: يابن رسول الله! آيا شما نمی‌گوييد که انبياء معصوم هستند؟ حضرت فرمودند: آری. گفت: پس معنی اين آيه چيست: ( آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد و گمراه شد) ؟ (سوره مباره طه، آيه 121) حضرت عليه السّلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی به آدم عليه السّلام فرمود: ( تو و همسرت در بهشت ساکن شويد و از روزی فراوان آن و از هر جای آن که خواستيد بخوريد و به اين درخت نزديک نشويد) (سوره مبارکه بقره، آيه 35) و به درخت گندم اشاره فرمود، ( که از ظالمين خواهيد شد) (سوره مبارکه بقره، آيه 35) و خداوند به آنان نفرمود: از اين درخت و ديگر درخت هايی که از اين نوع هستند، نخوريد. آن دو نيز به آن درخت نزديک نشدند و از آن درخت و ساير درخت‌های از آن جنس نخوردند. تا اين که شيطان آن‌ها را وسوسه کرد و به آنان چنين گفت: ( پروردگار شما، شما را از اين درخت نهی نکرده است) (سوره مبارکه اعراف، آيه 20) و فقط شما را از نزديک شدن به غير آن نهی کرده، و شما را از خوردن آن نهی نکرده است. (مگر اين که فرشته نشويد يا جاودانه نگرديد و برای آنان قسم خورد که من خيرخواه شما هستم)، و آدم و حوّاء قبل از آن، کسی را نديده بودند که به دروغ به خدا قسم بخورد. ( آن‌ها را با غرور فريب داد) (سوره مبارکه اعراف، آيه 22) آن‌ها نيز با اطمينان به قسم او از درخت خوردند، و اين قضیّه، قبل از پيامبری آدم اتّفاق افتاد، و اين گناه هم گناه کبيره نبود که آدم مستحقّ عذاب جهنّم شود، بلکه از گناهان صغيره ای بود که خدا آن‌ها را می‌بخشد و بر انبياء نيز قبل از پيامبری آن‌ها ( اين گناهان) جائز است. ولی وقتی خداوند او را (حضرت آدم عليه السّلام) برگزيد و پيغمبر نمود، معصوم شد و هيچ گناه صغيره و کبيره انجام نداد. خداوند می‌فرمايد: ( آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد و سپس خداوند او را برگزيد و توبه‌اش را پذيرفت واو را هدايت کرد) (سوره مبارکه طه، آيات 122 و 121) و نيز می‌فرمايد: ( خداوند، آدم، نوح، آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد). (سوره مبارکه آل عمران، آيه 33) مأمون به حضرت گفت: پس معنی اين آيه چيست؟ (وقتی خداوند فرزند صالح به آنان داد، ايشان شريک هايی برای خدا، در مورد اين فرزند قائل شدند) ؟ (سوره مبارکه اعراف، آيه 190) امام رضا عليه السّلام فرمودند: حوّاء برای آدم پانصد شکم زاييد به هر مرتبه، يک پسر و يک دختر، و آدم عليه السّلام و حوّاء با خداوند عهد کردند که « اگر خداوند به آنان فرزند سالمی بدهد، شکرگزار باشند»، و وقتی خداوند نسلی سالم، بدون هيچ گونه مريضی و آفتی به آنان داد، و آن چه خدا به آنان داده بود، شريک قرار دادند، و خدا را مانند پدر و مادرشان شکر نکردند و خداوند بلندمرتبه می‌فرمايد: (خداوند برتر است از اين که آن‌ها به او شرک بورزند). (سوره مبارکه اعراف، آيه 190) مأمون گفت: گواهی می‌دهم که تو به حق، فرزند رسول خدا هستی، حال اين آيه را که خداوند در حقّ حضرت ابراهيم عليه السّلام فرموده است، توضيح بده: ( وقتی شب او را فرا گرفت، ستاره ای ديد گفت: اين پروردگار من است) (سوره مبارکه انعام، آيه 76) امام رضا عليه السّلام فرمود: ابراهيم عليه السّلام در ميان سه گروه واقع شده بود: گروهی که ستاره زهره را می‌پرستيدند، گروهی که ماه را می‌پرستيدند و گروهی خورشيد را عبادت می‌کردند، و اين در حالی بود که از مخفيگاهش که او را پنهان کرده بود خارج شد. ( وقتی شب او را فرا گرفت) و ستاره زهره را ديد، گفت: آيا اين پروردگار من است؟ که اين را از روی انکار و بی خبری گفت. ( وقتی ستاره غروب کرد) گفت: ( من غروب کننده‌ها را دوست ندارم)، زيرا غروب از صفات پديده‌ها است نه از صفات موجود ازلی. ( و وقتی ماه را در آسمان ديد، گفت: آيا اين پروردگار من است؟) و اين گفته او نيز از روی انکار بود. (وقتی غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نکند گمراه خواهم شد)، منظورش اين بود که اگر پروردگارم هدايتم نمی‌کرد گمراه شده بودم. وقتی که صبح شد، ( خورشيد را ديد و گفت: آيا اين پروردگار من است؟) اين از ماه و زهره بزرگ تر است، و اين نيز از روی بی خبری و انکار بود. (وقتی خورشيد هم غروب کرد) به آن سه گروه که زهره و ماه و خورشيد را می‌پرستيدند گفت: ( ای مردم من از آنچه شما آن‌ها را شريک خدا قرار می‌دهيد، دور هستم، من به سوی کسی که آسمان‌ها و زمين را آفريده، توجه می‌کنم، و مشرک نيستم) (سوره مبارکه انعام، آيات 79 و 78) و ابراهيم عليه السّلام با اين گفته‌های خود، خواست به آنان بگويد که دينشان باطل است و برايشان ثابت کند که عبادت کردن شايسته چيزهايی مثل زهره و ماه و خورشيد نيست، بلکه شايسته خالق آن‌ها و خالق آسمان‌ها و زمين است. و آن دليل هايی که برای قوم خود می‌آورد از طرف خدا به او الهام شده بود، همان طور که خداوند می‌فرمايد: ( و آن دلايل را به ابراهيم داديم تا بر قوم خود عرضه کند). مأمون گفت: آفرين بر شما يابن رسول الله! در مورد اين آيه که گفته حضرت ابراهيم عليه السّلام است، مرا آگاه کنيد: (خدايا به من نشان بده که چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی، خداوند فرمود: آيا ايمان نداری؟ گفت: آری، ولی برای اين است که قلبم آرام شود). (سوره مبارکه بقره، آيه 260) امام رضا عليه السّلام فرمود: خداوند بلندمرتبه به ابراهيم عليه السّلام وحی فرمود که: من از ميان بندگانم برای خود دوستی انتخاب خواهم کرد که حتّی اگر از من بخواهد مرده‌ها را زنده کنم، اين کار را برای او خواهم کرد. ابراهيم به دلش الهام شد که خودش آن دوست و خليل است. پس گفت: (خدايا به من نشان بده که چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی، خداوند فرمود: آيا ايمان نداری؟ گفت: آری، ولی برای اين است که قلبم آرام شود). يعنی نسبت به خليل بودن، خداوند فرمود: ( چهار پرنده بگير، آن‌ها را تکه تکه کن، سپس هر قسمتی از بدن آن‌ها را بر هر کوهی قرار بده، سپس آن‌ها را صدا بزن، فوری خود را به تو می‌رسانند و بدان خداوند شکست ناپذير و حکيم است). (سوره مبارکه بقره، آيه 260) ابراهيم يک کرکس، يک طاووس، يک مرغابی و يک خروس گرفت، آن‌ها را تکه تکه کرد و اجزای آن‌ها را با هم مخلوط کرد و سپس هر قسمت از اين مخلوط را بر هر کوهی از ده کوه اطراف قرار داد و آنگاه منقارشان را به دست گرفت و آن‌ها را با نامشان صدا زد و مقداری دانه و آب نزد خود قرار داد، آن اجزاء به سوی يک ديگر پرواز کردند و بدن‌های آن‌ها کامل شد و هر بدنی به سوی گردن و سر خود رفت و به آن‌ها متصل شد، سپس ابراهيم منقار آن‌ها را آزاد کرد و آن‌ها پرواز کردند و سپس فرود آمدند و از آن آب نوشيدند و از آن دانه‌ها خوردند و گفتند: ای پيامبر خدا! تو ما را زنده کردی، خدا تو را زنده بدارد. ابراهيم فرمود: بلکه خداوند زنده می‌کند و می‌ميراند و او بر همه کار تواناست. مأمون گفت: آفرين بر شما يا ابا الحسن! درباره اين آيه برايم بگوييد که خداوند عزّوجلّ می‌فرمايد: ( موسی او را با مشت زد و او مُرد، سپس گفت اين از عمل شيطان است). (سوره مبارکه قصص، آيه 15) امام رضا عليه السّلام فرمودند: موسی بين مغرب و عشاء به يکی از شهرهای فرعون وارد شد در حالی که اهالی آن شهر از ورود او بی خبر بودند، ( پس ديد دو مرد با يک ديگر نزاع می‌کنند، يکی از آن‌ها از گروه موسی و ديگری از دشمنان او بود، آن که از گروه موسی بود، عليه ديگری که دشمن بود کمک خواست)، موسی عليه السّلام هم به حکم خدا درباره دشمن حکم کرد ( و با مشت او را زد) و او مُرد، (و موسی گفت: اين عمل شيطان است)، يعنی نزاعی که بين آن دو مرد رخ داده بود، کار شيطان است، نه کشتن آن مرد توسط موسی، (او) يعنی شيطان، ( دشمنی گمراه کننده و آشکار است). مأمون گفت، پس معنی اين سخن موسی چيست: ( خداوندا! من به خودم ظلم کردم، مرا بيامرز) ؟ (سوره مبارکه قصص، آيه 16) حضرت فرمود: يعنی من با ورود به اين شهر، خود را در شرايطی قرار دادم که نمی‌بايست در آن شرايط قرار می‌دادم، ( مرا بيامرز) يعنی مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نيابند و مرا نکشند،( خداوند نيز او را آمرزيد زيرا که او آمرزنده و مهربان است.) موسی عليه السّلام گفت: (خداوندا! به شکرانه اين نعمت)، يعنی نيرويی که به من دادی تا با يک مشت مردی را از پای در آوردم( هرگز پشتوانه مجرمين نمی‌باشم)، بلکه با اين نيرو در راه تو مجاهده خواهم کرد تا تو راضی شوی. (وقتی صبح شد)، موسی عليه السّلام در شهر (ترسان و مراقب بود که ديد همان کسی که ديروز او را به ياری طلبيده بود، عليه شخص ديگری، از او کمک می‌خواهد)، بار ديگر (موسی فرمود: تو به روشنی، شرور هستی)، ديروز با يکی نزاع می‌کردی و امروز با ديگری! تو را ادب می‌کنم، و خواست او را بزند ( همين که خواست شخصی را که دشمن آنها بود بزند) همان کسی که هم گروه موسی بود( گفت: ای موسی آيا می‌خواهی همان طور که ديروز يک نفر را کشتی، مرا هم بکشی! اگر تو می‌خواهی جبّار باشی و نمی‌خواهی که جزء مصلحين باشی!) مأمون گفت: خداوند از طرف انبيائش، به شما جزای خير دهد يا ابا الحسن! معنی اين آيه چيست که موسی به فرعون گفت: ( من که آن کا را (قتل) را انجام ندادم، در آن موقع گمراه بودم) ؟ (سوره مبارکه شعراء، آيه 20) امام رضا عليه السّلام فرمودند: وقتی موسی (از مدين) نزد فرعون برگشت، فرعون گفت: ( آن کار را انجام دادی و تو از کافران هستی) (سوره مبارکه شعراء، آيه 19) حضرت موسی گفت:(من آن کار را در موقعی انجام دادم که گمراه بودم) و اشتباه به آن شهر آمده بودم، ( ووقتی از شما ترسيدم فرار کردم و پروردگارم به من حکمت بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد). (حضرت رضا فرمودند:) و خداوند عزّوجلّ به حضرت محمّد صلّی الله عليه و آله نيز می‌فرمايد: (آيا تو را يتيم نيافت و برايت سرپناه قرار داد) (سوره مبارکه ضحی، آيه 6) يعنی تو را تنها نيافت و مردم را به سوی تو راهنمايی کرد؟ ( و تو را گمراه يافت) (سوره مبارکه ضحی، آيه 7) يعنی در نزد قوم خود، ناشناخته بودی، (و هدايت کرد) يعنی مردم را به شناخت تو، راهنمايی کرد، (و تو را فقير يافت و غنی نمود) (سوره مبارکه ضحی، آيه 8) يعنی دعای تو را مستجاب کرد و به اين وسيله تو را غنی نمود. مأمون گفت: آفرين بر شما ای فرزند رسول خدا! معنی اين آيه چيست: (وقتی موسی در موعدی که معیّن کرده بوديم آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: خدايا، خود را به من نشان بده تا تو را ببينم) ؟ (سوره مبارکه اعراف، آيه 142) چگونه ممکن است موسی کليم الله عليه السّلام باشد و نداند که خداوند تبارک و تعالی ديده نمی‌شود و چنين چيزی را نخواهد؟ امام رضا عليه السّلام فرمودند: موسی کليم الله عليه السّلام می‌دانست که خداوند برتر از اين است که با چشم‌ها ديده شود، ولی وقتی خداوند عزّوجلّ با او سخن گفت و او را به خود نزديک کرد، با او نجوا کرد، موسی نزد قوم خود برگشت و به آنان اطّلاع داد که خداوند عزّوجلّ با او سخن گفته و او را به خود نزديک کرده و با او نجوا کرده است. پس آنان گفتند: (به تو ايمان نمی‌آوريم) (سوره مبارکه بقره، آيه 55) مگر اينکه صدای خدا را همان طور که تو شنيدی، بشنويم. و آن مردم، هفتصد هزار نفر بودند، موسی از بين آنان هفتاد هزار نفر برگزيد، سپس از بين اين هفتاد هزار، هفت هزار نفر را انتخاب کرد، سپس از بين آن‌ها هفتصد نفر را انتخاب کرد و بالاخره هفتاد نفر از بين آنان را برای زمانی که خدا معیّن کرده بود، برگزيد. آنان به کوه سينا رفتند و در پايين کوه ايستادند و موسی بالای کوه رفت و از خداوند تبارک و تعالی خواست که با و سخن بگويد و سخن خود را به گوش آنان برساند. خداوند متعال هم با او سخن گفت و آنان نيز سخن خدا را از بالا و پايين، و چپ و راست، پشت سر و روبرو شنيدند، زيرا خداوند صدا را در درخت ايجاد کرد و از آن پراکنده کرد به گونه ای که آنان صدا را از همه طرف شنيدند. سپس آنان گفتند: (ما به تو ايمان نمی‌آوريم) که آن چه شنيديم کلام خدا باشد (مگر اينکه آشکارا خدا را ببينيم)، و هنگامی که چنين سخن بزرگی گفتند و تکبّر و سرکشی کردند، خداوند عزّوجلّ صاعقه ای بر آنان فرستاد و صاعقه آنان را به خاطر ظلمشان از بين برد. حضرت موسی گفت: خداوندا! وقتی نزد قوم بنی اسرائيل برگردم و آن‌ها بگويند که ايشان را بردی و کشتی، و دروغ گفته بودی که خدا با تو نجوا کرده است، من به آنان چه بگويم؟ بنابراين خداوند آنان را زنده کرد و به همراه موسی عليه السّلام فرستاد، آنان گفتند: از خدا بخواه که خودش را به تو نشان دهد، و خواسته ات را اجابت کند، و تو به ما بگو خدا چگونه است، تا ما او را بهتر بشناسيم. موسی فرمود: ای مردم! خداوند برتر از آن است که با چشم‌ها ديده شود و کيفیّت ندارد، بلکه با آيات و نشانه هايش شناخته می‌شود. گفتند: (تو را قبول نداريم) مگر اينکه از خدا درخواست کنی. موسی گفت: خداوندا! تو سخن بنی اسرائيل را شنيدی و تو صلاح آنان را بهتر می‌دانی. خداوند متعال به موسی وحی کرد: ای موسی! آنچه از تو خواستند، از من بخواه، من تو را به نادانی آنان مؤاخذه نمی‌کنم. در اين موقع موسی عليه السّلام گفت: ( خدايا خودت را به من نشان بده تا تو را ببينم! گفت: هرگز مرا نخواهی ديد ولی به کوه نگاه کن اگر در جای خود قرار گرفت (و موسی از کوه پايين آمده بود) مرا خواهی ديد. وقتی خداوند با آيه ای از آيات خود بر کوه تجلّی کرد، کوه را خُرد کرد و وسی بيهوش بر زمين افتاد، وقتی به هوش آمد گفت: تو منزّهی، توبه می‌کنم و بسوی تو باز می‌گردم). (سوره مبارکه اعراف، آيه 143) يعنی از نادانی قوم خود، به شناختی که نسبت به تو داشتم، برمی گردم، و من از بين آنان، اوّلين کسی هستم که ايمان می‌آورم که تو ديده نمی‌شوی. مأمون گفت: آفرين بر شما ای ابا الحسن! درباره اين آيه توضيح دهيد: (زليخا قصد يوسف کرد، و اگر يوسف برهان پرورگارش را نمی‌ديد، او نيز قصد زليخا می‌کرد)، امام رضا عليه السّلام فرمود: زليخا قصد يوسف کرد، و اگر يوسف برهان پروردگارش را نمی‌ديد، او نيز قصد زليخا می‌کرد، ولی او معصوم بود و معصوم قصد گناه نمی‌کند، و مرتکب آن می‌شود، و پدرم از پدرش حضرت صادق عليه السّلام نقل فرمود که آن حضرت چنين فرمود: (زليخا) تصميم گرفت که انجام دهد و (يوسف) تصميم گرفت که انجام ندهد. مأمون گفت: آفرين بر شما ای ابا الحسن! اين آيه را توضيح دهيد( و يونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نمی‌گيريم). امام رضا عليه السّلام فرمود: او يونس بن متّی عليه السّلام است که بر قوم خود غضب کرد و از بين آنان رفت. و «ظنّ» به اين معنی است که يقين کرد که : (ما بر او سخت نمی‌گيريم) يعنی روزی را بر او تنگ نمی‌کنيم، مثل اين آيه شريفه: (و اما هنگامی که او اين کار را انجام داد، ما روزی را بر او تنگ کرديم) که معنی تنگ کردن معيشت را دارد. به هر حال، (او در تاريکی و ظلمات، خداوند را خواند)، يعنی در تاريکی شب و دريا و شکم ماهی اين چنين گفت: (معبودی جز تو نيست، تو منزّه هستی، و من از گمراهان هستم) من به خاطر ترک اين عبادت که در شکم ماهی توانستم آن را انجام دهم، ستمکار هستم. خداوند دعای او را مستجاب کرد و فرمود: (اگر از تسبيح کنندگان نبود تا روز رستاخيز در شکم آن ماهی می‌ماند) (سوره مبارکه صافات، آيات 143 و 144) مأمون گفت: آفرين بر شما يا ابا الحسن! اين آيه را توضيح دهيد: (زمانی که پيامبران نااميد شدند و گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است، ياری ما به آنان رسيد). (سوره مبارکه يوسف، آيه 110) امام رضا عليه السّلام فرمود که خدا می‌فرمايد: (وقتی که پيامبران از قوم خود نااميد شدند) و قوم آنان پيامبرانشان را دروغ پنداشتند، ياری و نصرت ما به پيامبران رسيد. مأمون گفت: آفرين بر شما يا ابا الحسن! معنی اين آيه چيست: (تا خدا گناه قبل و بعد تو را بيامرزد) ؟ (سوره مبارکه فتح، آيه 2) امام رضا عليه السّلام فرمود: از نظر مشرکين مکّه، کسی گناهکارتر از حضرت رسول صلّی الله عليه و آله نبود، زيرا آنان قبل از بعثت، سيصد و شصت بت را می‌پرستيدند و هنگامی که آن حضرت صلّی الله عليه و آله ايشان را به کلمه اخلاص ( لا اله الّا الله) دعوت کرد، اين موضوع بر آنان گران آمد و گفتند: (آيا به جای خدايان، يک خدا قرار داده است، اين چيز عجيبی است، بزرگانشان حرکت کردند و گفتند: برويد و بر اعتقاد به خدايان صبور باشيد، اين چيزی است که از شما خواسته می‌شود، ما اين حرفها را بين امّت آخر، که قبل از ما بوده اند، شنيده ايم اين سخن دروغ است) (سوره مبارکه ص، آيات 5- 7) و هنگامی که خداوند عزّوجلّ مکه را برای پيامبرش صلّی الله عليه و آله فتح کرد، به او فرمود: ای محمّد! ( ما برای تو فتح کرديم) مکه را ( فتحی آشکار، تا خدا گناه قبل و بعد تو را بيامرزد) همان چيزی که از نظر مشرکين اهل مکه به خاطر دعوت تو به توحيد، در گذشته و آينده، گناه محسوب می‌شد، زيرا بعضی از مشرکين مکه مسلمان شدند و بعضی از مکه خارج شدند، و آنان که ماندند نتوانستند هنگامی حضرت مردم را به توحيد دعوت می‌کرد، توحيد را انکار کنند، و وقتی حضرت برايشان پيروز شد، آن چه از نظر آنان گناه محسوب می‌شد، پوشيده شد. مأمون گفت: آفرين بر شما يا ابا الحسن! درباره اين آيه مرا آگاه کنيد: ( خدا تو را عفو کند، چرا به آنان اجازه دادی). (سوره مبارکه توبه، آيه 43) امام رضا عليه السّلام فرمود: اين آيه مانند اين است که « به در می‌گويم، ديوار گوش کند» می‌باشد، خداوند عزّوجلّ با پيامبرش صحبت کرد ولی در اصل، مردم را خطاب کرد، و مانند اين آيه: ( اگر مشرک شوی، عملت باطل شده، و از زيانکاران خواهی بود) (سوره مبارکه زمر، آيه 65) و نيز اين آيه: ( اگر تو را تثبيت نمی‌کرديم، شايد کمی به آنان مايل شوی). (سوره مبارکه اسراء، آيه 74) مأمون گفت: درست گفتيد يابن رسول الله! در مورد اين آيه برايم توضيح دهيد: ( وقتی به آن کسی که خدا به او نعمت داده و تو نيز او را مورد لطف و عنايت قرار دادی می‌گويی همسرت را طلاق نده و از خدا بترس، و در دل چيزی را پنهان می‌کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد و از مردم می‌ترسی و خدا سزاوارتر است که از او بترسی). (سوره مبارکه احزاب، آيه 37) امام رضا عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی الله عليه و آله تصميم گرفتند به خانه زيد بن حارثه (او از کسانی است که در آغاز دعوت پيامبر صلّی الله عليه و آله به او ايمان آورد، و در سال هشتم در جنگ موته شهيد شد) بروند، که زن زيد را در حال غسل کردن ديد، و به او فرمود: منزّه است آن کسی که تو را خلق نموده است؛ و حضرت می‌خواست خداوند را از سخن کسانی که می‌گويند ملايکه دختران خدا هستند، پاک نمايد. خداوند عزّوجلّ می‌فرمايد: (آيا خداوند پسران را برای شما گذاشته و برای خود، دخترانی از ملائکه برگزيده است؟ سخن بزرگی می‌گوييد!). (سوره مبارکه إسراء، آيه 40) پس هنگامی که پيامبر صلّی الله عليه و آله آن زن را در حال غسل کردن ديدند گفتند: آن کس که تو را خلق کرده، برتر از اين است که فرزندی داشته باشد که آن فرزند اين چنين نيازمند غسل و پاکيزگی باشد. وقتی زيد به خانه برگشت، همسرش آمدن رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سخن آن حضرت را که فرموده بود: «منزّه است آن کسی که تو را آفريده است» را به او خبر داد. زيد منظور حضرت را ندانست و گمان کرد که سخن حضرت به خاطر اين بوده است که آن حضرت از زيبايی همسر او متعجب شده است ( از زيبايی آن زن خوشش آمده است). بنابراين زيد نزد پيامبر صلّی الله عليه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا! زن من بداخلاق است و می‌خواهم او را طلاق بدهم. پيامبر صلّی الله عيه و آله به او فرمود: ( همسرت را نگهدار و از خدا بترس) (سوره مبارکه احزاب، آيه 37) و خداوند متعال تعداد همسران آن حضرت و اين که آن زن نيز از آنان است را به آن حضرت خبر داده بود. حضرت اين موضوع را در دل پنهان داشته و برای زيد آشکار نکرده بود، و از اين می‌ترسيدند که مردم بگويند: محمّد به برده‌اش که خود او را آزاد کرده می‌گويد: زن تو، همسر من خواهد شد، و با اين گفته، بر آن حضرت خرده بگيرند. پس خداوند اين آيه را نازل کرد: (وقتی به آن کسی که خدا [به خاطر اسلام آوردن او] و تو نيز [با آزاد سازی او] به او نعمت دادی، می‌گويی: همسرت را نگه دار و از خدا بترس و در دلت چيزی را پنهان می‌داری که خدا آن را آشکار خواهد کرد و از مردم می‌ترسی در حالی که خدا سزاوارتر است که از او بترسی). سپس زيد بن حارثه او را طلاق داد و آن زن نيز عده طلاق نگه داشت و بعد از آن، خداوند او را به عقد حضرت رسول صلّی الله عليه و آله در آورد. در اين باره آيه ای نازل فرموده، چنين گفت: (و آنگاه که زيد از او کام گرفت [و بعد او را طلاق داد] او را به عقد تو درآورديم تا شايد برای مؤمنين [ازدواج با] همسران فرزند خوانده‌های خود، بعد از آنکه [شوهرانشان] از آنان کام گرفتند، گناهی نباشد و فرمان خدا انجام می‌شود). (سوره مبارکه احزاب، آيه 37) سپس خداوند عزّوجلّ دانست که منافقين به خاطر اين ازدواج، بر آن حضرت خرده خواهند گرفت، بنابراين اين آيه را نازل کرد: ( در آن چه خدا بر پيامبرش واجب کرده، گناهی نيست). (سوره مبارکه احزاب، آيه 37) مأمون گفت: دلم را آرام کردی يابن رسول الله! و آن چه را بر من پوشيده بود، برايم واضح کردی، خداوند از طرف انبياء و اسلام شما را جزای خير دهد! علیّ بن محمّد بن جهم می‌گويد: مأمون برای نماز برخاست و دست محمّد بن جعفربن محمّد(عموی امام رضا عليه السّلام) را که در مجلس حاضر بود گرفت و با خود برد، من نيز به دنبال آنان رفتم، مأمون به او گفت: برادرزاده ات را چگونه يافتی؟ گفت: دانشمند است، و نديده بوديم که نزد علما رفته باشد. مأمون گفت: برادر زاده ات از خاندان پيامبر است که پيامبر صلّی الله عليه و آله در مورد آنان فرموده: « آگاه باشيد که نيکان خاندان من و پاکان نسل من، در کودکی از همه مردم بردبارتر و در بزرگی از همه مردم داناترند، به آنان چيزی ياد ندهيد، زيرا آنان از شما داناترند، از در هدايت شما را خارج نخواهند کرد و در ضلالت شما را داخل نخواهند کرد.» سپس حضرت رضا عليه السّلام به منزل رفتند. فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و صحبت‌های مأمون و جواب محمّد بن جعفر (عموی آن حضرت) را برای حضرت بيان کردم؛ آن حضرت عليه السّلام خنديد و فرمود: ای ابن جهم! آنچه شنيدی تو را فريب ندهد، او مرا با فريب خواهد کشت و خدا از او انتقام مرا خواهد گرفت. مؤلّف اين کتاب می‌گويد: چنين حديثی از او علی بن محمد بعيد است! زيرا او ناصبی است و بغض و دشمنی نسبت به اهل بيت عليهم السّلام دارد.

متن عربی

حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ‏ حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ع فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَی قَالَ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ عَصی‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‏ فَقَالَ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِآدَمَ‏ اسْکُنْ أَنْتَ‏ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَی شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِينَ‏ وَ لَمْ یَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْکُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا کَانَ مِنْ جِنْسِهَا فَلَمْ یَقْرَبَا تِلْکَ الشَّجَرَةَ وَ لَمْ یَأْکُلَا مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَکَلَا مِنْ غَیْرِهَا لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّیْطَانُ إِلَیْهِمَا وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ وَ إِنَّمَا یَنْهَاکُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَیْرَهَا وَ لَمْ یَنْهَکُمَا عَنِ الْأَکْلِ مِنْهَا إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِينَ وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ‏ وَ لَمْ یَکُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِکَ مَنْ یَحْلِفُ بِاللَّهِ کَاذِباً فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَأَکَلَا مِنْهَا ثِقَةً بِیَمِينِهِ بِاللَّهِ وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ آدَمَ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ بِذَنْبٍ کَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ دُخُولَ النَّارِ وَ إِنَّمَا کَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِی تَجُوزُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْیِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ جَعَلَهُ نَبِیّاً کَانَ مَعْصُوماً لَا یُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا کَبِيرَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ عَصی‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‏ ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی‏ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِينَ‏ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِيما آتاهُما فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع إِنَّ حَوَّاءَ وَلَدَتْ لِآدَمَ خَمْسَمِائَةِ بَطْنٍ ذَکَراً وَ أُنْثَی وَ إِنَّ آدَمَ ع وَ حَوَّاءَ عَاهَدَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دَعَوَاهُ وَ قَالا لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِينَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً مِنَ النَّسْلِ خَلْقاً سَوِیّاً بَرِيئاً مِنَ الزَّمَانَةِ وَ الْعَاهَةِ وَ کَانَ‏ مَا آتَاهُمَا صِنْفَیْنِ صِنْفاً ذُکْرَاناً وَ صِنْفاً إِنَاثاً فَجَعَلَ الصِّنْفَانِ لِلَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ‏ شُرَکاءَ فِيما آتاهُما وَ لَمْ یَشْکُرَاهُ کَشُکْرِ أَبَوَیْهِمَا لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‏ فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص حَقّاً فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَقِّ إِبْرَاهِيمَ ع‏ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی‏ کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی‏ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع وَقَعَ إِلَی ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ صِنْفٍ یَعْبُدُ الزُّهَرَةَ وَ صِنْفٍ یَعْبُدُ الْقَمَرَ وَ صِنْفٍ یَعْبُدُ الشَّمْسَ وَ ذَلِکَ حِينَ خَرَجَ مِنَ السَّرَبِ الَّذِی أُخْفِیَ فِيهِ‏ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ‏ فَرَأَی الزُّهَرَةَ قَالَ‏ هذا رَبِّی‏ عَلَی الْإِنْکَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ فَلَمَّا أَفَلَ‏ الْکَوْکَبُ‏ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ‏ لِأَنَّ الْأُفُولَ مِنْ صِفَاتِ الْمُحْدَثِ لَا مِنْ صِفَاتِ الْقِدَمِ‏ فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی‏ عَلَی الْإِنْکَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ‏ یَقُولُ لَوْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا أَصْبَحَ وَ رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ مِنَ الزُّهَرَةِ وَ الْقَمَرِ عَلَی الْإِنْکَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ لَا عَلَی الْإِخْبَارِ وَ الْإِقْرَارِ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ‏ لِلْأَصْنَافِ الثَّلَاثَةِ مِنْ عَبَدَةِ الزُّهَرَةِ وَ الْقَمَرِ وَ الشَّمْسِ‏ يا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِينَ‏ وَ إِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِيمُ ع بِمَا قَالَ أَنْ یُبَیِّنَ لَهُمْ بُطْلَانَ دِينِهِمْ وَ یُثْبِتَ عِنْدَهُمْ أَنَّ الْعِبَادَةَ لَا تَحِقُّ لِمَا کَانَ بِصِفَةِ الزُّهَرَةِ وَ الْقَمَرِ وَ الشَّمْسِ وَ إِنَّمَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِخَالِقِهَا وَ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کَانَ مَا احْتَجَّ بِهِ عَلَی قَوْمِهِ مِمَّا أَلْهَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ آتَاهُ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِيمَ عَلی‏ قَوْمِهِ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ‏ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِيمَ ع‏ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَانَ أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِيمَ ع أَنِّی مُتَّخِذٌ مِنْ عِبَادِی خَلِيلًا إِنْ سَأَلَنِی إِحْیَاءَ الْمَوْتَی أَجَبْتُهُ فَوَقَعَ فِی نَفْسِ إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ ذَلِکَ الْخَلِيلُ فَقَالَ‏ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی‏ عَلَی الْخُلَّةِ قَالَ‏ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی‏ کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِينَکَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَکِيمٌ‏ فَأَخَذَ إِبْرَاهِيمُ ع نَسْراً وَ طَاوُساً وَ بَطّاً وَ دِيکاً فَقَطَّعَهُنَّ وَ خَلَطَهُنَّ ثُمَّ جَعَلَ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنَ الْجَبَلِ الَّتِی حَوْلَهُ وَ کَانَتْ عَشَرَةً مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ جَعَلَ مَنَاقِيرَهُنَّ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ دَعَاهُنَّ بِأَسْمَائِهِنَّ وَ وَضَعَ عِنْدَهُ حَبّاً وَ مَاءً فَتَطَایَرَتْ تِلْکَ الْأَجْزَاءُ بَعْضُهَا إِلَی بَعْضٍ حَتَّی اسْتَوَتِ الْأَبْدَانُ وَ جَاءَ کُلُّ بَدَنٍ حَتَّی انْضَمَّ إِلَی رَقَبَتِهِ وَ رَأْسِهِ فَخَلَّی إِبْرَاهِيمُ ع عَنْ مَنَاقِيرِهِنَّ فَطِرْنَ ثُمَّ وَقَعْنَ فَشَرِبْنَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ الْتَقَطْنَ مِنْ ذَلِکَ الْحَبِّ وَ قُلْنَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَحْیَیْتَنَا أَحْیَاکَ اللَّهُ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ بَلِ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِيتُ‏ وَ هُوَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِيرٌ قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِيکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَوَکَزَهُ مُوسی‏ فَقَضی‏ عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ مُوسَی دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ‏ عَلی‏ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها وَ ذَلِکَ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فَوَجَدَ فِيها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ‏ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِيعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ‏ فَقَضَی مُوسَی عَلَی الْعَدُوِّ وَ بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ‏ فَوَکَزَهُ‏ فَمَاتَ‏ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ‏ یَعْنِی الِاقْتِتَالَ الَّذِی کَانَ وَقَعَ بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ لَا مَا فَعَلَهُ مُوسَی ع مِنْ قَتْلِهِ‏ إِنَّهُ‏ یَعْنِی الشَّیْطَانَ‏ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ مُوسَی‏ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی‏ قَالَ یَقُولُ إِنِّی وَضَعْتُ نَفْسِی غَیْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِی هَذَا الْمَدِينَةَ فَاغْفِرْ لِی‏ أَیْ اسْتُرْنِی مِنْ أَعْدَائِکَ لِئَلَّا یَظْفَرُوا بِی فَیَقْتُلُونِی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ قالَ‏ مُوسَی ع‏ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَ‏ مِنَ الْقُوَّةِ حَتَّی قَتَلْتُ رَجُلًا بِوَکْزَةٍ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ‏ بَلْ أُجَاهِدُ فِی سَبِيلِکَ بِهَذِهِ الْقُوَّةِ حَتَّی رَضِیَ‏ فَأَصْبَحَ‏ مُوسَی ع‏ فِی الْمَدِينَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ‏ عَلَی آخَرَ قالَ لَهُ مُوسی‏ إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِينٌ‏ قَاتَلْتَ رَجُلًا بِالْأَمْسِ وَ تُقَاتِلُ هَذَا الْیَوْمَ لأوذينک [لَأُؤَدِّبَنَّکَ‏] وَ أَرَادَ أَنْ یَبْطِشَ بِهِ‏ فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما وَ هُوَ مِنْ شِيعَتِهِ‏ قالَ يا مُوسی‏ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ‏ قَالَ الْمَأْمُونُ جَزَاکَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِیَائِهِ خَیْراً یَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ مُوسَی لِفِرْعَوْنَ‏ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ فِرْعَوْنَ قَالَ لِمُوسَی لَمَّا أَتَاهُ‏ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِينَ‏ بِی‏ قالَ‏ مُوسَی‏ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ‏ عَنِ الطَّرِيقِ بِوُقُوعِی إِلَی مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِکَ‏ فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِينَ‏ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص‏ أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِيماً فَآوی‏ یَقُولُ أَ لَمْ یَجِدْکَ وَحِيداً فَآوَی‏ إِلَیْکَ النَّاسَ‏ وَ وَجَدَکَ ضَالًّا یَعْنِی عِنْدَ قَوْمِکَ‏ فَهَدی‏ أَیْ هَدَاهُمْ إِلَی مَعْرِفَتِکَ‏ وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی‏ یَقُولُ أَغْنَاکَ بِأَنْ جَعَلَ دُعَاءَکَ مُسْتَجَاباً قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِيکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَمَّا جاءَ مُوسی‏ لِمِيقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی‏ کَیْفَ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ ع لَا یَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ذِکْرُهُ لَا یَجُوزُ عَلَیْهِ الرُّؤْیَةُ حَتَّی یَسْأَلَهُ هَذَا السُّؤَالَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ کَلِيمَ اللَّهِ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ ع عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَعَزُّ أَنْ یُرَی بِالْأَبْصَارِ وَ لَکِنَّهُ لَمَّا کَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِیّاً رَجَعَ إِلَی قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ‏ حَتَّی نَسْتَمِعَ کَلَامَهُ کَمَا سَمِعْتَ وَ کَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِمْ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَی طُورِ سَیْنَاءَ فَأَقَامَهُمْ فِی سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَی إِلَی الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَی أَنْ یُکَلِّمَهُ وَ یُسْمِعَهُمْ کَلَامَهُ فَکَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ وَ سَمِعُوا کَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ یَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِی الشَّجَرَةِ وَ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّی سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ‏ بِأَنَّ هَذَا الَّذِی سَمِعْنَاهُ کَلَامُ اللَّهِ‏ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَکْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ فَمَاتُوا فَقَالَ مُوسَی یَا رَبِّ مَا أَقُولُ لِبَنِی إِسْرَائِيلَ إِذَا رَجَعْتُ إِلَیْهِمْ وَ قَالُوا إِنَّکَ ذَهَبْتَ بِهِمْ فَقَتَلْتَهُمْ لِأَنَّکَ لَمْ تَکُنْ صَادِقاً فِيمَا ادَّعَیْتَ مِنْ مُنَاجَاةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِیَّاکَ فَأَحْیَاهُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَهُمْ مَعَهُ فَقَالُوا إِنَّکَ لَوْ سَأَلْتَ اللَّهَ أَنْ یُرِیَکَ نَنْظُرُ إِلَیْهِ لَأَجَابَکَ وَ کُنْتَ تُخْبِرُنَا کَیْفَ هُوَ فَنَعْرِفُهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ مُوسَی‏ یَا قَوْمِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَا یُرَی بِالْأَبْصَارِ وَ لَا کَیْفِیَّةَ لَهُ وَ إِنَّمَا یُعْرَفُ بِآیَاتِهِ وَ یُعْلَمُ بِأَعْلَامِهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ‏ حَتَّی تَسْأَلَهُ فَقَالَ مُوسَی یَا رَبِّ إِنَّکَ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَةَ بَنِی إِسْرَائِيلَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِصَلَاحِهِمْ فَأَوْحَی اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا مُوسَی سَلْنِی مَا سَأَلُوکَ فَلَنْ أُؤَاخِذَکَ بِجَهْلِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ مُوسَی ع‏ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ‏ وَ هُوَ یَهْوِی‏ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ‏ بِآیَةٍ مِنْ آیَاتِهِ‏ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ‏ یَقُولُ رَجَعْتُ إِلَی مَعْرِفَتِی بِکَ عَنْ جَهْلِ قُومِی‏ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ‏ مِنْهُمْ بِأَنَّکَ لَا تُرَی فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی‏ بُرْهانَ رَبِّهِ‏ فَقَالَ الرِّضَا ع لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ لَوْ لَا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ لَهَمَّ بِهَا کَمَا هَمَّتْ بِهِ لَکِنَّهُ کَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا یَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا یَأْتِيهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ هَمَّتْ بِأَنْ تَفْعَلَ وَ هَمَّ بِأَنْ لَا یَفْعَلَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ‏ فَقَالَ الرِّضَا ع ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّی ع ذَهَبَ مُغَاضِباً لِقَوْمِهِ‏ فَظَنَ‏ بِمَعْنَی اسْتَیْقَنَ‏ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ‏ أَیْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ‏ أو [أَیْ‏] ضَیَّقَ وَ قَتَّرَ فَنادی‏ فِی الظُّلُماتِ‏ أَیْ ظُلْمَةِ اللَّیْلِ وَ ظُلْمَةِ الْبَحْرِ وَ ظُلْمَةِ بَطْنِ الْحُوتِ‏ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ‏ بِتَرْکِی مِثْلَ هَذِهِ الْعِبَادَةِ الَّتِی قَدْ فَرَّغْتَنِی لَهَا فِی بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ع‏ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا قَالَ الرِّضَا ع یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ‏ مِنْ قَوْمِهِمْ وَ ظَنَّ قَوْمُهُمْ أَنَّ الرُّسُلَ قَدْ کُذِبُوا جَاءَ الرُّسُلَ نَصْرُنَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ الرِّضَا ع لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ أَعْظَمَ ذَنْباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ صَنَماً فَلَمَّا جَاءَهُمْ ص بِالدَّعْوَةِ إِلَی کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ کَبُرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ عَظُمَ وَ قَالُوا أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی‏ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ یُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ‏ فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ ص مَکَّةَ قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ‏ مَکَّةَ فَتْحاً مُبِيناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ بِدُعَائِکَ إِلَی تَوْحِيدِ اللَّهِ فِيمَا تَقَدَّمَ وَ مَا تَأَخَّرَ لِأَنَّ مُشْرِکِی مَکَّةَ أَسْلَمَ بَعْضُهُمْ وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنْ مَکَّةَ وَ مَنْ بَقِیَ مِنْهُمْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی إِنْکَارِ التَّوْحِيدِ عَلَیْهِ إِذَا دَعَا النَّاسَ إِلَیْهِ فَصَارَ ذَنْبُهُ عِنْدَهُمْ فِی ذَلِکَ مَغْفُوراً بِظُهُورِهِ عَلَیْهِمْ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ‏ قَالَ الرِّضَا ع هَذَا مِمَّا نَزَلَ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةُ خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ نَبِیَّهُ وَ أَرَادَ بِهِ أُمَّتَهُ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی‏ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ‏ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِيلًا قَالَ صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ (عَلَیْکَ) زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَصَدَ دَارَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ بْنِ شَرَاحِيلَ الْکَلْبِیِّ فِی أَمْرٍ أَرَادَهُ فَرَأَی امْرَأَتَهُ تَغْتَسِلُ فَقَالَ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِکَ تَنْزِيهَ الْبَارِی عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَلَائِکَةَ بَنَاتُ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً فَقَالَ النَّبِیُّ لَمَّا رَآهَا تَغْتَسِلُ سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ أَنْ یُتَّخَذَ لَهُ وَلَداً یَحْتَاجُ إِلَی هَذَا التَّطْهِيرِ وَ الِاغْتِسَالِ فَلَمَّا عَادَ زَیْدٌ إِلَی مَنْزِلِهِ أَخْبَرَتْهُ امْرَأَتُهُ بِمَجِی‏ءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَوْلِهِ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ فَلَمْ یَعْلَمْ زَیْدٌ مَا أَرَادَ بِذَلِکَ وَ ظَنَّ أَنَّهُ قَالَ ذَلِکَ لِمَا أَعْجَبَهُ مِنْ حُسْنِهَا فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ ص وَ قَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّ امْرَأَتِی فِی خُلُقِهَا سُوءٌ وَ إِنِّی أُرِيدُ طَلَاقَهَا فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص‏ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ‏ وَ قَدْ کَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَهُ عَدَدَ أَزْوَاجِهِ وَ أَنَّ تِلْکَ الْمَرْأَةَ مِنْهُنَّ فَأَخْفَی ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهِ لِزَیْدٍ وَ خَشِیَ النَّاسَ أَنْ یَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً یَقُولُ لِمَوْلَاهُ إِنَّ امْرَأَتَکَ سَتَکُونُ لِی زَوْجَةً یَعِيبُونَهُ بِذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ‏ یَعْنِی بِالْإِسْلَامِ‏ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ‏ یَعْنِی بِالْعِتْقِ‏ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ‏ ثُمَّ إِنَّ زَیْدَ بْنَ حَارِثَةَ طَلَّقَهَا وَ اعْتَدَّتْ مِنْهُ فَزَوَّجَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلَمَّا قَضی‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ثُمَّ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ الْمُنَافِقِينَ سَیَعِيبُونَهُ بِتَزْوِيجِهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی‏ ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لَقَدْ شَفَیْتَ صَدْرِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْضَحْتَ لِی مَا کَانَ مُلْتَبِساً عَلَیَّ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِیَائِهِ وَ عَنِ الْإِسْلَامِ خَیْراً قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَامَ الْمَأْمُونُ إِلَی صَلَاةٍ وَ أَخَذَ بِیَدِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ کَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ وَ تَبِعْتُهُمَا فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ کَیْفَ رَأَیْتَ ابْنَ أَخِيکَ فَقَالَ لَهُ عَالِمٌ وَ لَمْ نَرَهُ یَخْتَلِفُ إِلَی أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِنَّ ابْنَ أَخِيکَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ الَّذِينَ قَالَ فِيهِمُ النَّبِیُّ ص أَلَا إِنَّ أَبْرَارَ عِتْرَتِی وَ أَطَائِبَ أُرُومَتِی أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ کِبَاراً فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ لَا یُخْرِجُونَکُمْ مِنْ بَابِ هُدًی وَ لَا یُدْخِلُونَکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ وَ انْصَرَفَ الرِّضَا ع إِلَی مَنْزِلِهِ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ غَدَوْتُ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمْتُهُ مَا کَانَ مِنْ قَوْلِ الْمَأْمُونِ وَ جَوَابِ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ لَهُ فَضَحِکَ ع ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ الْجَهْمِ لَا یَغُرَّنَّکَ مَا سَمِعْتَهُ مِنْهُ فَإِنَّهُ سَیَغْتَالُنِی وَ اللَّهُ تَعَالَی یَنْتَقِمُ لِی مِنْهُ‏ قال مصنف هذا الکتاب هذا الحديث غريب من طريق علی بن محمد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لأهل البيت ع‏

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی