معارف رضویه  ( صص 82-80 ) شماره‌ی 4370

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > امام رضا (عليه السلام) در مرو

خلاصه

حضرت رضا علیه السلام از راه سرخس بمرو وارد شد مأمون آنحضرت را تکریم و تجليل نمود - و منزل آن بزرگوار را در جوار خود و سایر طالبیین را منزل دیگر قرار داد - و بعباسیان مقیم خراسان که بالغ بر ۳۳ هزار تن بودند معرفی کرد که در آل عباس و علی عليه السلام با مطالعه و تأمل هيچيك را با مر خلافت افضل واحق از علی بن موسی ندیدم - بعد خلافترا بحضرت پیشنهاد و در پذیرفتن آن اصرار کرد .

متن

فصل هشتم

ورود حضرت رضا بمرو و بیعت عموم بآنحضرت بولایت عهدی

حضرت رضا علیه السلام از راه سرخس بمرو وارد شد - مأمون آنحضرت را تکریم و تجليل نمود - و منزل آن بزرگوار را در جوار خود و سایر طالبیین را منزل دیگر قرار داد - و بعباسیان مقیم خراسان که بالغ بر ۳۳ هزار تن بودند ( شخصیت حضرت رضا از دائرة المعارف فريد وجدى ج ٦ ص ٤٦٥) معرفی کرد که در آل عباس و علی عليه السلام با مطالعه و تأمل هيچيك را با مر خلافت افضل واحق از علی بن موسی ندیدم - بعد خلافترا بحضرت پیشنهاد و در پذیرفتن آن اصرار کرد . گفت یا بن رسول الله من فضل و علم وزهد وورع و عبادت جنابت را دانسته ام ولذا حضرتت را بخلافت از خود سزاوارتر میدانم . 

امام فرمود: من به بندگی خداوند سبحان فخر مینمایم و بزهد در دنیا امید نجات دارم و بپرهیز از محرمات امیدوارم بعنایات نامتناهی الهي برسم و بتواضع رفعت نزد حقتعالی را امیدوار میباشم - اگر خدا خلافترا برای تو قرار داده جایز نیست که بدیگری به بخشی و خود را از آن معزول کنی - واگر خلافت از تو نیست اختیار نداری که بدیگری تفویض کنی . 

با وجود مبالغه مأمون در تفویض خلافت حضرت چون غرض او را میدانست امتناع مینمود - زیرا معقول نیست مأمون که برادرش محمد امین را برای خلافت بهلاکت رسانید و پسرش را در خانه خود بر چوبی نصب کرد و لعن کنندگان او را جایزه میداد چطور حاضر میشد با آن علاقمندی خلافت را با ما مرضا علیه السلام واگذار نماید ؟! 

پس از یأس ولایتعهدی را تکلیف کرد . حضرت خبر دادند پیش از تور خلت خواهم کرد بالاخره بعد از تجدید پیشنهاد بطور تهدید حضرت با شرایطی قبول فرمود - در حالیکه دستها را بسوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا تو میدانی مرا اکراه نمودند ناگزیر این امر را اختیار کردم پس مرا مؤاخذه مکن چنانچه از دو بنده و پیغمبر خود یوسف و دانیال هنگامیکه ولایتعهد را از پادشاهان زمان خود قبول کردند باز خواست نکردی خداوندا مهدی نیست جز عهد تو وولایتی نمیباشد مگر از جانب تو پس مرا توفیق ده که دین تو را بر پا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده دارم همانا تونیکو مولائی و نیکویاوری .

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان