مناظره با جاثلیق ( بزرگ مسیحیان)
جاثلیق به مأمون گفت: «ای امیر المؤمنین چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال میکند که من آن را قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج می کند که من به او ایمان ندارم؟ حضرت فرمودند: ای مرد مسیحی اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم آیا میپذیری؟ جاثلیق گفت: «آیا می توانم آنچه را انجیل فرموده است رد کنم؟ به خدا سوگند برخلاف میل باطنی ام خواهم پذیرفت. حضرت فرمودند حال هر چه می خواهی بپرس و جوابت را دریافت کن: سل عما بدا لك و افهم الجواب.
ابتدا جاثلیق نظر امام ایلام را درباره حضرت عیسی ام جویا شد؛ به این منظور که اگر آن حضرت فرمودند که او را قبول دارم، او هم در مقام انکار بگوید من پیامبر و کتاب شما را قبول ندارم اما حضرت هوشیارانه پاسخ دادند: من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه امتش را بدان بشارت داده است و حواریون نیز آن را پذیرفته اند ایمان دارم و به عیسایی که به نبوت پیامبر و کتابش ایمان نداشته باشد و امت خود را به او بشارت نداده
است، کافرم».
جائلیق از حضرت رضا السلام تقاضای دو شاهد عادل از همکیشان خود (مسیحی و دو شاهد از غیر همکیشان خود نمود. حضرت فرمودند: حال
سخن به انصاف گفتی.
حضرت ام یکی از شاهدان را یوحنای دیلمی که محبوب ترین شخص نزد مسیح بود معرفی کردند و فرمودند تو را قسم می دهم آیا در انجیل چنین نیامده است که یوحنا گفت مسیح مرا به دین محمد عربی آگاه کرد و مژده داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریون مژده دادم و آن
ها به او ایمان آوردند جاثلیق گفت: «بله.»
جاثليق خواست که مصداق را نامعین جلوه دهد و گفت: زمان آمدن آن پیامبر نامشخص است. اما حضرت باز از انجیل درباره پیامبر و اهل بيتش الهام دلیل آوردند و صفر ( الاصحاح ) ثالث انجیل را قرائت کردند. وقتی به مطلب مربوط به پیامبر رسیدند توقف کردند و از نسطاس رومی - که صفر (الاصحاح ثالث را به تمام و کمال حفظ بود - خواستند که شهادت دهد و او شهادت داد و آنگاه حضرت فرمودند: این عین گفتار حضرت مسیح است، اگر مطلب انجیل را تکذیب کنی، موسی و عیسی الما را تکذیب کرده ای و اگر این مطلب را منکر شوی، قتلت واجب است زیرا به خدا و پیامبر و کتابت کافر شده ای جاثلیق گفت: مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمی کنم و بدان اذعان دارم.» حضرت فرمودند: « شاهد بر اقرار او باشید.
وقتی جائلیق بر احاطه آن حضرت بر انجیل و دین مسیحیت آگاه شد درباره تعداد حواریون سؤال کرد که حضرت جواب او را دادند و فرمودند: از شخص آگاهی سؤال کردی حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها لوقا بود اما علمای بزرگ نصاری سه نفر بودند یوحنای اکبر در سرزمین باخ یوحنای دیگری در قرقیسا و یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود و او بود که به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد.
سپس حضرت فرمودند: ای مسیحی به خدا سوگند ما به عیسی که به محمد ه ایمان داشت، ایمان داریم به عیسی ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه اش جاثلیق در حالی که منظور امام را متوجه نشده بود گفت: به خدا قسم علم خود را فاسد و خود را تضعیف کردی گمان میکردم عالم ترین فرد بین مسلمانان هستی. حضرت فرمودند » مگر چه شده است؟ گفت میگویی عیسی ضعیف بود و کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند و حال آن که عیسی حتی یک روز هم بدون روزه نگذراند و حتی یک شب هم نخوابید همیشه روزها، روزه بود و شب ها شب زنده دار حضرت فرمودند برای تقرب به چه کسی روزه میگرفت و نماز می خواند؟ جاثلیق از کلام افتاد و ساکت شد (همان، ص ٤٢٢). چون منظور حضرت آن بود که شما که ادعا میکنید عیسی خداست، پس برای چه کسی نماز میخواند و روزه می گرفت؟
سپس حضرت اسلام از جاثلیق پرسیدند که چرا منکر هستی که عیسی با اجازه خدا مرده ها را زنده می کرد؟ جاثلیق گفت: زیرا کسی که مرده ها را زنده کند و نابینا و شخص مبتلا به پیسی را شفا دهد، خداست و شایسته پرستش (همان، ص ۳۲۲)
امام رضا سلام هم با ذکر نمونه هایی از تاریخ که پیامبران پیشین مانند: يسع ، موسی، عزیر، ابراهیم و... بعضی از این کارها را انجام می دادند. فرمودند همگی مضمون آیاتی از تورات و انجیل و زبور و قرآن است. درباره اینها چه میگویی؟ آیا آنها هم باید ادعای خدایی کنند؟ جاثلیق جواب داد: بله حرف حرف شماست و معبودی نیست جز الله (همان، ص ۳۲۷)
سپس حضرت رو به رأس الجالوت بزرگ یهودیان نمودند و فرمودند: تو را به ده آیه ای که بر موسی بن عمران نازل شده است، قسم می دهم که آیا خبر محمد و امتش در تورات موجود نیست؟» و سپس فرازهایی از تورات را که درباره پیامبر و امتش است قرائت فرمودند. رأس الجالوت گفت: آری ما نیز آن را همین گونه در تورات یافته ایم.
سپس حضرت به جاثلیق گفتند با کتاب اشعیا تا چه حدی آشنا هستی؟ گفت: آن را حرف به حرف میدانم. سپس به آن دو فرمودند: «آیا قبول دارید که این مطلب از گفته های اوست؟ ای مردم من تصوير آن شخص سوار بر دراز گوش را دیدم در حالی که لباسهایی از نور بر تن داشت و ان شتر سوار را دیدم که نورش همچون نور ماه بود.» آن دو پاسخ دادند: بله اشعیا چنین گفته است. حضرت فرمودند: آیا با این گفته عیسی السلام در انجیل آشنا هستی؟ من به سوی خدای شما و خدای خود خواهم رفت و فارقلیطا (فارقلیطا معرب کلمه پرکلیتوس به کسر پ و (را) و معنی احمد ستوده (تر) می دهد. پرکلیتوس ( له فتح ب و را به معنی تسلی دهنده است که البته با توجه به آیه ۶ سوره صف ترجمه اول به معنی احمد صحیح تر است.) خواهد آمد.»
جائلیق پاسخ داد که امام الام واقعیت را برای وی درباره وضعیت انجیل بیان فرمودند. جاثلیق اعتراف کرد که من این مطلب را تاکنون نمی دانستم.
امام رضا با توجه به هوشیاری زیادی که داشتند، ابتدا از جاثلیق درباره شهادت علمای انجیل پرسیدند و او گفت: هر آنچه تایید کنند و بدان گواهی دهند، حق است حضرت ام مأمون و اهل بيتش و دیگر خاضرین را گواه بر این شهادت گرفتند. سپس درباره اصل و نسب حضرت عیسی اسلام از قول علمای بزرگ انجیل مانند: متی، مرقابوس و الوقا و حتی خود حضرت عیسی الا جملاتی بیان فرمودند.
سپس حضرت فرمودند: نظرت درباره شهادت و گواهی متی، مرقابوس و الوقا درباره عیسی و اصل و نسب او چیست؟ جاثلیق گفت: به عیسی افترا زده اند. حضرت به حضار فرمودند: آیا ) همین الان پاکی و صداقت آنان را تأیید نکرد و نگفت آنان علما انجیل هستند و گفتارشان حق است و حقیقت؟ جاثلیق گفت ای دانشمند مسلمین دوست دارم مرا در مورد این چهار نفر معاف داری حضرت فرمودند: قبول است تو را معاف کردیم. حال هر چه می خواهی سؤال کن.(همان )
او که توانایی امام اسلام را در پاسخگویی به کلیه سؤالات فوق العاده یافت عرض کرد: بهتر است دیگری سؤال کند به حق مسیح قسم، گمان نداشتم در بین علمای مسلمین کسی مثل شما وجود داشته باشد. (همان، ص ٤٢٧ )
مناظره با راس الجالوت ( بزرگ یهودیان)
وقتی جاثلیق از مناظره با امام رضا السلام کناره گیری کرد و خواست که از کس دیگر سؤال شود امام رضا ام رو به راس الجالوت کردند و فرمودند: تسألني أو أسئلک(همان)؟ من از تو سؤال کنم یا تو سؤال می کنی؟ راس الجالوت گفت: من سؤال میکنم و فقط جوابی را می پذیرم که با از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسی و حضرت فرمودند جوابی را از من نپذیر مگر اینکه از تورات موسی یا انجیل عیسی یا زبور داود باشد. ( همان، ص ۳۳۳)
رأس الجالوت پرسید چگونه نبوت محمد ﷺ را ثابت می کنی؟» امام رضا للسلام فرمودند موسی بن عمران عیسی بن مریم، داوود خلیفه خدا در زمین به نبوت او گواهی داده اند. حضرت رضا سلام گواهی موسی بن عمران ایلام را این چنین اثبات کردند؟
آیا قبول داری که موسی به بنی اسرائیل سفارش کرد و گفت پیامبری از فرزندان برادران شما خواهد آمد او را تصدیق کنید و از او اطاعت کنید حال اگر خویشاوندی میان اسرائیل و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم میدانی آیا قبول داری که بنی اسرائیل برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟ رأس الجالوت گفت: بله، این گفته موسی است و آن را رد نمی کنیم حضرت پرسیدند: آیا از برادران بنی اسرائیل پیامبری غیر از محمد آمده است؟» گفت: «نه» (همان، ص ٣٤٣)
وقتی راس الجالوت از امام یا خواست که صحت این مطلب را از تورات برایش آشکار کنند امام رضا له فرمودند: آیا منکر این مطلب هستی که تورات به شما می گوید: جاء النور من جبل طور سيناء و اضائ لنا من جبل ساعير و استعلن علينا من جبل فاران نور از کوه طور سینا آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار شد(هاشمی، مصطفى خالقداد توضيح الملل، ج ۱، ص ۲۰۰.) رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم اما تفسیرش را نمی دانم.» حضرت فرمودند اما نوری که از طرف سینا آمد واضح است همان وحی است که بر موسی بن عمران در طور سینا نازل شد و اما روشن شدن کوه ساعیر اشاره به همان کوهی است که در آنجا بر عیسی بن مریم وحی شد. و منظور از کوه ،فاران کوهی است در اطراف مکه که با شهر مکه یک روز فاصله دارد.
سپس امام اسلام به جمله هایی از کتاب اشعیای نبی و حیقوق نبی استدلال کردند و فرمودند: «داوود نیز در زبورش که میخوانی می گوید خداوندا کسی را مبعوث کن که سنت را بعد از فترت احیا کند آیا کسی را سراغ داری جز محمد که این کار را انجام داده باشد؟
رأس الجالوت گفت: چه مانعی دارد که این شخص عیسی بوده باشد؟»
حضرت فرمودند: آیا تو نمی دانی که عیسی هرگز با سنت تورات مخالف نبود و همواره آیین او را تأیید میکرد و در انجیل نیز آمده است که بارقلیطا بعد از او (مسیح) می آید و همه چیز را برای شما تفسیر می کند.
رأس الجالوت گفت: آری می دانم.»
امام السلام فرمودند: از همه اینها گذشته من از تو سؤالی دارم، بگو ببینم پیامبرت موسی بن عمران به چه دلیل فرستاده خدا است؟
رأس الجالوت گفت: او کارهای خارق العاده ای انجام داده است که هیچ یک از انبیای پیشین انجام نداده اند.
امام السلام فرمودند: مثلاً چه کاری؟
رأس الجالوت گفت: شکافتن دریا و تبدیل عصا به مار عظیم و زدن بر سنگ و جاری شدن چشمه ها از آن و ید بیضا و امثال آن.
امام السلام فرمودند: راست میگویی اینها دلیل خوبی بر نبوت اوست. آیا هر کس که دست به خارق عادتی زند که دیگران از انجام آن ناتوان
باشند و دعوی نبوت کند نباید پذیرفت؟
رأس الجالوت گفت: نه، چراکه موسی نظیر و مانند نداشت و اگر کسی همان معجزاتی را بیاورد که موسی آورده است باید پذیرفت و گرنه لازم
نیست.»
امام السلام فرمودند: پس چگونه پیامبران پیشین را که قبل از موسی آمدند پذیرفته اید در حالی که نه دریا را شکافتند و نه دوازده چشمه آب از سنگ بیرون آوردند ید بیضایی هم مانند موسی یا تبدیل عصا به مار عظیم نداشتند؟"
رأس الجالوت ) سخن خود را تغییر داد و گفت من گفتم هرگاه کسی خارق عادتی انجام دهد که مردم از انجام مثل آن عاجز باشند باید پذیرفت
هر چند مثل معجزه موسی نباشد.
امام فرمودند: پس چرا اقرار به نبوت حضرت مسیح اسلام نمی کنید که مردگان را زنده می کرد و نابینا و بیماران صعب العلاج را شفا می داد "و...؟
رأس الجالوت گفت: می گویند چنین کارهایی کرده است، ولی ما هرگز ندیده ایم!"
امام السلام فرمودند: آیا معجزات موسی را با چشم خود دیده ای؟ آیا غیر این است که افراد موثق از یاران موسی خبر داده اند و این خبر به طور
متواتر به دست ما رسیده است؟
رأس الجالوت گفت: " آری."
امام السلام فرمودند: بنابراین اگر همین اخبار متواتر از معجزات مسیح خبر دهد، چگونه ممکن است نبوت او را تصدیق نکنید؟ رأس الجالوت در اینجا که بدهد. امام اسلام فرمودند: کار محمد نیز چنین است؛ او یتیم و فقیر و درس نخوانده بود اما قرآنی آورد که اسرار تاریخ انبیای پیشین دقیقا در آن تبیین شده و از حوادث گذشته و آینده خبر داده است و نیز از آنچه مردم در خانه های خود می گفتند یا انجام می دادند پیامبر از آن پرده بر میداشت و معجزات بسیار دیگر.
در اینجا رأس الجالوت از سخن بازماند!