پیشگویی امام از شهادتش خود امام نیز در موقعیتهای مختلفی از شهادت خویش خبر دادند و در دیدار با یاران و هر کسانی که به نحوی از مسأله ولایتعهدی ایشان مسرور یا ناراحت شده بودند و حتی در مقابل امر اجباری ولا يتعهدی در برابر مأمون به فرجام آن اشاره می نماید.
ابوصلت هروی میگوید به همراه امام رضا السلام وقتی به سناباد طوس رسیدم امام داخل قبه ای شد که قبر هارون در آنجا بود در پیش قبر او خطی کشید و فرمود: تربت من اینجا است و من در اینجا دفن می شوم و حق تعالی این مکان را محل ورود شیعیان و دوستان من خواهد گردانید.
بر اساس روایت پیامبر اکرم و نیز آنچه که در حدیث و لوح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها آمده و آن را جابر روایت فرمود این مکان، قبه اسكندر ذوالقرنین از پیامبران الهی بود این مکان همواره مورد اقبال فرماندهان و استانداران این منطقه بود و اگرچه بعداً به عنوان باغستان حمید بن قحبطه نامگذاری شد ولی امام رضا قبل از شهادت خویش این مکان را از او خریداری کرد و سپس به خودش اهدا کرد بنا به شرط دفن پیکر مطهر خویش و پذیرایی از زائرانش. (ر. ک عماد زاده، زندگانی حضرت رضا ، ج ۱، ص ۵۰۰-۴۹۹، باب ۹ حدیث ۱.)
مسأله دیگری که در مورد این مکان مطرح است آنکه این مکان محل قبور و دفن شصت نفر از سادات شیعیان اهل بیت السلام است که به دستور هارون عباسی به شهادت رسیدند.
در مورد محل قبر امام و چگونگی دفن امام روایات متعددی از امام رضا السلام در کتب مختلف و به اقوال مختلف موجود است. امام درباره نحوه دفن بدن مطهر خویش وصیتی دارد که به روایت مذکور به آن اشاره میشود. (ر.ک. یوسفعلی یوسفی سفرنامه عشق، ص ۱۳۳-۱۳۲)
ابوصلت هروی یکی از اصحاب نزدیک حضرت روایت می کند که روزی در خدمت امام رضا السلام بودم ایشان به من دستور دادند که داخل قبه هارون الرشید شوم و از چهار جانب قبر آن ملعون یک مشت خاک بردارم و نزد ایشان بیاورم بعد خاکی را که من از چهار جانب قبر این لعین نزد امام آوردم، آنها را بوئید و بر زمین ریخت و فرمود: مأمون قصد دارد قبر پدر خود را قبله من کند و مرا در این قسمت از قبر هارون پشت قبر دفن کند. اما وقتی که شروع به کندن زمین میکنند سنگی ظاهر میشود که اگر همه کلنگ داران خراسان جمع شوند تا آن سنگ را حرکت دهند و یا ذره ای از آن را جدا کنند نمی توانند همچنین ابوصلت روایت میکند که چون خاک طرف قبله آوردم امام آن را بویید و فرمود مأمون بعد از عاجز شدن از حفر قبر در پشت قبر پدرش قبر مرا در این محل حفر میکند سپس تو به آنان تذکر بده که کلنگ را تا هفت درجه به زمین فرو برند واحد آن را دو گز (ذرع) و وجب سازند که حق تعالی همانطور که میخواهد آن را گشاده میکند و آن قبر را باغی از باغستانهای بهشت میگرداند بعد از حفر قبر دعائی را که هم اکنون به تو تعلیم میدهم بخوان تا به قدرت خدا آب در آن قبر جاری شود و قبر از آن آب پر شود و ماهیهای ریزی در آن آب نمایان میشوند هنگامی که آن ماهیها نمایان شوند قطعه نانی را که به تو میدهم ریزه کن و در آب بریز تا ماهیها از آن بخورند آنگاه ماهی بزرگی ظاهر میشود و آن ماهی های ریز را طعمه خود قرار میدهد در آن حال دست بر آب بگذار و دعائی را که به تو تعلیم میدهم بخوان تا آن آب بر زمین فرو رفته و قبر خشک شود و این اعمال را در حضور مأمون انجام بده. (ر. که شیخ صدوق ابن بابويه عيون في الاخبار الرضا، ج ۲، ص ۵۹۵-۵۹۴)
در ابتدای بحث توضیح دادیم بعد از اینکه تمام نقشه های مأمون برای در خطر قرار دادن موقعیت حضرت نقش برآب شد آن لعین به فکر قتل حضرت به اشکال مختلف پرداخت که اولین آنها در حمام سرخس بود و دومین در بستر که هر دو ناموفق بودند بعد از این دو شکست مأمون تصمیم گرفت با میوه زهر آلود ایشان را مسموم کند.
در مورد مسمومیت و شهادت امام با میوه دو نظر وجود دارد: بعضی معتقدند که امام با انگور زهر آلود مسموم شده و بعضی دیگر می گویند ایشان با انار زهر آلود که هر دو با دست کثیف و آلوده مأمون زهر آلود شده اند به شهادت رسیدند.
در مورد انگور روایت است که امام رضا بعد از اقامه نماز صبح توسط یکی از غلامان مأمون به دربار او احضار شدند و بعد از ورود ایشان مأمون در حالی که از ایشان استقبال گرمی میکند خوشه انگوری را که بعضی از دانه های آن توسط خود مأمون آغشته به زهر شده را از سبد میوه برداشته و به امام تعارف میکند و امام نیز که از نقشه او باخبر است می فرماید: «مأمون مرا از خوردن این انگور معاف بدار اما مأمون باز اصرار به خوردن امام می کند و در آخر نیز امام را تهدید به خوردن انگور می کند.
امام سه دانه از آن انگور را خورده و در همان لحظه حالش دگرگون شد و با همان حال از مجلس برخاست مأمون :گفت ای پسر عمو به کجا میروی؟ امام فرمود به همانجا که مرا فرستادی. (ر. ک یوسفعلی یوسفی ، سفر نامه عشق، ص ۱۳۴-۱۳۳)
اما در مورد مسمومیت امام با انار زهرآلود روایت شده که در مسیر حرکت کاروان به سوی بغداد تب شدیدی بر امام عارض شد که بر اساس آنچه در طب قدیم بوده «فصه و رگ زدن علاج آن را آسان می کرده و می گویند امام به این امر مبادرت نمود مأمون به محض شنیدن این امر موقعیت را برای اجرای نقشه خویش بسیار مناسب دید و برای امام اناری را دان دان کرد. زیرا از نظر طب پزشکی قدیم خوردن انار و آب انار بعد از فصه و رگ زدن بسیار مناسب و مفید بود.
مأمون این کار مسموم کردن (امام را توسط یکی از غلامان خود که دست ناپاک و ناخنهای بلندی داشت انجام داد و به او دستور داد ماده زهری را در زیر ناخنهای خویش پر کند و برای امام در مجلسی که امام را دعوت کرده بود آب انار تهیه نموده یا آنکه انار را دانه دانه کند، بعد هم انار را به امام تعارف نمود و امام فرمود باشد برای بعد اما مأمون گفت: نه به خدا سوگند که باید در حضور من تناول کنی و اصرار و حتی اجبار و تهدید نمود. امام مقداری از آن انار را خورد و در همان لحظه حالش دگرگون شد و برای قضای حاجت بیرون شتافت.(ر. ک منتهی الامال، ج ۲، ص ۵۳۹)
به هر حال امام به وسیله جبر و تهدید ظالمانه مأمون از آب انار یا انگور خورده و مسموم شدند که روایت است این حادثه قبل از ظهر نزدیک زوال شمس) اتفاق افتاده است.
اباصلت راوی امام میگوید بعد از مدتی که امام در مجلس مأمون بود ناگهان دیدم که آن حضرت با حالت محزون و غمگین و با حالت ناخوشی در حالی که عبا را بر سر مبارکش انداخته بود از در خارج شد و من هم با توجه به سفارش امام که فرمود در چنان حالتی با ایشان سخن نگویم با امام سخنی نگفتم تا اینکه امام به منزل خویش وارد شدند و به من فرمود در خانه را ببندم و من نیز در را از پشت بستم. (رک شیخ صدوق ابن بابويه، عيون في الاخبار الرضا، ج ۲، ص ۵۹۵)
آخرین کلامهایی که از زبان امام رضا جاری شد آیات ذیل بود:
١. قُل لو كُنتُم في بُيُوتِكُم لَبُرُرَ الَّذِينَ كُتِبُ عَلَيْهِمْ القَتْلُ إِلى مُضَاجِعِهم.(ر. ک قرآن کریم سوره آل عمران، آیه ۱۵۴)
ای رسول ما بگو اگر در خانه های خود بودید باز آنانکه سرنوشت آنها در قضای الهی کشته شدن است البته به پای خود از خانه به قتلگاه بیرون می آمدند.»
و كانُ امْرُ اللهَ قَدْراً مُقدوراً. و فرمان خدا حکمی نافذ و حتمی خواهد بود. (ر. ک قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ۳۸)