وقتی مأمون با بو نواس شیعی مذهب و علاقمند بامام اعتراض کرد چرا آن حضرت را مدح نکردی ؟ بالبدیهه پاسخ داد :
قيل لي انت اوحد الناس طرا في فنون من الكلام النبيه
لك من جوهر الكلام بديع ينشر الدر من يدى مجتنيه
فعلی ما ترکت مدح ابن موسی و الخصال التي تجمعن فيه
قلت لا استطيع مدح امام كان جبريل خادماً لابيه
ترجمه اشعار :
کسی گفتا بمن امروز یکتا توئی اندرون شعر و سخنور
تو هستی آنکه اندر نظم و گفتار بریزد از کلامت در و گوهر
چرا لب بسته ای از مدح مولا على موسی الرضا پور پیمبر
بگفتم کی توانم مدح آنکس که با بش را بدی جبریل چاکر
ابو نواس وقتی قطعه فوق را سرود مأمون دهان او را پر از مروارید گرانبها نمود - هفته بعد که امام از کاخ مأمون بخانه بازگشت میفرمود ابو نواس عرض کرد اشعاری در مدح شما ساخته ام اجازه فرمائید بخوانم؟ امام اجازه فرمود : ابو نواس خواند :
مطهرون نقيات ثيابهم تجرى الصلوة عليهم اينما ذكروا
من لم يكن علويا حين تنسبه فما له من قديم الدهر مفتخر
فا الله لما بدى خلقا فاتقنه صفا كم واصطفاكم ايها البشر
فانتم الملاء الاعلى وعندكم علم الكتاب وما جاءت به السور
ترجمه آل پیغمبر پا کمردان و پاکدامنان و پاکیزگانی هستند که جامه آنها پاک و مطهر است - هر گاه و هر کجا نام گرامی ایشان برده شود درود و صلوات بر آنان جاری میشود - هر کس نسبش بسوی علی نرسد و علوی نسب نباشد افتخار و مباهاتی از روزگار قدیم مراورا نیست - پروردگار وقتی جهانیان را آفرید بقدرت خود شما را از میان آنان برگزید با اینکه شما بشريد - شما آن شخصیتهای بلند مرتبه هستید که علم کتب آسمانی و سوره های قرآن باشما است .