عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج1، ص 181 ) شمارهی 444
موضوعات
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > نوح > يافث بن نوح
خلاصه
ای تميمی! داستان آنان چنين بود که: درخت صنوبری را به نام «شاه درخت» میپرستيدند، اين درخت را يافث بن نوح بر کنار چشمه ای به نام «دوشاب» غرس کرده بود و اين چشمه بعد از طوفان، برای نوح عليه السّلام حفر شده بود،
متن فارسی
ابوالصّلت هروی میگويد: امام رضا عليه السّلام از پدران بزرگوارش عليهم السّلام نقل کرده است: امام حسين عليه السّلام فرمود: سه روز قبل از شهادت حضرت علی عليه السّلام مردی از اشراف تميم به نام عمرو، نزد حضرت علی عليه السّلام آمد و گفت: ای اميرالمؤمنين، میخواهم درباره اصحاب الرّس بدانم که در چه زمانی زندگی میکردند؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟ آيا خداوند پيامبری به سوی آنان فرستاد يا نه؟ چگونه از بين رفتند؟ در قرآن نام آنان هست ولی اخباری در مورد آنها نمیباشد. حضرت علی عليه السّلام به او فرمودند: درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنين سؤالی از من نپرسيده بود، و بعد از من نيز کسی درباره آن مطلبی برايت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من، و هيچ آيه ای در قرآن نيست مگر اينکه آن را میدانم و تفسيرش را نيز میدانم، و میدانم در کجا نازل شده، در کوه يا در دشت، و در چه زمانی از شبانه روز؟ در اينجا- با دست به سينه مبارکشان اشاره کردند- علم بسياری است ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشيمان میشوند.
ای تميمی! داستان آنان چنين بود که: درخت صنوبری را به نام «شاه درخت» میپرستيدند، اين درخت را يافث بن نوح بر کنار چشمه ای به نام «دوشاب» غرس کرده بود و اين چشمه بعد از طوفان، برای نوح عليه السّلام حفر شده بود، و به اين علّت آنان را اصحاب الرّس میگويند که خانههای خود را در زمين حفر میکردند، به اين دليل که خانه هايشان را در زمين حفر میکردند، اصحاب الرّس ناميده شدند و زمان آنها بعد از سليمان بن داود عليهما السّلام بود، و دوازده قريه در کنار نهری از مشرق زمين به نام رس داشتند، آن رود نيز به نام آنان رسّ ناميده شده بود. در آن روزگار نهری پرآب تر و شيرين تر از آن روی زمين نبود و روستاهايی بيشتر و آبادتر از آنها وجود نداشت، نام آنها به ترتيب عبارت بود از: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردين، اردی بهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر، شهريور، و بزرگ ترين شهر آنان، اسفندار بود که پادشاه آنها در آن زندگی میکرد، و نام او ترکوذ بن غابور بن يارش ابن سازن بن نمرود بن کنعان( که نمرود) فرعون زمان ابراهيم عليه السّلام بود.
آن چشمه و صنوبر در همين شهر بود، و در هر روستا دانه ای از ميوه آن صنوبر کاشته بودند و آن دانه رشد کرده، درخت بزرگی شده بود، آب آن چشمه و رودخانهها را حرام کرده بودند و خودشان و چهارپايانشان از آن نمیخوردند و هر کس چنين میکرد او را میکشتند و میگفتند: اين آب، مايه حيات خدايان ماست، و شايسته نيست کسی از زندگی آنها کم کند، و خودشان و چهارپايانشان از رود رسّ که نزديک روستايشان بود، مینوشيدند، و در هر ماه از سال، در هر روستا، روز عيدی تعيين شده بود که اهالی آن روستا جمع شده و بر درخت آن روستا پشه بندی از حرير با نقشهای مختلف میبستند، سپس گاو و گوسفندهايی آورده و برای درخت قربانی میکردند و آن قربانیها را با هيزم آتش میزدند و وقتی دود آتش بالا میرفت و در هوا پراکنده میشد و ديگر نمیتوانستند آسمان را ببينند، در برابر درخت، سجده میکردند و گريه و زاری میکردند تا از آنها راضی شود، و شيطان نيز میآمد و شاخههای درخت را حرکت میداد و از تنه آن مانند کودکی فرياد میزد و میگفت: ای بندگان من! از شما راضی شدم، راحت و خوشحال باشيد، آنان هم سر از سجده برداشته، شراب مینوشيدند و موسيقی مینواختند و سنج میزدند و آن روز و شب را به همان حال سپری میکردند و سپس میرفتند. و عجمها نام ماههای خود را از نام اين روستاها گرفتند و ماههای خود را آبان ماه، آذرماه، و غيره ناميدند، چون اهل آن روستاها به يک ديگر میگفتند: اين عيد فلان ماه است و آن عيد فلان ماه و هنگام عيد، کوچک ترها و بزرگ ترها در بزرگ ترين آبادی جمع میشدند و نزد چشمه و صنوبر، چادری از حرير با نقشهای گوناگون برپا میکردند که اين چادر دوازده در داشت که هر دری مربوط به اهل يک روستا بود، آنان در خارج از چادر در مقابل صنوبر سجده کرده و قربانی هايی چند برابر بيشتر از روستاهای کوچک تر، ذبح میکردند، و شيطان نيز نزد آن درخت میآمد و صنوبر را به شدت تکان میداد و با صدای بلند از درون آن سخن میگفت، و بيش تر از وعدههای شياطين ديگر به آنان وعده میداد، و آنان سر از سجده بر میداشتند و از شدت شادی و نشاط از حال میرفتند و به خاطر شراب خواری و نواختن موسيقی، نمیتوانستند صحبت کنند، و دوازده شبانه روز، به تعداد عيدهايشان در تمام سال، در همان حال بودند و سپس میرفتند. و چون کفرشان به خدا، و عبادت غير خدا در ميان آنان طولانی گشت، خداوند عزّوجلّ پيامبری از بنی اسرائيل از فرزندان يهود بن يعقوب به سوی آنان فرستاد و مدت طولانی در بين آنان بوده و آنان را به عبادت خداوند عزّوجلّ و شناخت روبوبيت او دعوت میکرد، ولی از او پيروی نکردند، و وقتی آن پيامبر ديد که آنان به شدت غرق در گمراهی و تاريکی هستند و دعوت او را به سوی رشد و نجات قبول نمیکنند، در عيد شهر بزرگ آنها حاضر شد و گفت: خدايا! اين بندگان تو، جز تکذيب من و کفر به تو کار ديگری نمیکنند، و درختی را که فايده و ضرر ندارد، میپرستند. تمام درختانشان را خشک کن و قدرت و عظمت خود را به آنان نشان بده.
صبح روز بعد، درختها خشک شده بود، آنان ترسيدند و نااميد شدند و به دو گروه تقسيم شدند، گروهی گفتند: اين مرد که ادعا میکند فرستاده خدای آسمان و زمين است، خدايان شما را جادو کرده است تا شما را از خدايانتان به سوی خدای خودش متوجه کند؛ گروه ديگر گفتند: نه، بلکه خدايان شما با دين اين مرد که از آنان عيب گويی میکند، و شما را به پرستش خدای ديگری میخواند، خشمگين شده اند و زيبايی و بهای خود را از شما پوشانده اند تا شما نيز به خاطر آنان خشمگين شويد و انتقام آنان را از اين مرد بگيريد.
بنابراين تصميم گرفتند که او را بکشند، برای اين کار لولههای بلندی از سرب که دهانههای گشادی داشت، آوردند و آنها را از قعر چشمه تا روی آب، مانند لولههای فاضلاب قرار دادند و آب داخل آن لوله را کشيدند و سپس در قعر آن چاهی عميق با دهانه تنگ حفر کردند و پيامبرشان را به درون آن انداختند و صخره بزرگی بر دهانه آن گذاشتند و سپس لولهها را از آب بيرون آوردند و گفتند: اکنون که خدايان ديدند که ما، شخصی را که درباره آنها بدگويی میکرد و ما را از پرستش آنان باز میداشت کشتيم، و در زير بزرگ ترين خدايان دفن کرديم تا دلش آرام گيرد، اميدواريم که از ما راضی شده باشند و غنچهها و طراوت آنها مثل گذشته به سوی ما باز گردد.
آن مردم در تمام روز، صدای ناله پيامبرشان را میشنيدند که میگفت: «خدای من، تنگی جا و شدت ناراحتی مرا میبينی، به ناتوانی و درماندگیام رحم کن و زودتر قبض روحم فرما، و اجابت دعايم را تأخير نينداز!» تا بالاخره مُرد. خداوند عزّوجلّ به جبرئيل عليه السّلام فرمود: ای جبرئيل! آيا اين بندگان من، که صبر من آنها را فريب داده و خود را از خشم من در امان میپندارند و کس ديگری غير از من را میپرستند و پيامبر مرا کشته اند، گمان میکنند که میتوانند در مقابل غضب من مقاومت کنند؟ و حال آنکه من از کسی که مرا نافرمانی کند و از عقاب من نترسد، انتقام خواهم گرفت، و به عزّت و جلالم قسم ياد کردهام که آنان را مايه عبرت اهل عالم قرار دهم.
و خداوند، آنها را در آن عيدشان با بادهای سرخ رنگ به هراس انداخت، آنان در آن طوفان سرگردان شدند و به هراس افتادند و به يک ديگر پناه میبردند، سپس زمين در زير پاهايشان به گوگردی مشتعل تبديل شد و ابری سياه بر آنان سايه افکند و آتشی ملتهب مانند گنبد بر آنان فرو افکند و بدن هايشان در آتش مانند سرب مذاب ذوب شد. پناه میبريم به خداوند متعال از غضب و عدابش. و لا حول و لا قوّه إلّا بالله العلیّ العظيم.
متن عربی
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع عَنْ أَبِيهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع قَبْلَ مَقْتَلِهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ رَجُلٌ مِنْ أَشْرَافِ تَمِيمٍ یُقَالُ لَهُ عَمْرٌو فَقَالَ یَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَصْحَابِ الرَّسِّ فِی أَیِّ عَصْرٍ کَانُوا وَ أَیْنَ کَانَتْ مَنَازِلُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مَلِکُهُمْ وَ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ رَسُولًا أَمْ لَا وَ بِمَا ذَا هَلَکُوا فَإِنِّی أَجِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرَهُمْ وَ لَا أَجِدُ غِیَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ حَدِيثٍ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَکَ وَ لَا یُحَدِّثُکَ بِهِ أَحَدٌ بَعْدِی إِلَّا عَنِّی وَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِيرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِيرٌ وَ عَنْ قَلِيلٍ یَنْدَمُونَ لَوْ فَقَدُونِی کَانَ مِنْ قِصَّتِهِمْ یَا أَخَا تَمِيمٍ أَنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَةَ صَنَوْبَرَةٍ یُقَالُ لَهَا شَاهْدِرَخْتُ کَانَ یَافِثُ بْنُ نُوحٍ غَرَسَهَا عَلَی شَفِيرِ عَیْنٍ یُقَالُ لَهَا دُوشَابُ کَانَتْ أُنْبِطَتْ لِنُوحٍ ع بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ إِنَّمَا سُمُّوا أَصْحَابَ الرَّسِّ لِأَنَّهُمْ رَسُّوا بَیْنَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ ع وَ کَانَتْ لَهُمْ اثْنَتَا عَشْرَةَ قَرْیَةً عَلَی شَاطِئِ نَهَرٍ یُقَالُ لَهَا رَسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ بِهِمْ سُمِّیَ ذَلِکَ النَّهَرُ وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نَهَرٌ أَغْزَرُ مِنْهُ وَ لَا أَعْذَبُ مِنْهُ وَ لَا قُرًی أَکْثَرُ وَ لَا أَعْمَرُ مِنْهَا تُسَمَّی إِحْدَاهُنَّ آبَانَ وَ الثَّانِیَةُ آذَرَ وَ الثَّالِثَةُ دَیْ وَ الرَّابِعَةُ بَهْمَنَ وَ الْخَامِسَةُ إِسْفَنْدَارَ وَ السَّادِسَةُ فَرْوَرْدِينَ وَ السَّابِعَةُ ارْدِيبِهِشْتَ وَ الثَّامِنَةُ خُرْدَادَ وَ التَّاسِعَةُ مُرْدَادَ وَ الْعَاشِرَةُ تِيرَ وَ الْحَادِیَةَ عَشَرَ مِهْرَ وَ الثَّانِیَةَ عَشَرَ شَهْرِيوَرَ وَ کَانَتْ أَعْظَمُ مَدَائِنِهِمْ إِسْفَنْدَارَ وَ هِیَ الَّتِی یَنْزِلُهَا مَلِکُهُمْ وَ کَانَ یُسَمَّی ترکوذَ بْنَ غابورَ بْنِ يارشِ بْنِ سازنِ بْنِ نُمْرُودَ بْنِ کَنْعَانَ فِرْعَوْنَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ بِهَا الْعَیْنُ وَ الصَّنَوْبَرَةُ وَ قَدْ غَرَسُوا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ مِنْهَا حَبَّةً مِنْ طَلْعِ تِلْکَ الصَّنَوْبَرَةِ فَنَبَتَتِ الْحَبَّةُ وَ صَارَتْ شَجَرَةً عَظِيمَةً وَ حَرَّمُوا مَاءَ الْعَیْنِ وَ الْأَنْهَارِ فَلَا یَشْرَبُونَ مِنْهَا وَ لَا أَنْعَامُهُمْ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَتَلُوهُمْ وَ یَقُولُونَ هُوَ حَیَاةُ آلِهَتِنَا فَلَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ حَیَاتِهَا وَ یَشْرَبُونَهُمْ وَ أَنْعَامُهُمْ مِنْ نَهَرِ الرَّسِّ الَّذِی عَلَیْهِ قُرَاهُمْ وَ قَدْ جَعَلُوا فِی کُلِّ شَهْرٍ مِنَ السَّنَةِ فِی کُلِّ قَرْیَةٍ عِيداً یَجْمَعُ إِلَیْهِ أَهْلُهَا فَیَضْرِبُونَ عَلَی الشَّجَرَةِ الَّتِی بِهَا کِلَّةُ مَنْ یُرِيدُ فِيهَا مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ ثُمَّ یَأْتُونَ بِشَاةٍ وَ بَقَرٍ فَیَذْبَحُونَهَا قُرْبَاناً لِلشَّجَرَةِ وَ یُشْعِلُونَ فِيهَا النِّيرَانَ بِالْحَطَبِ فَإِذَا سَطَعَ دُخَانُ تِلْکَ الذَّبَائِحِ وَ قُتَارُهَا فِی الْهَوَاءِ وَ حَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ النَّظَرِ إِلَی السَّمَاءِ خَرُّوا لِلشَّجَرَةِ سُجَّداً وَ یَبْکُونَ وَ یَتَضَرَّعُونَ إِلَیْهَا أَنْ تَرْضَی عَنْهُمْ فَکَانَ الشَّیْطَانُ یَجِیءُ فَیُحَرِّکُ أَغْصَانَهَا وَ یَصِيحُ مِنْ سَاقِهَا صِیَاحَ الصَّبِیِّ وَ یَقُولُ قَدْ رَضِيتُ عَنْکُمْ عِبَادِی فَطِيبُوا نَفْساً وَ قَرُّوا عَیْناً فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُونَ بِالْمَعَازِفِ وَ یَأْخُذُونَ الدَّسْتْبَنْدَ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ یَوْمَهُمْ وَ لَیْلَتَهُمْ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ وَ إِنَّمَا سَمَّتِ الْعَجَمُ شُهُورَهَا بِآبَانْمَاهَ وَ آذَرْمَاهَ وَ غَیْرِهِمَا اشْتِقَاقاً مِنْ أَسْمَاءِ تِلْکَ الْقُرَی لِقَوْلِ أَهْلِهَا بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ هَذَا عِيدُ شَهْرِ کَذَا وَ عِيدُ شَهْرِ کَذَا حَتَّی إِذَا کَانَ عِيدُ شَهْرِ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی اجْتَمَعَ إِلَیْهِ صَغِيرُهُمْ فَضَرَبُوا عِنْدَ الصَّنَوْبَرَةِ وَ الْعَیْنِ سُرَادِقاً مِنْ دِيبَاجٍ عَلَیْهِ مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ لَهُ اثْنَا عَشَرَ بَاباً کُلُّ بَابٍ لِأَهْلِ قَرْیَةٍ مِنْهُمْ وَ یَسْجُدُونَ لِلصَّنَوْبَرَةِ خَارِجاً مِنَ السُّرَادِقِ وَ یُقَرِّبُونَ لَهُ الذَّبَائِحَ أَضْعَافَ مَا قَرَّبُوا لِلشَّجَرَةِ الَّتِی فِی قُرَاهُمْ فَیَجِیءُ إِبْلِيسُ عِنْدَ ذَلِکَ فَیُحَرِّکُ الصَّنَوْبَرَةَ تَحْرِيکاً شَدِيداً وَ یَتَکَلَّمُ مِنْ جَوْفِهَا کَلَاماً جَهْوَرِیّاً وَ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّيهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا وَعَدَتْهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الشَّیَاطِينُ کُلُّهَا فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ مِنَ السُّجُودِ وَ بِهِمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ النَّشَاطِ مَا لَا یُفِيقُونَ وَ لَا یَتَکَلَّمُونَ مِنَ الشُّرْبِ وَ الْعَزْفِ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ اثْنَیْ عَشَرَ یَوْماً وَ لَیَالِیَهَا بِعَدَدِ أَعْیَادِهِمْ سَائِرَ السَّنَةِ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ فَلَمَّا طَالَ کُفْرُهُمْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِبَادَتُهُمْ غَیْرَهُ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً مِنْ بَنِی إِسْرَائِيلَ مِنْ وُلْدِ یَهُودَ بْنِ یَعْقُوبَ فَلَبِثَ فِيهِمْ زَمَاناً طَوِيلًا یَدْعُوهُمْ إِلَی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رُبُوبِیَّتِهِ فَلَا یَتَّبِعُونَهُ فَلَمَّا رَأَی شِدَّةَ تَمَادِيهِمْ فِی الْغَیِّ وَ الضَّلَالِ وَ تَرْکَهُمْ قَبُولَ مَا دَعَاهُمْ إِلَیْهِ مِنَ الرُّشْدِ وَ النَّجَاحِ وَ حَضَرَ عِيدُ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی قَالَ یَا رَبِّ إِنَّ عِبَادَکَ أَبَوْا إِلَّا تَکْذِيبِی وَ الْکُفْرَ بِکَ وَ غَدَوْا یَعْبُدُونَ شَجَرَةً لَا تَنْفَعُ وَ لَا تَضُرُّ فَأَیْبِسْ شَجَرَهُمْ أَجْمَعَ وَ أَرِهِمْ قُدْرَتَکَ وَ سُلْطَانَکَ فَأَصْبَحَ الْقَوْمُ وَ قَدْ یَبِسَ شَجَرُهُمْ فَهَالَهُمْ ذَلِکَ وَ قُطِعَ بِهِمْ وَ صَارُوا فِرْقَتَیْنِ فِرْقَةٌ قَالَتْ سَحَرَ آلِهَتَکُمْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلَیْکُمْ لِیَصْرِفَ وُجُوهَکُمْ عَنْ آلِهَتِکُمْ إِلَی إِلَهِهِ وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ لَا بَلْ غَضِبَتْ آلِهَتُکُمْ حِينَ رَأَتْ هَذَا الرَّجُلَ یَعِيبُهَا وَ یَقَعُ فِيهَا وَ یَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَةِ غَیْرِهَا فَحَجَبَتْ حُسْنَهَا وَ بَهَاءَهَا لِکَیْ تَغْضَبُوا لَهَا فَتَنْتَصِرُوا مِنْهُ فَأَجْمَعَ رَأْیُهُمْ عَلَی قَتْلِهِ فَاتَّخَذُوا أَنَابِيبَ طِوَالًا مِنْ رَصَاصٍ وَاسِعَةَ الْأَفْوَاهِ ثُمَّ أَرْسَلُوهَا فِی قَرَارِ الْعَیْنِ إِلَی أَعْلَی الْمَاءِ وَاحِدَةً فَوْقَ و الْأُخْرَی مِثْلَ الْبَرَابِخِ وَ نَزَحُوا مَا فِيهَا مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ حَفَرُوا فِی قَرَارِهَا بِئْراً ضَیِّقَةَ الْمَدْخَلِ عَمِيقَةً وَ أَرْسَلُوا فِيهَا نَبِیَّهُمْ وَ أَلْقَمُوا فَاهَا صَخْرَةً عَظِيمَةً ثُمَّ أَخْرَجُوا الْأَنَابِيبَ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالُوا نَرْجُو الْآنَ أَنْ تَرْضَی عَنْهُ آلِهَتُنَا إِذْ رَأَتْ أَنَّا قَدْ قَتَلْنَا مَنْ کَانَ یَقَعُ فِيهَا وَ یَصُدُّ عَنْ عِبَادَتِهَا وَ دَفَنَّاهُ تَحْتَ کَبِيرِهَا یَتَشَفَّی مِنْهُ فَیَعُودَ لَنَا نُورُهَا وَ نَضَارَتُهَا کَمَا کَانَ فَبَقُوا عَامَّةَ یَوْمِهِمْ یَسْمَعُونَ أَنِينَ نَبِیِّهِمْ ع وَ هُوَ یَقُولُ سَیِّدِی قَدْ تَرَی ضِيقَ مَکَانِی وَ شِدَّةَ کَرْبِی فَارْحَمْ ضَعْفَ رُکْنِی وَ قِلَّةَ حِيلَتِی وَ عَجِّلْ بِقَبْضِ رُوحِی وَ لَا تُؤَخِّرْ إِجَابَةَ دَعْوَتِی حَتَّی مَاتَ ع فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِجَبْرَئِيلَ ع یَا جَبْرَئِيلُ أُنْظِرُ عِبَادِی هَؤُلَاءِ الذی [الَّذِينَ] غَرَّهُمْ حِلْمِی وَ أَمِنُوا مَکْرِی وَ عَبَدُوا غَیْرِی وَ قَتَلُوا رَسُولِی أَنْ یَقُومُوا لِغَضَبِی أَوْ یَخْرُجُوا مِنْ سُلْطَانِی کَیْفَ وَ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِمَّنْ عَصَانِی وَ لَمْ یَخْشَ عِقَابِی وَ إِنِّی حَلَفْتُ بِعِزَّتِی لَأَجْعَلَنَّهُمْ عِبْرَةً وَ نَکَالًا لِلْعَالَمِينَ فَلَمْ یَرُعْهُمْ وَ هُمْ فِی عِيدِهِمْ ذَلِکَ إِلَّا بِرِيحٍ عَاصِفٍ شَدِيدَةِ الْحُمْرَةِ فَتَحَیَّرُوا فِيهَا وَ ذُعِرُوا مِنْهَا وَ انْضَمَّ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ ثُمَّ صَارَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتَهِمْ کَحَجَرِ کِبْرِيتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَلْقَتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّةِ جَمْراً تَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ فِی النَّارِ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنْ غَضَبِهِ وَ نُزُولِ نَقِمَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ
مخاطب
جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی