مناظره با سلیمان مروزی ( متکلم معروف خراسان) (وی نماینده معتزله از میان گروه های کلامی بود نهضت کلامی در عصر امام رضا عليه السلام .)
حسن بن محمد نوفلی چنین نقل میکند که سلیمان مروزی متکلم خراسان بر مأمون وارد شد. مأمون به او احترام گذاشت و هدایایی به او داد و گفت: علی بن موسی الرضا السلام از حجاز نزد ما آمده است و علم کلام و متکلمان را دوست دارد اگر مانعی ندارد روز ترویه ( هشتم ذی الحجه) برای مناظره با او نزد ما بیا سلیمان گفت: یا امیرالمؤمنین دوست ندارم در مجلس شما و در حضور بنی هاشم از کسی سوالاتی کنم چرا که در مقابل دیگران در بحث با من شکست میخورد (همان، ص ٣٦١)
مأمون هم که هدفش از ترتیب دادن چنین مجلسی، مغلوب شدن امام رضا در مناظره بود به سلیمان مروزی گفت: من فقط به این دلیل که قدرت تو را در بحث و مناظره میدانستم به دنبالت فرستادم و تنها خواسته من این است که او را فقط در یک مورد مجاب کنی و ادله او را رد نمایی (شيخ صدوق، التوحيد ، ص ٤٢٢)
سلیمان گفت بسیار خوب من و او را با هم روبه رو و ما را به هم واگذار کن و خود شاهد باش " وقتی به حضرت پیشنهاد مناظره با سلیمان مروزی داده شد حضرت قبول کردند وضو گرفتند و برای مناظره آماده شدند.
اولین بحث مناظره درباره مسأله «بدا (به معنی از عزم برگشتن و یا پشیمان شدن از کاری است که فردی قصد انجام آن را داشته است و نسبت دادن آن بر خداوند روا نیست اما در مورد خداوند به این معنی است ، و يمحوا الله ما يشاء و بثبت و عنده ام الکتاب خداوند هر آنچه بخواهد محو میکند و هر چه بخواهد ثابت می نماید.رعد/39 ) مطرح شد و حضرت رضا السلام با استناد به آیات و روایات پاسخهای قانع کننده ای به سلیمان دادند و حتی با استناد به قرآن ( همان، ص ٤٢٤ ٤) به او فرمودند گمان میکنم در این موضوع همانند یهودیان فکر میکنی سلیمان گفت به خدا پناه می برم از چنین چیزی حضرت به آیه ای که یهودیان میگویند یدالله مغلوله دست خدا بسته است اشاره کردند که منظور یهود این است که خداوند از کار خود فارغ شده و دست کشیده است و دیگر چیزی ایجاد نمی کند و خداوند متعال هم در جواب می فرماید: «غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا (مائده ٫ ٦٤) دست آنان بسته باد و لعنت شدند به خاطر گفته هایشان.
پس از آگاه شدن سلیمان در مورد مسأله بدا» به مأمون گفت: "یا امیر المؤمنین از امروز به بعد به خواست خدا بدا» را انکار نخواهم کرد و
آن را دروغ نخواهم پنداشت."
مأمون که دید سلیمان عقب نشینی کرده است برای این که جلسه بدون تحقق یافتن اهداف وی پایان نیابد به سلیمان گفت هر چه می خواهی از ابوالحسن سؤال کن ولی به این شرط که خوب گوش کنی و انصاف را رعایت کنی و امام رضا سلام هم فرمودند: سال عما بدا لک» هر چه می خواهی بپرس
سلیمان سؤالی درباره اراده خداوند کرد و امام سلیمان را چنان در تنگنا قرار داد که مجبور شد پاسخهایی بدهد که موجب خنده حضار شد. و مأمون جهت دلداری سلیمان گفت: ای سلیمان او عالم ترین هاشمی است.»