عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1، ص 186تا188 ) شماره‌ی 448

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > پيامبر گرامی اسلام (صلی الله عليه و آله) > عبدالله پدر

خلاصه

اما ديگری: عبدالمطلب حلقه درب کعبه را گرفت و از خدا خواست که ده پسر به او بدهد، و نذر کرد که اگر خداوند عزّوجلّ دعايش را مستجاب کند، يکی از آنان را ذبح کند. وقتی صاحب ده پسر شد، گفت: خدا دعای مرا مستجاب کرد، پس من هم بايد نذر خود را ادا کنم. پسران خود را به داخل کعبه برد و بين آنان قرعه کشی کرد، قرعه به نام عبدالله، پدر رسول خدا صلّی الله عليه و آله افتاد که عبدالمطلب او را بيش از همه دوست داشت. سپس دوباره قرعه کشی کرد، باز قرعه به نام عبدالله افتاد. برای بار سوم قرعه کشيد، اين بار نيز قرعه به نام عبدالله افتاد. عبدالمطلب او را گرفت و زندانی کرد و تصميم گرفت او را قربانی کند. قريش جمع شدند و او را از اين کار منع کردند. زنان عبدالمطلب جمع شدند و گريه و شيون کردند. عاتکه دختر عبدالمطلب گفت: ای پدر! از آن چه بين خود و خداوند عزّوجلّ در مورد کشتن پسرت نذر کردی، عذرخواهی کن. عبدالمطلب گفت: دخترم! چگونه عذرخواهی کنم؟ تو که عاقل هستی! عاتکه گفت: بين پسرت و شترانت که در اطراف حرم هستند، قرعه کشی کن، و آن قدر تعداد آن‌ها را اضافه کن تا پروردگارت راضی شود و قرعه به نام آن شتران بيفتد. عبدالمطلب به دنبال شتران فرستاد، آن‌ها را حاضر کردند، ده شتر را از ميان آنان جدا کرد و بين آن‌ها و عبدالله قرعه کشی کرد، قرعه به نام عبدالله افتاد؛ و همين طور ده شتر، ده شتر اضافه می‌کرد تا اينکه تعداد شتران به صد رسيد که اين بار قرعه به نام شتران افتاد. قريشيان از خوشحالی با صدای بلند تکبير گفتند به طوری که کوه‌های تهامه لرزيد. عبدالمطلب گفت: نه، سه بار ديگر بايد قرعه کشی می‌کنم. سه بار ديگر قرعه کشی کرد و هر بار قرعه به نام شتران درآمد و در بار سوم، زبير و ابوطالب و برادرانشان، عبدالله را از زير پاهای عبدالمطّلب بيرون آوردند و بردند، به طوری که قسمتی از صورت عبدالله که روی زمين بود، کنده شد، عبدالله را بلند کردند و می‌بوسيدند و خاک‌های بدن او را پاک می‌کردند. عبدالمطلب دستور داد صد شتر در حزوره (مکانی در نزديک حرم بود) ذبح شوند و همه از گوشت آن شترها استفاده کنند. عبدالمطلب پنج سنّت داشت که خداوند آن‌ها را در اسلام امضاء نمود: 1. زنان پدران را بر پسران حرام کرد. 2. ديه قتل را صدشتر قرار داد. 3. طواف کعبه را هفت دور معين کرد. 4. گنجی يافت و خمس آن را پرداخت کرد. 5. هنگامی که زمزم را حفر می‌کرد، آن را «آب حاجيان» ناميد. و اگر عبدالمطلب در زمان خود حجّت نبود، و تصميم او برای قربانی کردن فرزندش عبدالله شبيه تصميم ابراهيم برای قربانی کردن فرزندش اسماعيل نبود، پيامبر صلّی الله عليه و آله به خاطر انتساب به آن دو به عنوان دو قربانی، افتخار نمی‌کرد، در حالی که پيامبر صلّی الله عليه و آله فرموده است:«من فرزندِ دو قربانی هستم.» به همان علت که خداوند عزّوجلّ از قربانی شدن اسماعيل جلوگيری کرد، اجازه نداد که عبدالله قربانی شود. و آن علّت اين بود که پيامبر صلّی الله عليه و آله و ائمه معصومی عليهم السّلام در صلب آن دو بودند، پس خداوند به برکت پيامبر صلّی الله عليه و آله و ائمه عليهم السّلام، قربانی شدن را از آن دو دفع کرد و سنّت کشتن فرزند، در بين مردم رايج نشد. در غير اين صورت، بر مردم واجب بود که در هر عيد قربان با کشتن فرزندشان به خداوند تقرّب جويند، و تا روز قيامت، هر چه مردم برای تقرّب به خدا قربانی کنند، فدای اسماعيل عليه السّلام می‌باشد.

متن فارسی

علی بن حسن بن علی بن فضّال نقل می‌کند: از پدرم شنيدم که می‌گفت: از حضرت رضا عليه السّلام درباره فرموده پيامبر صلّی الله عليه و آله :«من فرزند دو قرباين هستم» سؤال کردم. حضرت عليه السّلام فرمودند: منظور پيامبر صلّی الله عليه و آله، اسماعيل فرزند ابراهيم خليل عليه السّلام و عبدالله فرزند عبدالمطلب است، اسماعيل همان فرزند بردباری است که خداوند او را به ابراهيم بشارت داد. (و آنگاه که به سِنّی رسيد که همراه ابراهيم کار می‌کرد) مانند ابراهيم فعاليت می‌کرد، (ابراهيم به او گفت: فرزندم! در خواب ديدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چيست؟ فرزند گفت: ای پدر! آنچه را دستور داری انجام بده ( و نگفت: آنچه را ديدی انجام بده)، اگر خدا بخواهد من از صابرين هستم (در مورد اين کار تو بردبار هستم)). وقتی ابراهيم تصميم گرفت او را قربانی کند، خداوند ذبحی بزرگ را که گوسفندی سفيد و سياه بود، برای او فرستاد. اين گوسفند در سياهی غذا می‌خورد و آب می‌نوشيد، در سياهی نگاه می‌کرد، در سياهی بول می‌کرد، در سياهی سرگين می‌کرد، و قبل از آن، چهل سال در باغ‌های بهشت می‌چريد، و از مادری زاييده نشده بود، و خداوند به او گفته بود: (ايجادشو)، او نيز موجود شده بود، تا به جای اسماعيل فدا شود، و تا روز قيامت هر چه در منی ذبح شود، فدای اسماعيل می‌باشد. اين يکی از دو قربانی است. اما ديگری: عبدالمطلب حلقه درب کعبه را گرفت و از خدا خواست که ده پسر به او بدهد، و نذر کرد که اگر خداوند عزّوجلّ دعايش را مستجاب کند، يکی از آنان را ذبح کند. وقتی صاحب ده پسر شد، گفت: خدا دعای مرا مستجاب کرد، پس من هم بايد نذر خود را ادا کنم. پسران خود را به داخل کعبه برد و بين آنان قرعه کشی کرد، قرعه به نام عبدالله، پدر رسول خدا صلّی الله عليه و آله افتاد که عبدالمطلب او را بيش از همه دوست داشت. سپس دوباره قرعه کشی کرد، باز قرعه به نام عبدالله افتاد. برای بار سوم قرعه کشيد، اين بار نيز قرعه به نام عبدالله افتاد. عبدالمطلب او را گرفت و زندانی کرد و تصميم گرفت او را قربانی کند. قريش جمع شدند و او را از اين کار منع کردند. زنان عبدالمطلب جمع شدند و گريه و شيون کردند. عاتکه دختر عبدالمطلب گفت: ای پدر! از آن چه بين خود و خداوند عزّوجلّ در مورد کشتن پسرت نذر کردی، عذرخواهی کن. عبدالمطلب گفت: دخترم! چگونه عذرخواهی کنم؟ تو که عاقل هستی! عاتکه گفت: بين پسرت و شترانت که در اطراف حرم هستند، قرعه کشی کن، و آن قدر تعداد آن‌ها را اضافه کن تا پروردگارت راضی شود و قرعه به نام آن شتران بيفتد. عبدالمطلب به دنبال شتران فرستاد، آن‌ها را حاضر کردند، ده شتر را از ميان آنان جدا کرد و بين آن‌ها و عبدالله قرعه کشی کرد، قرعه به نام عبدالله افتاد؛ و همين طور ده شتر، ده شتر اضافه می‌کرد تا اينکه تعداد شتران به صد رسيد که اين بار قرعه به نام شتران افتاد. قريشيان از خوشحالی با صدای بلند تکبير گفتند به طوری که کوه‌های تهامه لرزيد. عبدالمطلب گفت: نه، سه بار ديگر بايد قرعه کشی می‌کنم. سه بار ديگر قرعه کشی کرد و هر بار قرعه به نام شتران درآمد و در بار سوم، زبير و ابوطالب و برادرانشان، عبدالله را از زير پاهای عبدالمطّلب بيرون آوردند و بردند، به طوری که قسمتی از صورت عبدالله که روی زمين بود، کنده شد، عبدالله را بلند کردند و می‌بوسيدند و خاک‌های بدن او را پاک می‌کردند. عبدالمطلب دستور داد صد شتر در حزوره (مکانی در نزديک حرم بود) ذبح شوند و همه از گوشت آن شترها استفاده کنند. عبدالمطلب پنج سنّت داشت که خداوند آن‌ها را در اسلام امضاء نمود: 1. زنان پدران را بر پسران حرام کرد. 2. ديه قتل را صدشتر قرار داد. 3. طواف کعبه را هفت دور معين کرد. 4. گنجی يافت و خمس آن را پرداخت کرد. 5. هنگامی که زمزم را حفر می‌کرد، آن را «آب حاجيان» ناميد. و اگر عبدالمطلب در زمان خود حجّت نبود، و تصميم او برای قربانی کردن فرزندش عبدالله شبيه تصميم ابراهيم برای قربانی کردن فرزندش اسماعيل نبود، پيامبر صلّی الله عليه و آله به خاطر انتساب به آن دو به عنوان دو قربانی، افتخار نمی‌کرد، در حالی که پيامبر صلّی الله عليه و آله فرموده است:«من فرزندِ دو قربانی هستم.» به همان علت که خداوند عزّوجلّ از قربانی شدن اسماعيل جلوگيری کرد، اجازه نداد که عبدالله قربانی شود. و آن علّت اين بود که پيامبر صلّی الله عليه و آله و ائمه معصومی عليهم السّلام در صلب آن دو بودند، پس خداوند به برکت پيامبر صلّی الله عليه و آله و ائمه عليهم السّلام، قربانی شدن را از آن دو دفع کرد و سنّت کشتن فرزند، در بين مردم رايج نشد. در غير اين صورت، بر مردم واجب بود که در هر عيد قربان با کشتن فرزندشان به خداوند تقرّب جويند، و تا روز قيامت، هر چه مردم برای تقرّب به خدا قربانی کنند، فدای اسماعيل عليه السّلام می‌باشد. مؤلّف اين کتاب می‌گويد: روايات در مورد ذبيح مختلف است، در بعضی از آن‌ها ذبيح را اسحاق می‌دانند و در برخی ديگر ذبيح را اسماعيل بيان می‌کنند، و وقتی سند خبر صحيح باشد، نمی‌توان آن را ردّ کرد. ذبيح اسماعيل عليه السّلام بوده است ولی وقتی اسحاق بعد از اين واقعه متولّد شد، آرزو کرد که ای کاش پدرش مأمور به قتل او می‌شد و در مقابل امر خداوند عزّوجلّ صبر می‌کرد و تسليم می‌شد همان طور که برادرش صبر کرد و تسليم شد، و به اين ترتيب ثواب برادر را به دست می‌آورد. خداوند عزّوجلّ که به دل او آگاه بود، او را به خاطر آرزويش، در بين ملائکه، ذبيح ناميد. و حديث مربوط به اين قضيه را در کتاب «نبوّت» آورده ام.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْقَطَّانُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا ع عَنْ مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ ص أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَیْنِ قَالَ یَعْنِی إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ ع وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَمَّا إِسْمَاعِيلُ فَهُوَ الْغُلَامُ الْحَلِيمُ الَّذِی بَشَّرَ اللَّهُ بِهِ إِبْرَاهِيمَ‏ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ‏ وَ هُوَ لَمَّا عَمِلَ مِثْلَ عَمَلِهِ‏ قالَ يا بُنَیَّ إِنِّی أَری‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ وَ لَمْ یَقُلْ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا رَأَیْتَ‏ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ‏ فَلَمَّا عَزَمَ عَلَی ذَبْحِهِ فَدَاهُ اللَّهُ‏ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ‏ بِکَبْشٍ أَمْلَحَ یَأْکُلُ فِی سَوَادٍ وَ یَشْرَبُ فِی سَوَادٍ وَ یَنْظُرُ فِی سَوَادٍ وَ یَمْشِی فِی سَوَادٍ وَ یَبُولُ فِی سَوَادٍ وَ یَبْعَرُ فِی سَوَادٍ وَ کَانَ یَرْتَعُ قَبْلَ ذَلِکَ فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَرْبَعِينَ عَاماً وَ مَا خَرَجَ مِنْ رَحِمِ أُنْثَی وَ إِنَّمَا قَالَ اللَّهُ لَهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ کُنْ فَیَکُونُ‏ فَکَانَ لِیُفْدَی بِهِ إِسْمَاعِيلُ فَکُلُّ مَا یُذْبَحُ فِی مِنًی فَهُوَ فِدْیَةٌ لِإِسْمَاعِيلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَهَذَا أَحَدُ الذَّبِيحَیْنِ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَإِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ کَانَ تَعَلَّقَ بِحَلْقَةِ بَابِ الْکَعْبَةِ وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَهُ عَشَرَةَ بَنِينَ وَ نَذَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَذْبَحَ وَاحِداً مِنْهُمْ مَتَی أَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَهُ فَلَمَّا بَلَغُوا عَشَرَةً قَالَ قَدْ وَفَی اللَّهُ لِی فَلَأُوفِیَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَدْخَلَ وُلْدَهُ الْکَعْبَةَ وَ أَسْهَمَ بَیْنَهُمْ فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ أَبِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ أَحَبَّ وُلْدِهِ إِلَیْهِ ثُمَّ أَجَالَهَا ثَانِیَةً فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ أَجَالَهَا ثَالِثَةً فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَهُ وَ حَبَسَهُ وَ عَزَمَ عَلَی ذَبْحِهِ فَاجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ وَ مَنَعَتْهُ مِنْ ذَلِکَ وَ اجْتَمَعَ نِسَاءُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَبْکِينَ وَ یَصِحْنَ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ عَاتِکَةُ یَا أَبَتَاهْ اغْدِرْ فِيمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَتْلِ ابْنِکَ قَالَ وَ کَیْفَ أَغْدِرُ یَا بُنَیَّةُ فَإِنَّکِ مُبَارَکَةٌ قَالَتْ اعْمِدْ إِلَی تِلْکَ السَّوَائِمِ الَّتِی لَکَ فِی الْحَرَمِ فَاضْرِبْ بِالْقِدَاحِ عَلَی ابْنِکَ وَ عَلَی الْإِبِلِ وَ أَعْطِ رَبَّکَ حَتَّی یَرْضَی فَبَعَثَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ إِلَی إِبِلِهِ فَأَحْضَرَهَا وَ أَعْزَلَ مِنْهَا عَشْراً وَ ضَرَبَ بِالسِّهَامِ فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ فَمَا زَالَ یَزِيدُ عَشْراً عَشْراً حَتَّی بَلَغَتْ مِائَةً فَضَرَبَ فَخَرَجَ السَّهْمُ عَلَی الْإِبِلِ فَکَبَّرَتْ قُرَیْشٌ تَکْبِيرَةً ارْتَجَّتْ لَهَا جِبَالُ تِهَامَةَ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لَا حَتَّی أَضْرِبَ بِالْقِدَاحِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَضَرَبَ ثَلَاثاً کُلَّ ذَلِکَ یَخْرُجُ السَّهْمُ عَلَی الْإِبِلِ فَلَمَّا کَانَتْ فِی الثَّلَاثَةِ اجْتَذَبَهُ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو طَالِبٍ وَ أَخَوَاتُهُمَا مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْهِ فَحَمَلُوهُ وَ قَدِ انْسَلَخَتْ جِلْدَةُ خَدِّهِ الَّذِی کَانَتْ‏ عَلَی الْأَرْضِ وَ أَقْبَلُوا یَرْفَعُونَهُ وَ یُقَبِّلُونَهُ وَ یَمْسَحُونَ عَنْهُ التُّرَابَ فَأَمَرَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ أَنْ تُنْحَرَ الْإِبِلُ بِالْحَزْوَرَةِ وَ لَا یُمْنَعَ أَحَدٌ مِنْهَا وَ کَانَتْ مِائَةً فَکَانَتْ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ خَمْسٌ مِنَ السنين [السُّنَنِ‏] أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَی الْأَبْنَاءِ وَ سَنَّ الدِّیَةَ فِی الْقَتْلِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ وَ وَجَدَ کَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ سَمَّی زَمْزَمَ حِينَ حَفَرَهَا سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ لَوْ لَا أَنَّ عَمَلَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ کَانَ حُجَّةً وَ أَنَّ عَزْمَهُ کَانَ عَلَی ذَبْحِ ابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ شَبِيهاً بِعَزْمِ إِبْرَاهِيمَ عَلَی ذَبْحِ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ لَمَا افْتَخَرَ النَّبِیُّ ص بِالانْتِسَابِ إِلَیْهِمَا لِأَجْلِ أَنَّهُمَا الذَّبِيحَانِ فِی قَوْلِهِ ص أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَیْنِ وَ الْعِلَّةُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الذَّبْحَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ هِیَ الْعِلَّةُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا دَفَعَ الذَّبْحَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ وَ هِیَ کَوْنُ النَّبِیِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ ص فِی صُلْبَیْهِمَا فَبِبَرَکَةِ النَّبِیِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ع دَفَعَ اللَّهُ الذَّبْحَ عَنْهُمَا فَلَمْ تَجْرِ السُّنَّةُ فِی النَّاسِ بِقَتْلِ أَوْلَادِهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَوَجَبَ عَلَی النَّاسِ کُلَّ أَضْحًی التَّقَرُّبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِقَتْلِ أَوْلَادِهِمْ وَ کُلُّ مَا یَتَقَرَّبُ النَّاسُ بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أُضْحِیَّةٍ فَهُوَ فِدَاءٌ لِإِسْمَاعِيلَ ع إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قال مصنف هذا الکتاب قد اختلفت الروايات فی الذبح فمنها ما ورد بأنه إسحاق و منها ما ورد بأنه إسماعيل ع و لا سبيل إلی رد الأخبار متی صح طرقها و کان الذبيح إسماعيل ع لکن إسحاق لما ولد بعد ذلک تمنی أن يکون هو الذی أمر أبوه بذبحه فکان يصبر لأمر الله عز و جل و يسلم له کصبر أخيه و تسليمه فينال بذلک درجته فی الثواب فعلم الله عز و جل ذلک من قلبه فسماه بين ملائکته ذبيحا لتمنيه لذلک و قد أخرجت الخبر فی ذلک مسندا فی کتاب النبوة

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی