برهان قاطع  ( صص 30-35 ) شماره‌ی 4480

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مناظره با علمای علم کلام و فقيهان درباره امامت

خلاصه

در این میان نوبت به علی بن محمد بن جهم رسید. او رو به امام سلام کرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟آیا شما همه را معصوم می دانید؟امام السلام : آری.ابن جهم پرسید پس این آیات را که ظاهرش مبنی بر صدور گناه از آنان است چگونه تفسیر می کنید؟درباره پیامبرش محمد می فرماید تو در دل چیزی درباره همسر (زید پنهان می داشتی که خدا آن را آشکار ساخت. امام السلام فرمود: وای بر تو گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و کتاب خدا را به رأی خود تفسیر منما که خداوند فرموده است: تأویل و تفسیر آن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند .اما درباره آدم خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود؛ آدم برای بهشت آفریده نشده بود و سکونتش در بهشت موقتی بود عصیان آدم در بهشت واقع شد نه در زمین و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تکمیل شود ) و آدم الگو و اسوه و رهبری برای مردم جهان باشد لذا هنگامی که به زمین گام نهاد، او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد چنان که در حق او می فرماید: خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. این گزینش خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است، زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت موجب نقض غرض است.

متن

مناظره با علی بن محمد بن الجهم درباره عصمت انبیا

این مناظره نیز در دربار مأمون واقع شد؛ چنان که ابا صلت هروی می گوید هنگامی که مأمون پیروان مذاهب و مکاتب مختلف از یهود و نصاری و مجوس و صابئین و دیگر فرق و علمای اسلام را در دربار خود جمع کرد تا با امام علی بن موسى الرضا السلام مناظره کنند هر کس در برابر آن حضرت عرض اندام کرد با پاسخ دندان شکن روبه رو شد و خاموش گشت. در این میان نوبت به علی بن محمد بن جهم رسید.

 او رو به امام سلام کرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟

آیا شما همه را معصوم می دانید؟

امام السلام : آری.

ابن جهم پرسید پس این آیات را که ظاهرش مبنی بر صدور گناه از آنان است چگونه تفسیر می کنید؟

قرآن درباره آدم می فرماید و عصی آدم ربه فغوی» آدم به پروردگارش عصیان کرد و از پاداش او محروم ماند؛ 

و درباره یونس میگوید و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان کرد بر او تنگ نخواهیم گرفت 

و درباره یوسف میگوید «ولقد همت به و هم بها ( يوسف ٫ ٢٤) زليخا قصد يوسف کرد و یوسف قصد او را 

و در مورد داوود آمده است: « و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه (ص ٫ ٢٤) داوود گمان کرد ما او را امتحان کردیم و از کار خود توبه کرد.

 و درباره پیامبرش محمد می فرماید و تخفي في نفسك ما الله مبديه (احزاب ٫ ۳۷) تو در دل چیزی درباره همسر (زید پنهان می داشتی که خدا آن را آشکار ساخت.

 امام السلام فرمود: وای بر تو گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و کتاب خدا را به رأی خود تفسیر منما که خداوند فرموده است: تأویل و تفسیر آن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند ( اکنون جواب های سؤالاتت را بشنو

اما درباره آدم خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود؛ آدم برای بهشت آفریده نشده بود و سکونتش در بهشت موقتی بود عصیان آدم در بهشت واقع شد نه در زمین و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تکمیل شود ) و آدم الگو و اسوه و رهبری برای مردم جهان باشد لذا هنگامی که به زمین گام نهاد، او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد چنان که در حق او می فرماید: 

ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران على العالمين (آل عمران ۳۳) خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. 

این گزینش خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است، زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت موجب نقض غرض است. 

و اما در مورد یونس الام منظور از لن نقدر علیه این نیست که او گمان کرد خداوند قادر بر (مجازات او نیست بلکه به معنی این است که او گمان کرد خداوند بر او تنگ نمی گیرد و ترک اولاء نکرده است همان گونه که در آیه دیگر قرآن آمده است:

 و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه( فجر ٫ ١٦) ..... اما هنگامی که خداوند انسان را مبتلا سازد و روزی را بر او تنگ بگیرد. 

چه این که اگر او گمان کرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست کافر می شد. 

اما در مورد یوسف لا منظور این است که زلیخا قصد کام گیری از) یوسف کرد و یوسف قصد قتل این زن آلوده را نمود هرگاه او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد؛ چرا که از این پیشنهاد بسیار ناراحت شده بود اما خداوند این لطف را در حق یوسف کرد هم آلوده به قتل نشد و هم عمل خلاف عفت انجام نداد:

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء (يوسف ٫ ٢٤)

اما در داستان داوود شما چه می گویید؟

على بن محمد بن جهم افسانه مجعول و ساختگی شبیه آنچه در تورات کنونی آمده است در این جا ذکر کرد که خلاصه اش چنین است: 

داوود در محراب خود مشغول نماز بود که شیطان به صورت پرنده زیبایی در برابر او نمایان شد؛ نمازش را شکست و به دنبال آن پرنده به پشت بام رفت و از آن جا چشمش به درون خانه همسایه، بر اندام زن زیبایی که در حال غسل کردن بود افتاد و دلبسته او شد و برای از میان برداشتن مانع دستور داد همسرش را که یکی از افسران ارشد لشکر داوود بود و اوریا نام داشت پیشاپیش صفوف به میدان نبرد بفرستند تا هنگامی که او کشته شد داوود همسرش را به ازدواج خود در آورد. (این افسانه خرافی و بسیار رسوا با مختصر تفاوتی و با شرح و بسط بیشتری در تورات کنونی در

کتاب دوم اسموديل فصل ۱۱ آمده است.)

هنگامی که سخن به اینجا رسید امام اسلام دست بر پیشانی زدند و فرمودند: «انا الله و انا اليه راجعون شما پیامبر بزرگی را به سستی در نماز و سپس ارتکاب عمل خلاف عفت قبل از ازدواج رسمی با او و سپس قتل انسان بی گناهی متهم می کنید؟

 على بن محمد بن جهم عرض کرد پس گناه داوود که خداوند در آیه مذکور به آن اشاره کرده است چه بود؟

 امام السلام فرمودند وای بر تو او گناهی نداشت؛ او گمان کرد خداوند از وی داناتر نیافریده است. خداوند دو فرشته را مأمور کرد تا از محراب او بالا روند و بگویند ما دو نفر با هم نزاع داریم یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن این یکی برادر من است ۹۹ میش دارد و من یکی دارم ولی او اصرار می کند که این یکی را نیز به او واگذارم و او در سخن بر من غلبه کرده و از من گویاتر است. ( ص ٫ ۲۱ و ۲۲)

در این جا داوود در قضاوت عجله کرد و بی آن که از مدعی تقاضای دلیل و بینه کند رو به او کرد و گفت این برادرت به تو ستم کرده که همان یک میش تو را هم مطالبه کرده است و حتی توضیح و دفاع لازم را از مدعى علیه او نخواست اگرچه حکم نهای را نکرده بود، اما همین عجله در این گفتار ترک اولایی بود که از داوود سر زد. سپس متوجه شد و در مقام جبران برآمد و استغفار کرد و خداوند این ترک اولا را بر او بخشید این بود خطای داوود نه آنچه شما می گویید.

سپس امام ال افزودند: مگر نمی بینی خداوند بعد از ماجرا می گوید:

یا داود انا جعلناك خليفة في الأرض فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوى ( ص ٢٦) اى داود ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم در میان

مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی منما

 اگر داود العیاذ الله مرتکب آن جنایات عظیم و گناهان بزرگ شده بود چگونه خداوند چنین مقام و منصبی به او می بخشید و چگونه او را مورد

عفو و بخشش قرار میداد؛ پس بدان همه آن ها خرافات است

 او پرسید: پس داستان ازدواج داوود با همسر اوریا چه بوده است؟

امام اسلام پاسخ دادند: جریان چنین بود که در آن زمان هرگاه زنی شوهرش از دنیا می رفت یا کشته میشد هرگز ازدواج نمی کرد، خداوند به داوود اجازه داد که با همسر اوریا که در یک حادثه کشته شده بود. ازدواج کند ) تا این رسم نادرست برافتد داوود صبر کرد هنگامی که همسر اوریا از عده درآمد با او ازدواج کرد بدون این که مسأله دیگری در کار باشد و لکن چون این امر در میان مردم آن زمان سابقه نداشت، بر آنها گران آمد ) و داستانهایی در خصوص آن به هم بافتند 

اما در مورد پیامبر اسلام و همسر پسر خوانده اش زید که قرآن می گوید تو چیزی را در دل پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار ساخت ماجرا از این قرار بود که خداوند پیشتر نام همسران پیامبر را در این جهان به ایشان فرموده بود و در میان آنها نام زینب دختر جحش بود که آن روز در قید زوجیت پسرخوانده پیامبر بود ولی پیامبر این نام را در دل خود مخفی میداشتند مبادا بهانه ای به دست منافقان بیفتد و بگویند پیامبر نسبت به زن شوهر داری چشم داشتی دارد اما حوادث آینده و جدایی آن زن از همسرش با این که پیامبر اصرار داشت جدا نشود نشان داد که چنین امری از قبل مقدر بوده است

 این را نیز بدان که خداوند در میان تمام خلق خود تنها عهده دار اجرای عقد سه زن شد

حوا را برای آدم و زینب را برای رسول خدا و فاطمه را برای علی 

این جا بود که علی بن محمد جهم گریه کرد و عرض نمود: ای فرزند رسول خدا من توبه میکنم و تعهد می نمایم از امروز به بعد درباره پیامبران خدا جز آنچه شما فرمودید، نگویم. (عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ١٥٣ تا ١٥٥)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی