هدف مأمون از ترتیب دادن مناظرات
تخریب شخصیت علمی امام پایین آوردن مقام علمی (امام)
مأمون گرچه زیرکانه تلاش کرد که هدف اصلی از راه اندازی مناظرات را پنهان سازد اما افشای بعضی از سخنان پشت پرده مأمون و نیز سخنان افشاگرانه امام رؤف پرده از نیت ناپاک مأمون برداشت و نشان داد که مامون از تشکیل جلسات مناظره ، هدفی جز تخریب شخصیت علمی امام را در سر نمی پروراند و لیکن جریان مناظرات به گونه ای پیش رفت که نه تنها مامون به هدف پلید خود نرسید بلکه این مناظرات باعث شد گوشه ای از مقام بلند علمی عالم آل محمد نمایان شود. شواهد زیادی برای اثبات این مدعا در دسترس است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
نوفلی از یاران نزدیک به امام نقل کرده است:
سلیمان مروزی عالم معروف علم کلام در خطه خراسان نزد مأمون آمد مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد سپس به او گفت: پسر عمویم علی بن موسی الا از حجاز نزد من آمده است و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد اگر مایلی روز «ترویه» انتخاب این روز هشتم ذی حجه - روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علما بوده است نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود گفت: ای امیر مؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سؤال
کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم! "
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی چرا که میدانم تو در علم و مناظره توانا هستی! "
سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد ، در مجلسی از من و او دعوت کن ؛ در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود. (عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۷۹؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۱۷۷)
و چنان که ذکر شد ، امام اسلام در آن مجلس سخت سلیمان را در تنگنا قرار داد و تمام راه های جواب را بر او بست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت.
شاهد دیگر حدیثی است که از امام علی بن موسی الرضا نقل شده است هنگامی که مأمون مجالس بحث و مناظره تشکیل می داد و خود در مقابل مخالفان اهل بیت ها به بحث می نشست و امامت امیر مؤمنان علی الله و برتری او را بر تمام صحابه روشن می ساخت تا به امام رضا لا تقرب جوید امام به تعدادی از یارانشان که مورد وثوق بودند چنین فرمودند:
لا تغتروا بقوله، فما يقتلني و الله غيره، و لكنه لابد لي من الصبر حتى يبلغ الكتاب أجله!»
فریب سخنان او را نخورید به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سر آید. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ١٨٤؛ بحار الانوار، ج ٤٩، ص ١٨٩.)
اباصلت پیشکار امام در این باره می گوید ... چون امام در میان مردم به دلیل فضایل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت ، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه کشور فراخواند تا در مباحثه امام میلاد را به عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید و عامه مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام اسلام دشمنان خود اعم از یهودی مسیحی ،زردتشتی ،برهمن منکر خدا را در بحث
محکوم کرد...(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۳۹؛ مشیر الاحزان، ص ٢٦٣: بحار الانوار، ج ٤٩، ص ٢٩٠: مسند الامام الرضا، ج ۱، ص ۱۲۸)
جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه نشست ها بود ولی پس از شهادت امام اسلام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحث های کلامی دیده نشد و این مساله قابل توجه است.
خود امام الا هم که از قصد مأمون آگاهی داشتند، می فرمودند: « هنگامی که من با اهل تورات با توراتشان با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان با ستاره پرستان به شیوه عبرانیشان با موبدان به شیوه پارسیشان با رومیان به سبک خودشان و با اهل بحث و گفت و گو به زبان های خودشان استدلال کنم، همه را به تصدیق خود وادار می سازم و مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده است و بی شک پشیمان خواهد شد... ( عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ١٥٦: مسند الامام الرضا، ج ۲، ص ٧٥ بحار الانوار، ج ٤٩، ص ١٧٥)