شناخت زمان ازدواج (بهترین دوره ازدواج )
قال على بن موسى الرضا :
نزل جبرئيل على النبي ﷺ : فقال : يَا مُحَمَّدًا إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِؤُكَ السَّلَامُ وَ يَقُولُ: إِنَّ الْأَبْكَارَ مِنَ النِّسَاءِ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ فَإِذَا أَيْنَعَ الثَّمَرُ فَلا دَواء لَهُ اَلَّا اجْتِنَالُهُ وَ إِلَّا أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسِ، وَ غَيَّرَتْهُ الرِّيْحُ ، وَإِنَّ الْأَبْكَارِ إِذَا أَدْرَكْنَ ما تدرك النِّسَاء فَلا دَواء لَهُنَّ إِلَّا البَعُولِ، وَإِلَّا لَمْ يُؤْمِنُ عَلَيْهِنَّ الْفِتْنَهُ ، فَصَعَدَ رَسُولُ الله ﷺ الْمِنْبَرَ فَجَمَعَ النَّاسِ ثُمَّ أَعْلَمَهُمْ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ.(2) - بحار الانوار، جلد ۱۶ ، ص ۲۲۳ )
امام رضا می فرماید:
جبرئیل به محضر مبارک رسول خدا شرفیاب شد و عرض کرد: ای محمد ﷺ
پروردگارت سلام میرساند و میفرماید دختران شما همانند میوه درخت میباشند. هرگاه میوه درخت رسید، چاره ای جز چیدن آن نیست و اگر چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد و باد مزه آن را از بین میبرد و همانا وقتی که دختران به آن حد رسیدند که زنان دیگر آن موقعیت را دریافته اند چاره ای جز اختیار کردن شوهر ندارند و اگر شوهری برای آنها در نظر گرفته نشود از فساد و تباهی در امان نیستند. رسول خدا به منبر تشریف بردند در ضمن خطبه ای اعلامیه خداوند عزوجل را به حاضران ابلاغ نمودند.
ویل دورانت درباره اوضاع غرب چنین میگوید :
تأخیر ازدواج ، شهرهای ما را پراز مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری و مادری و خانه داری ترجیح می دهند.
منشأ تغییرات اخلاقی ما همان تأخیر ازدواج در اجتماعات کنونی است. اما اگر بخواهیم علل شخصی را نیز ذکر کنیم پدران و مادران بیشتر از فرزندان در این باره گناهکارند. غرایز جوانان سالم است و زود میتواند تحت قیدوبند در آید ولی پدران محتاط و مادران حسود برای زن دادن به فرزندانشان نخست از درآمد او می پرسند، خرسندی پدران در سنین متوسط عمر در پول است. اینها هیجانهای مرده خود را فراموش میکنند و نمی دانند که قلب جوانان ممکن است دلایلی داشته باشد که پیران از فهم آن ناتوان باشند. این بزرگسالانند که خیر نوع و اجتماع را در نظر نمی گیرند به اوامر طبیعت بی اعتنا می مانند و در حقیقت خود مشوق سالهای هرزه گردی و عیاشی جوانان میگردند. پدران و مادرانی که دوربین هستند مسائل مالی را در برابر سلامت و سعادت افراد اجتماع در درجه دوم اهمیت قرار میدهند. آنان با طبیعت همکاری میکنند و برای تسریع ازدواج نور دیدگان خود، فداکاری می نمایند.(1) ۱ - لذات فلسفه ، ص ۹۳ )
عَن أَبِي الْحَسَنِ اللهِ قَالَ : جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرِ فَقَالَ أَبِي :
هَلْ لَكَ مِنْ زَوجَةٍ؟ قَالَ : مَا أُحِبُّ أَنْ لِي الدُّنْيَا وَ مَا فِيها وَ إِنِّي أبيتُ لَيْلَةً لَيْسَ لِي زَوْجَةٍ ثُمَّ قَالَ آبي (ع) : رَكْعَتَيْنِ يُصَلِّيْهُمَا رُجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ يَقُومُ لَيْلَةً وَيَصُومٌ نَهَارَهُ أَعْزَبُ.(2) - مسند الأمام الرضا، جلد ۲، ص ۲۵۶ التهذيب، جلد ۷، ص ۴۰۵ )
2- آشنایی کافی به فلسفه و هدف ازدواج
هدف تشکیل خانواده صرفاً بقای نسل نیست بلکه به دست آوردن آرامش و آسایش واقعی است و آدمی بدون ازدواج به چنین امری دست نخواهد یافت، زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایی استعدادهای خفته خود هستند هر که به این سنت الهی پشت یا زند وجودی خام و ناقص دارد. کمبودها و نواقصی که به خاطر ترک ازدواج برای آدمی پیش می آید
قابل انکار نیست.
زن و مردی که با هم ازدواج میکنند باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهی و پاسخ دادن صحیح به خواسته های مشروع طبیعی خود باشد نه معامله و پاره ای اغراض دیگر این کاری است که در عین حظ نفسانی انجام سنت الهی است و عبادت شمرده میشود. هر نوع فکر و خیال که در دماغ طرفین باشد در تکوین شخصیت و روحيه أنها مؤثر و بالنتيجه در خوشبختی یا بدبختی آنها نقش دارد.
قرآن می فرماید :
وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا، وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً .(۱) ۱ - سوره روم ٫ آیه ۲۱ )
از جمله آیات الهی این است که خداوند برای شما از جنس خودتان جفت و همسر آفریده تا به هیجانهای طبیعی خود تسکین بخشید به علاوه در نهادتان زمینه دوستی و علاقه را فراهم آورد تا پیوند مشترک شما توام را دادوستد محبت باشد.
در این آیه ازدواج عاملی آرامش بخش برای التهابهای پرشور و هیجانهای طبیعی و نیز وسیله مؤثری برای تلاشها و جنب و جوشهای سازنده معرفی شده است.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح جمله «لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا (۲) - التسکنوا» : از ریشه «شکن است. راغب اصفهانی مینویسد سکون عبارت است از نبوت و قرار دادن چیزی بعد از تحرک و هیجانهایش چاقو را نیز از این لحاظ در زبان عرب سکین» نامند که به حرکات و التهابهای حیوان پایان میبخشد (مفردات راغب، ص ۲۳۶)
صاحب مصباح المنیر می نویسد: چاقو را از این جهت سکین» گویند که به وسیله ذبح ، تحرک و نا آرامی های حیوان را به نبوت و سکون میبرد و خانه را از این رو مسکن گویند که محل آسودگی خانواده و جایگاه مطمئن اموال و اشیاء است. (مصباح المنير، ص ۳۸۴) فرموده است :
هر یک از زن و مرد، به گونه ای دارای دستگاه تناسلی هستند که کار هرکدام با پیوستن به دیگری، کامل می گردد و از آمیزش این دو به هم تکثیر نسل و بقای نوع تحقق می یابد. از این رو هر یک از زن و مرد به تنهایی موجود ناقصی هستند که به دیگری نیاز داشته و از ترکیب هر دو با هم وجود کاملی پیدا میشود که شایستگی زاد و ولد دارد نیز به خاطر همین کمبود و نیاز است که هر کدام از زن و مرد با جوش و خروشی خاص به تحرک آمده و به جستجوی دیگری برمی خیزد تا هنگامی که او را در آغوش کشد و آرام گیرد. زیرا هر موجود ناقصی جویای کمال و هر نیازمندی در تکاپوی چیزی است که خلا و کمبودش را پر کند و این است تمایلی جنسی و همسر خواهی که در نهاد همه زنان و مردان به ودیعت نهفته شده است.(3) - تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۱ ، سوره روم )
زناشویی در ردیف نظمهایی قرار دارد که آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است. هیچ امری در زندگی نمیتواند به اندازه ازدواج ، بهروزی یا تیره بختی به بار بیاورد و در جهان برای هیچ چیز دیگری به اندازه ازدواج لازم نیست که انسان روح و قلب خود را آماده سازد(1) ۱ - ما و فرزندان (ریموند بیچ) ، ص ۸۴ )
کسی که امور جنسی را کثیف و آلوده تلقی میکند او را نیروی کافی برای فهم ارزش مسائل نیست. ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم که کمال جنسی خود بخود بتواند دوش به دوش علم پیشرفت کند اما دانش ما بدان پایه رسیده که بگوییم هر کجا ارتباط جنسی کامل نیست امکان کمال اخلاقی و کمال صفات انسانی هم موجود نمی باشد.(2) - عقل کامل، ص ۶۰ )
جان بی گایزل گوید :
مرد یا زنی از تشکیل خانواده بگریزد از گرما و شادیهای آشیانه محروم و پیوسته با غم تنهایی انیس خواهد بود.(3) ۳ - همسری، ص ۱۴۳ )
تجربه های خیلی قطعی نشان داده است که افراد پاک مجرد که برای اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند اولاً اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم شما نکنید و ثانیاً با اینکه واقعاً ملاً» بودند در فقه و اصول مجتهد بودند حکیم و فیلسوف بودند عارف بودند تا آخر عمر و مثلاً در هشتاد سالگی باز یک روحیه بچگی و جوانی و یک خامیهایی در اینها وجود داشته است. مثلاً یک حالت سبکی خاصی که گاهی یک جوان دارد میبینی همان حالت در این آدم هشتاد ساله هست و این نشان میدهد که یک پختگی هست که این پختگی جز در پرتوی ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی شود، در مدرسه پیدا نمیشود در جهاد نفس پیدا نمیشود با نماز شب پیدا نمی شود با ارادت به نیکان هم پیدا نمیشود این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچوقت نمی شود که یک کشیش یک کاردینال به صورت یک انسان کامل در بیاید اگر واقعاً در کاردینالی خودش صادق باشد.(4) ۴- تعلیم و تربیت در اسلام علامه شهید مطهری ، ص ۳۹۸ )
الامام الرضاء : إِنَّ امْرَأَةٌ سَأَلَتْ أَبَا جَعْفَرِ فَقَالَتْ : أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي مُتَبَتِّلَةٌ فَقَالَ لَهَا : وَ مَا التَّبَتُّلُ عِنْدَكَ ؟ قَالَتْ : لا أريدُ التَّزْوِيجَ أَبَداً قَالَ : وَ لِمَ؟ قَالَ : الْتَمِسُ فِي ذَلِكِ الْفَضْلُ، فَقَالَ : انْصَرِ في فَلَوْ كَانَ فِي ذَلِكَ فَضْلٌ لَكَانَتْ فَاطِمَةُ أَحَقَّ بِهِ مُنْكَ، إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ يَسْبِقُهَا إِلَى الْفَضْلِ.(1) - بحار الانوار، جلد ۱۰۳ ، ص ۲۱۹ )
حضرت رضا فرمود: «زنی در مقام سؤال به امام باقر عرض کرد: من متبتله» هستم یعنی وارسته و رها شده از کامجویی های دنیا میباشم حضرت فرمود مقصودت از «تبتل» چیست؟ پاسخ داد تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم امام فرمود: برای چه؟ گفت: برای رسیدن به مقام عالی فضیلت و کمال حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو اگر ترک ازدواج ارزش معنوی در بر میداشت حضرت زهرا به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود چنین نیست که احدی در تحصیل ارزشهای معنوی بر
وی پیشی بگیرد.
اسلام از نظر ریشه میل حق فرد را در احساس شهوات به رسمیت میشناسد. بنابراین در آغاز کار به واپس زدن و سرکوبی پناهنده نمیشود بلکه وسیله اسلام برای محدود کردن انگیزه شهوی یک عمل روانی دیگری است که گاهی در پاره ای از مصادیق با عمل واپس زدن مشترک است ولی از نظر واقعیت و روش کار و هدف با سرکوبی و واپس زدن فاصله بسیاری دارد.
اسلام همیشه از قدرت بازداری» و «کنترل برای محدود کردن امواج شهوت استفاده میکند تا آن را در حدی متوقف کند که از ایجاد ضرر برای فرد در زندگی فردی در عین حال از تولید زیان در زندگی اجتماعی او جلوگیری کند.
فرق اساسی و بزرگ واپس زدن و بازداری و کنترل این است که «واپس زدن» یک فعالیت ناگاه و مضر و خطرناک است ولی بازداری یک عمل آگاهانه است که محل آن ضمیر آشکار آدمی است و یا لااقل همیشه تحت تصرف قدرت ضمیر آشکار است.
«بازداری» هرگز متوجه ریشه اصلی میل و شهوت نمیشود و مانند واپس زدگی آن را قبل از آنکه وارد ضمیر آشکار شود از تجلی احساسات در میدان ضمیر آشکار جلوگیری نمی کند.
واپس زدن میل فعالیت حیاتی را از مجرای طبیعی آن باز میدارد و نیروی اضافی را که برای تحقق بخشیدن هدفهای اصیل زندگی مطلوب است ضایع و فاسد میکند، در صورتی که اسلام برای تحقق بخشیدن این هدفها میکوشد و بر این کار اصرار می ورزد.
عمل بازداری و کنترل وقتی شروع میشود که میل شهوی از تاریکی های وجدان پنهان وارد میدان روشن وجدان آشکار میشود بنابراین وظیفه و هدف اساسی این عمل این است که مجاری آن را تنظیم و پاک کند و بر مقداری که باید آزاد شود و لحظاتی که مناسب برای خلاصی از آن است نظارت کند و آن را طوری تنظیم نماید که میان تمایلات گوناگون فرد به عنوان یک شخصیت مستقل و به عنوان یک عضو جامعه ، توازن و هماهنگی ایجاد شود و از زیاده رویهای مضر جلوگیری شود و آزادی او را تا سرحد آزار به دیگران پیش نبرد تا در نتیجه مصالح عمومی که نتیجه آن به خود فرد می رسد محفوظ بماند.
این بازداری آگاهانه منظم و مسلط ، نگهبان بیداری است که روح را به محاسبه میکشاند و او را متوجه راه صلاح و یا به تعبیر قرآن متوجه راه حق و صراط مستقیم می گرداند.(1) بشریت بر سر دوراهی : محمد قطب» ، ص ۲۲۵ و ۲۲۶)
الامام الرضا : لَوْ لَمْ تَكُنْ فِي الْمُنَاكَحَةِ وَالْمُصاهَرَةِ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ وَلَا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ، لَكَانَ فِيمَا جَعَلَ اللَّهُ فِيهَا مِنْ بِرِّ الْقَرِيبِ وَ تَألُفِ الْبَعِيد، ما رَغِبَ فِيهِ الْعاقِلُ اللَّبِيبُ وَ سَارَعَ إِلَيْهِ الْمُوَفَّقُ المصيب.(2) - ميزان الحكمة الزواج ، مكارم الاخلاق، جلد ۱، ص ۴۴۹)
امام رضا فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادی دستوری از خدا و پیغمبر و هم صادر نشده بود همان فواید (اجتماعی) که خدا در آن نهاده از قبیل نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمند صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد.
نظریه فقهای بزرگ شیعی در مورد «احکام ازدواج»
ازدواج به خودی خود امری مستحب است و اسلام آن را از احکام ضروری آیین خود می داند. البته در صورتی که به قصد قربت انجام گیرد دارای ثواب هم خواهد بود.(3) شرایع الاسلام محقق» ، ص ۱۷۰)
نکاح کردن مستحب است برای کسی که به آن تمایل داشته باشد، اعم از مرد یا زن(4) ۴ - لمعه «شهید اول»)
نکاح ، امری است مستحب مؤکد و نیازی به توضیح ندارد زیرا فضیلت آن محقق است. شخصی که دارای همسر باشد نیمی از دین خود را حفظ کرده است و آن از بزرگترین فوایدی است که پس از نعمت اسلام مسلمان بودن عاید شخص میگردد.(۱) عروة الوثقی سید محمد کاظم یزدی ، ص ۶۲۲ )
نکاح کردن فی حدذاته به خودی خود امری است مستحب و استحباب آن از طریق استناد به برخی از آیات قرآن سنت متواتره و اجماع علما ثابت میباشد.(2) ۲ - خلاف شیخ طوسی» ، جلد ۲، ص ۲۰۳ )
46
7-کفویت تناسب فکری و روحی زن و مرد
در آیین اسلام هر مرد مسلمانی کفو و همشان مسلمان دیگری است و هر زن مسلمان که در عقد مرد مسلمانی درآید با همشان خود پیمان زناشویی بسته است.
در فقه شیعی اختلاف و عدم هماهنگی و تناسب در حسب و نسب و شهرت و مزایا و موقعیتهای اجتماعی مانع پیوند سعادتمندانه نیست چنان که از امام صادق منقول است که امام زین العابدین با کنیز امام مجتبی الله ازدواج کرد. این خبر به گوش عبدالملک مروان رسید بلافاصله نامه اعتراض آمیزی به آن حضرت نوشت که شنیدم شما با کنیزی ازدواج کردید، آن حضرت در پاسخ وی نوشت: «خداوند با قبول اسلام تمام پستیهای آنان را زایل نموده و به آنان کرامت بخشید دیگر ملامت و سرزنش ناشی از پستی زمان جاهلیت را ندارد چنان که رسول خدا نیز وسیله ازدواج غلامان مسلمان را فراهم آورد و کنیزان را به همسری خود انتخاب می نمود.(1) ١ - وسائل الشيعه ، باب ۷۷ )
عَنْ أَبِي جُوَيْدٍ مَولَى الرَّضا : قَالَ : صَعَدَ رَسُولُ الله ﷺ المنبر، فَخَطَبَ النَّاسِ ثُمَّ اعلمهم ما أَمَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ به فقالوا : مِمَّنْ يَارَ رَسُولَ اللهِ ﷺ :
فقال : مِنَ الْأَكْفَاءِ فَقَالُوا : وَ مَنِ الْأَكْفَاءُ؟ فَقَالَ : الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَكْفَاءُ بَعْضٍ، ثُمَّ لَمْ يَنْزِلْ حتى زوج ضباعة بنت زبير بن عبد المطلب المقداد بن الاسود ثم قال : أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي زَوَّجْتُ ابْنَةَ عَمَى المقدادِ لِيَتضع النكاح.(2) ۲ - مسند الامام الرضا، جلد ۲، ص ۲۶۵ - عیون الاخبار الرضا، جلد ۱، ص ۲۸۹ )
ابو جوید غلام حضرت رضا گوید:
رسول اکرم بر فراز منبر رفتند و برای مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رسانیدند.
از پیغمبر اکرم : مردم پرسیدند: دختران خود را به چه افرادی تزویج کنیم؟
فرمود: به کسانی که با آنها «کفو» هستند و سپس فرمود مؤمنان با یکدیگر کفو هستند. سپس در حالی که بالای منبر بود ضباغة» دختر عموی خود را به «مقداد» تزویج فرمود.
انواع کفویت :
۱ - کفو شرعی : ایمان ،پاکدامنی، امکانات اقتصادی(1) - امام صادق می فرماید: «الْكُفْوُ أَنْ يَكُونَ عفيفاً وَ عِنْدَهُ يسار» . (وسائل الشيعه، جلد ۱۴، ص ۵۱) کفو در این است که همسرت عفیف و پاکدامن باشد و از امکانات اقتصادی نیز برخوردار باشد. )
۲ - کفو عرفی : اخلاق، فکر، سن، موقعیت خانوادگی اجتماعی، شغلی، لهجه .... )
اگر در هنگام ازدواج علاوه بر کفو شرعی کفو عرفی نیز در نظر گرفته شود، هدف از ازدواج که همان سکونت و آرامش خاطر در طول زندگی است سریعتر تأمین خواهد شد زیرا تا یک نوع مشابهت اخلاقی و محاکات روحی و کشش و جذبه روانی بر محیط زناشویی سایه نیفکند غالباً پیوند زندگی چندان با صفا نخواهد بود پس چه بهتر که مردان مسلمان شریف و اصیل که دارای ملکات عالی انسانی و سجایای اخلاقی و دانش و بینش وسیع و گسترده هستند با زنانی پیمان زناشویی ببندند که از نظر روحیات و ارزشهای اخلاقی بسان یا مشابه آنان باشند. عین این مطلب درباره زنان پاکدامن و پرهیز کار که از فضایل اخلاقی و روحیات پاک و اندیشه و بینش بلند برخوردارند نیز صادق است.
روی این بیان حقیقت خطاب الهی به پیامبر گرامی برای ما روشن میگردد
لَوْ لَمْ يَخْلُقُ عَلِيّاً، لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتُكَ كُفْرٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ.»(2) - بحار الانوار، جلد ۴۳، ص ۹۲ )
اگر حضرت علی را نمی آفریدم هرگز برای دختر تو فاطمه در روزی زمین همشانی نبود.
به طور مسلم مقصود از این کفو» همشان مقامی و روحی است. اگر حضرت علی از ایمان استوار و تقوا و پرهیزکاری و عصمت و امامت برخوردار بود فاطمه نیز بسان او پارسا و پرهیزکار و معصوم و هم مقام او بود.
8- ایمان
إِذَا خَطَبَ إِلَيْكَ رَجُلٌ رَضِيتَ دِينَهُ وَ خُلْقَهُ فَزَوْجُهُ ، وَلا يَمْنَعْكَ فَقْرَهُ وَ فَاقَتَهُ ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِنْ يَتَفَرَّقًا يُغْنِ اللَّهُ كُلاً مِّنْ سَعَتِهِ» وَقَالَ : إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِّنْ فَضْلِهِ»(1) - بحار الانوار، جلد ۱۰۳ ، ص ۳۷۲ )
امام رضا فرمود: هرگاه خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را می پسندی اجابت کن و از تنگدستی او نهراس خداوند متعال فرموده اگر زن و شوهر از هم جدا شوند خدا هر کدام را از گرم خود بی نیاز میکند (۲) ۲ - سوره نساء ٫ آیه ۱۳۰ )و نیز فرموده: «اگر مردان مجرد ازدواج کنند و فقیر باشند خدا از فضل خود بی نیازشان کند. (۳) ۳ - سوره نور ٫ آیه ۳۲ )
خداوند کریم و عالم به احوال بندگان است منظور از ذکر این دو آیه این است که روزی زن و مرد با خداست.
۹ - اخلاق
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَارِ الْوَاسِطَى قَالَ : كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرَّضَاءَ إِنَّ لِي قَرَابَةٌ قَدْ خَطَبَ إِلَى وَ فِي خُلْقِهِ سُوءٌ» قَالَ : «لَا تُزَوِّجُهُ إِنْ كَانَ سَيِّيَ الْخُلْقِ .(۴) - وسائل الشيعه ، جلد ۵، ص ۱۰ - بحار الانوار، جلد ۱۰۳ ، ص ۲۳۵ - مسند الرضا، جلد ۲، ص ۲۸۰ )
حسين بن بشار واسطی به حضرت رضا نامه ای نوشت که یکی از بستگانم درخواست وصلت با من دارد ولی بد اخلاق است. حضرت در جواب فرمود: «اگر اخلاقش بد است با او ازدواج نکن.
راههای کشف اخلاق :
الف - تحقیق از دوستان
ب - بررسی اخلاق خانواده
ج - گفتگو و معاشرت
عن المجاشعي، عن الرضاء ، عن ابائه (عليهم السلام) قال :
قَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ : النَّكَاحُ رِقُ، فَإِذَا نَكَحَ أَحَدَكُم وَليدَتَهُ فَقَدْ أَرَقَّهَا، فَلْيَنْظُرْ أَحَدَكُمْ لِمَنْ يَرِقُ كريمته.(1) وسائل الشيعة ، كتاب نكاح )
مجاشعی» از حضرت امام رضا نقل کرده است که آن بزرگوار از پدران بزرگوارش روایت فرموده که رسول اکرم ﷺ فرموده است:
نکاح دختران خود را به نکاح مردان در آوردن به منزله کنیزی باشد. مردان مخصوصاً اعراب با زنان خود رفتار کنیزی می نمودند پس هرگاه کسی از شما دختر خود را به نکاح مردی در آورد مانند آن است که او را به کنیزی داده، پس البته باید هر یک از شما توجه و ملاحظه نماید که فرزند گرامی و عزیز خود را به کنیزی چه کسی در می آورد (دقت و توجه کامل در دیانت و اخلاق و توانا بودن شوهر بر نفقه بنماید.
60