نیم نگاهی به زندگانی غریب توس امام رضا(ع)  ( 70-72 ) شماره‌ی 4557

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > آداب مجالست و همنشينی با ديگران

خلاصه

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید:امام رضا علیه السلام برای من مرکبی فرستاد. من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام بودم. آن گاه که امام میخواست برخیزد به من فرمودند: «نمی بینم که شب بتوانی راهی مدینه شوی گفتم آری؛ فدایت شوم، فرمودند: «پس امشب را نزد ما بمان و سپیده دمان راه را در پیش گیر و برو» گفتم: فدایت شوم چنین میکنمپس به خدمتکار خود فرمودند رختخواب مرا برای او بگستران و روانداز مرا بر رویش بیفکن و بالش مرا زیر سرش بگذار..برخورد امام با مهمان این گونه است که حتی رختخواب خویش را برای او میگستراند امام رضا در برخوردی دیگر به دستوری بزرگ اشاره میکند که همیشه شایسته است. آسایش و راحتی مهمان را در نظر گرفت و از او انتظار کار و خدمتی نداشت

متن

مهمان نوازی

مهمان نوازی اخلاقی انسانی و اسلامی است. روش و شیوه برخورد و رسیدگی به مهمان نیز بسیار مهم و ظریف میباشد. در آیین ما کسی مؤمن است که مهمانش را گرامی میدارد

و مهمان نوازی از اخلاقهای برتر و نیک شمرده شده است. همچنین مهمان نوازی و مهمان عامل برکت و افزایش نعمت هاست. پیشوایان ما نیز خود با شیوه های عملی این درسها را به ما آموختند.

آن گاه که مهمانی میکردند با مهمان برخورد بسیار انسانی و عاطفی داشتند و نه تنها از آنان پذیرایی میکردند، بلکه نیازهای آنان را نیز برطرف میساختند. امام رضا هنگامی که مهمانی برایشان وارد میشد با محبت با او برخورد میکرد و او را گرامی می داشت

به گونه ای که مهمان به خود میبالید و این را مایه افتخار برای خویش می دانست.

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید

امام رضا برای من مرکبی فرستاد. من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام بودم. آن گاه که امام میخواست برخیزد به من فرمودند: «نمی بینم که شب بتوانی راهی مدینه شوی گفتم آری؛ فدایت شوم، فرمودند: «پس امشب را نزد ما بمان و سپیده دمان راه را در پیش گیر و برو» گفتم: فدایت شوم چنین میکنم

پس به خدمتکار خود فرمودند

رختخواب مرا برای او بگستران و روانداز مرا بر رویش بیفکن و بالش مرا زیر سرش بگذار... (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۱۲،)

برخورد امام با مهمان این گونه است که حتی رختخواب خویش را برای او میگستراند امام رضا در برخوردی دیگر به دستوری بزرگ اشاره میکند که همیشه شایسته است. آسایش و راحتی مهمان را در نظر گرفت و از او انتظار کار و خدمتی نداشت

مهمانی بر امام رضا وارد شد و تا پاسی از شب نزد آن حضرت نشسته بود و سخن میگفت در این میان چراغ رو به خاموشی گذاشت. مرد مهمان دست دراز کرد تا آن را رو به راه کند امام او را از این کار بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت و سپس فرمودند: «إِنَّا قَومُ لا نَسْتَخْدِمُ أَضْيَافَنَا ما گروهی هستیم که هرگز مهمان را به کار وا نمی داریم. (بحارالانوار، ج ۴٩، ص ۰۱۰۲)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان