۲۰ - حج عمره
در آن سالی که امام رضا عازم خراسان بود، هماره پسرش حضرت جواد ه برای انجام حج عمره به مکه رفتند، حضرت رضا با چشمی گریان در کنار کعبه ایستاده بود و با خانه خدا وداع می کرد و پس از طواف به مقام ابراهیم الله رفت و در آن جا به نماز ایستاد.
موفق غلام حضرت رضا میگوید حضرت جواد را کنار حجر اسماعیل دیدیم نشسته و به راز و نیاز مشغول است، نشستن آن حضرت به طول کشید به او عرض کردم: فدایت شوم برخیز!
فرمود: «نمی خواهم از این جا برخیزم مگر این که خدا بخواهد. او در این هنگام بسیار غمگین بود نزد حضرت رضا رفتم و ماجرا را گفتم امام رضا نزد حضرت جواد آمد و فرمود: «ای محبوب دلم برخیز!
حضرت جواد عرض کرد نمی خواهم از این مکان برخیزم امام رضا فرمود: چرا بر نمی خیزی؟
او عرض کرد: چگونه برخیزم با این که شما را می بینم به گونه ای با خانه خدا وداع میکنی که گویی دیگر به اینجا باز نمی گردی.»
حضرت رضا فرمود: محبوب دلم برخیز، در این هنگام او برخاست و همراه پدر حرکت کرد. (۱. كشف الغمه، ج ۳، ص ۲۱۵ و ۲۱۶) (۲. نگاهی بر زندگی امام رضا ، ص ۸۱)
ص26