داستانهای امام رضا(ع) و کاظمین(ع)  ( صص100 ) شماره‌ی 4605

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > ارتباط امام با شيعيان

خلاصه

مدائنی از رجال و اساتیدش نقل میکند : هنگامی که مجلس باشکوه ولایت عهدی امام رضا در (مرو) برگزار شد و خطبا و شعرا به مدیحه سرائی لب گشودند و پرچمها را به سر آن حضرت به اهتزاز در آوردند یکی از شیعیان آن حضرت که در برابر آن حضرت بود میگوید آن حضرت به من نظر کرد دید من بسیار خوشحال میباشم اشاره فرمود بیا نزدیک پس من خدمت آن حضرت رفتم آهسته به من فرمود افکارت را مشغول این ولایت عهدی منما و خورسند مباش زیرا این مطلبی است که ناتمام خواهد ماند.( اشاره به اینکه مأمون مرا شهید خواهد کرد و من پیش از او از دنیا خواهم رفت)

متن

امام رضا به یکی از شیعیان چه فرمود؟

مدائنی از رجال و اساتیدش نقل میکند : هنگامی که مجلس باشکوه ولایت عهدی امام رضا در (مرو) برگزار شد و خطبا و شعرا به مدیحه سرائی لب گشودند و پرچمها را به سر آن حضرت به اهتزاز در آوردند یکی از شیعیان آن حضرت که در برابر آن حضرت بود میگوید آن حضرت به من نظر کرد دید من بسیار خوشحال میباشم اشاره فرمود بیا نزدیک پس من خدمت آن حضرت رفتم آهسته به من فرمود افکارت را مشغول این ولایت عهدی منما و خورسند مباش زیرا این مطلبی است که ناتمام خواهد ماند.( اشاره به اینکه مأمون مرا شهید خواهد کرد و من پیش از او از دنیا خواهم رفت)(۱)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۴۷، ح ۲۳)

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان