همین که در را گشودم دیدم مأمون و غلامانش ایستاده اند با گریه وارد خانه شده گریبان چاک زد و بر سر خود می زد و با صدای بلند میگفت آه آقای من تو را از دست دادم.
کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد تا برای غسل و کفن آن حضرت آماده شوند و برایش قبر بکنند. هر چه حضرت رضا فرموده بود آشکار شد.
مأمون خواست قبر پدرش را قبله حضرت رضا قرار دهد یکی از اطرافیان مأمون گفت مگر نمیگویی این شخص امام است؟ جواب داد چرا گفت پس قبر او باید جلو باشد.
دستور داد در طرف قبله قبر بکنند گفتم به من فرموده هفت پله بکنند و ضریحی بگشایند گفت
به مقداری که اباصلت میگوید بدون ضریح بکنید، ولی لحد قرار میدهیم. وقتی آب و ماهیها را مشاهده کرد گفت: حضرت رضا چنان که پیوسته در زمان زندگی خود ما را از عجایب بهره مند می کرد، پس از مرگ هم امور عجیبی از او به ظهور می رسد.
وزیرش گفت: آیا میدانی که منظور از نشان دادن این عجایب چیست؟
مأمون جواب داد: نه.
گفت میخواهد به شما بفهماند که اقتدار و سلطنت طولانی شما بنی عباس مانند همین ماهیهای کوچک است چون انقراض در رسد، خداوند یکی را بر شما مسلّط و سلسله حکومتتان را منقرض می کند.
گفت: راست میگویی
اباصلت گوید آن گاه، مأمون به من گفت:
آن دعایی که میخواندی به من بیاموز سوگند یاد کردم که همین الآن فراموش کردم و راست هم میگفتم
سپس دستور داد تا مرا زندانی کنند.
یک سال در زندان بودم شبی از جا برخاستم و دعایی خواندم و خدا را به حق محمد و آلش سوگند دادم تا مرا نجات دهد.
هنوز دعایم تمام نشده بود که امام جواد وارد شده، به من فرمودند مثل این که خیلی دلتنگ شده ای
گفتم آری به خدا قسم. (در روایتی از احوالات حضرت جواد الله نقل میشود که اباصلت عرض کرد: یابن رسول الله پس از یک سال عاقبت به فریادم رسیدی امام فرمود اگر زودتر مرا میخواندی زودتر نجاتت میدادم.)
امام جواد فرمود از جا برخیز سپس قفلهای در را گشود و دست مرا گرفته از زندان خارج کرد در حالی که پاسبانان و غلامان مرا میدیدند ولی قدرت جلوگیری نداشتند.
پس از آن حضرت به من فرمودند برو در امان خدا که دیگر نه مأمون تو را خواهد دید و نه تو مأمون را اباصلت گوید: چنان که حضرت فرموده بود تا کنون دست مأمون به دامانم نرسیده است.
محل دفن حضرت رضا
می دانیم که هارون الرشید پدر مأمون در سفری که آخر عمرش برای دفع شورشی از سوی مردم ستمدیده به خراسان آمد؛ بیمار شد و چندی بعد جان سپرد و در باغ حمید بن قحطبه به خاک سپرده
شد. وقتی حضرت رضا با زهر جانگداز مأمون شهید گردید دستور داد آن حضرت را در کنار پدرش هارون دفن کنند. در آن موقع باغ حمید در محلی به نام سناباد واقع بود که بعد از شهادت حضرت رضا به مشهد الرضا و بعدها به مشهد شهرت یافت. مدفن آن حضرت از همان آغاز دفن در سال ۲۰۳ هجری) محل ظهور فيوضات و برکات الهی و زیارتگاه شیعیان و مزار اهل اخلاق و ایمان گردید و به تدریج به جایی رسید که که جلال و شکوه آستان قدس همه مظاهر دیگر را تحت الشعاع خود قرار داد.