پیروزی امام رضا در مناظره با علمای ملل و ادیان دیگر
شیخ صدوق با سند خود از حسن بن محمد نوفلی نقل می کند که گفت: سلیمان مروزی بزرگ متکلم «خراسان» بر مأمون وارد شد. مأمون او را بسیار احترام نمود و هدایایی به او داد و گفت: پسر عمویم علی بن موسی الرضا از حجاز نزد من آمده است و علم کلام و متکلمین را دوست دارد، لذا مانعی ندارد که روز قرویه روز هشتم ماه ذی الحجه را یوم الترویه می نامند برای مناظره با او نزد ما بیایی، سلیمان گفت: یا امیرالمؤمنین دوست ندارم در مجلس شما و در حضور بنی هاشم از چنین کسی سؤالاتی کنم چرا که در مقابل دیگران در بحث با من شکست می خورد و نیز صحیح نیست که با او زیاد بحث و جدل نمایم.
مأمون گفت من فقط به این دلیل که قدرت تو را در بحث و مناظره می دانستم به دنبالت فرستادم و تنها خواسته من این است که او را فقط در یک مورد مجاب کنی و ادله او را رد نمایی سلیمان گفت: بسیار خوبای امیرالمؤمنین من و او را با هم روبرو کن (به خواسته ات خواهی رسید) و مرا مذمت نخواهی نمود.
پس مأمون کسی را نزد حضرت فرستاد و گفت: شخصی از اهل مرو که در مباحث کلامی در خراسان تک است و نظیر ندارد - نزد ما آمده است. اگر برای شما مانعی ندارد نزد ما بیائید حضرت برای وضو برخاستند و به ما فرمودند شما زودتر بروید عمران صابی هم با ما بود ،حرکت کردیم و به در اطاق مأمون رسدیم یا سرو خالد دستم را گرفتند و مرا وارد کردند. وقتی که سلام کردم مأمون گفت: برادرم ابوالحسن کجا است؟ خداوند متعال او را حفظ نماید. گفتم وقتی ما می آمدیم مشغول پوشیدن لباس بود و به ما دستور داد که زودتر بیائیم سپس گفتم یا امیر المؤمنین عمران ارادتمند شما بیرون خانه است.
گفت عمران کیست؟ گفتم همان صائبی که توسط شما مسلمان شد گفت داخل شود. عمران داخل شد و مأمون به او خوش آمد گفته و در محل مناسب جای داد سپس گفت: ای عمران نمردی تا بالاخره از بنی هاشم شدی عمران گفت: سپاس خداوندی را که مرا توسط شما تشرف به اسلام را عنایت فرمود ای امیرالمؤمنین مأمون گفت: ای عمران این سلیمان مروزی متکلم خراسان است.
عمران گفت: ای امیرالمؤمنین او گمان میکند که در خراسان از نظر بحث و مناظره تک است و بداء» را نیز منکر است.
مأمون گفت: چرا با او مناظره نمیکنی؟ عمران گفت: این امر بستگی به خود او دارد در این هنگام امام رضا وارد شدند و فرمودند: درباره چه صحبت می کردید؟ عمران گفت: یابن رسول الله ﷺ! این شخص سلیمان مروزی است سلیمان به عمران گفت آیا گفته ابوالحسن را درباره «بداء» قبول داری؟ عمران گفت بله به شرط اینکه دلیلی ارائه دهند تا بتوانم بر خودم در بحث پیروز شوم.
مأمون گفت: یا ابالحسن درباره آنچه اینان در آن بحث و مشاجره میکنند نظر شما چیست؟ سپس امام رضا با بیان استدلالهای قوی و براهین قطعی پیرامون «بداء» و «اراده» و مانند آن از مسائل توحید سلیمان را مجاب کردند.
مأمون گفت ای سلیمان او عالمترین هاشمی است و سپس حاضران مجلس را ترک کردند.(۱)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۷۸-۱۷۷ )
علامه مجلسی گوید شیخ صدوق پس از نقل این واقعه گفته است: مأمون علمای دیگر ادیان و مذاهب مختلف خارج از صراط مستقیم را در هر کجای عالم که بودند دعوت می کرد که با امام رضا مباحثه کنند به امید آنکه او را ولو در یک مسأله علمی مجاب کنند و در بحث علمی بر آن حضرت چیره شوند تا آتش حسدش خاموش شود و بدین وسیله بتواند شهرت علمی امام را لکه دار کند ولی هیچ کس از علمای آن فرقه ها با آن جناب به بحث نپرداخت جز اینکه به مقام بلند علمی آن حضرت اعتراف نمود و سر تسلیم فرود آورد و دلائل مستحکم وی او را ملزم و مجاب ساخت زیرا خدای متعال میخواهد کلمه اش برتر و نورش کامل گردد و حجتش را یاری میدهد و این چنین خداوند در کتابش قرآن) وعده داده است.
«انا لننصر رسلنا والذين آمنوا في الحياة الدنيا ... »(۲)( سوره مؤمن٫ آیه ۵۱)در حقیقت ما یاری مینمائیم فرستادگان خود را و کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا...»
و مقصودش از کسانی که ایمان آورده اند - ائمه هداة معصومین است و پیروان با معرفت آنان آن کسانی که معارف الهی را از آنان گرفته اند ایشان را تا در این جهان هستند بر مخالفینشان یاری می دهد و همچنین رفتار میکند با آنان در عالم دیگر روز قیامت) و خداوند هرگز خلف وعده نخواهد کرد.(۱)(عيون اخبار الرضا ء ، ج ۱، ص ۱۹۱ - ۱۷۹، باب ۱۳ بعد از ح ۱)