اباصلت هروی گوید
من از امام علی بن موسی الرضا دانشمندتر و عالم تر ندیدم و هیچ عالمی او را دیدار نکرد مگر این که همین را مانند من شهادت داد.
مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف، و فقیهان و متکلمان اسلام را در جلساتی گرد آورد تا با امام به بحث و گفت و گو بنشینند لیکن همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند و به فضل و برتری او گواهی دادند و به ناتوانی خویش اعتراف کردند. (بحار الانوار، ج ۹، ص ۱۰۰)
امام خود نیز از این حقیقت پرده بر میدارد
من در حرم پیامبر خدا مینشستم. دانشمندان در مدینه زیاد بودند چون یکی از آنها در مسأله ای ناتوان میشد، همگی به من اشاره میکردند و مسائل را نزد من می فرستادند
و پاسخ آنها را می دادم. (همان.)
ابراهيم بن عباس :گوید
من ندیدم که از امام رضا پرسشی شود که حضرت آن را نداند و داناتری از او به آنچه تا زمانش بر روزگار گذاشته است ندیدم. مأمون با طرح مسائل بسیار و پرسش از هر چیزی آن حضرت را می آزمود و امام او را پاسخ می فرمود
در حالی که تمامی پاسخهای آن حضرت از قرآن گرفته شده و به آن مستند بود.(عيون اخبار الرضاء ، ص ۱۸۰. ۲ )
سلیمان جعفری گوید
در خدمت امام رضا بودم خانه ایشان از اصناف مردمان پر بود و هر یک از آن حضرت پرسشها میکرد و پاسخ های مناسب می شنید من چون این حال شگفت و این گستردگی و دانش شگفت آور را دیدم که از حد و توان بشر بیرون بود، نگران شدم و با خود گفتم شایسته این است که ایشان از پیامبران الهی باشند. در این هنگام آن حضرت شتابان رو به من کرد و فرمود: ای سلیمان ائمه هدی همگی حلیم و بردبار و دانایند و مردم نادان ایشان را پیغمبران میدانند و حال آن که پیغمبر نیستند.(مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۶۳)
همچنین محمد بن عیسی یقطینی نیز درباره تعداد مسائلی که امام پاسخ گفته اند و او جمع آوری کرده است چنین میگوید
من از مسائلی که از آن حضرت سئوال شده بود و امام پاسخ گفتند، هجده هزار مسأله جمع آوری کرده ام (همان ص300)
امام رضا به تمامی لغات و زبانهای مردمان و ملتها آگاهی داشتند و هر قومی را به زبان و گویش خودش راهنمایی و هدایت میکردند و با هر کس به زبان خود او سخن میگفتند. آری امام با زبان پارس و هندی و ترکی و.... سخن میگفتند و این نیز همگان را به شگفت وا میداشت که ایشان چگونه به تمامی لغات و زبانها آگاه است و با هر کس به زبان خود او سخن میگوید.
اباصلت هروی گوید
على بن موسى الرضا با مردمان به لغات و زبانهای ایشان سخن میگفتند به خدا سوگند امام رضا فصیح ترین و داناترین مردمان به هر زبانی و هر لغتی بودند.
روزی به آن حضرت عرض کردم از معرفت و آگاهی شما به هر زبانی و لغتی در شگفتم امام فرمودند: ای اباصلت، من حجت خداوند بر خلق او هستم و نمیشود که کسی حجت خدا بر خلق او باشد، لیکن بر لغات و زبانهای ایشان آگاه نباشد.(مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۶۲)
امام رضا افزون بر علم به لغات و زبانهای گوناگون به زبان حیوانات نیز آگاه بود و با آنان سخن میگفت و پناهگاه آنان بود و این نیز از نشانه های پیشوایان راستین است.
سلیمان جعفری گوید
در باغی که مخصوص امام رضا بود در خدمت ایشان بودم. در این هنگام گنجشکی آمد و در حضور مبارک امام افتاد و سخت فریاد کرد و اضطراب نمود زیاد جیک جیک کرد و بال و پر زد
امام به من فرمودند میدانی این گنجشک چه میگوید؟ عرض کردم خیر نمیدانم. فرمودند میگوید ماری می خواهد جوجه هایم را در آشیانه ام بخورد، هم اکنون برخیز و این عصا را بگیر و به آن جا وارد شو و آن مار را بکش
پس آن عصا را گرفتم و به آن خانه رفتم و ماری را دیدم که در آن جا می گردد و من آن را کشتم.( همان، ص ۳۶۳)
مردی به امام رضا می گوید:
به خدا سوگند در روی زمین از نظر نیاکان و نسب کسی از شما برتر نیست، امام به آن مرد فرمودند:
تقوا به آنان برتری داد و فرمانبرداری خدا، آنان را بدان پایه و مقام رسانید.(عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۳۶.)
همچنین امام برتری خویش و امامان شیعه را به فرمانبرداری بیشتر آنان از خداوند میداند و عمل خالصانه و تقوای الهی آنان را ملاک والایی و برتری میشمردند.
شخصی به آن حضرت عرض کرد: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی امام به او فرمودند: سوگند مخور بهتر از من کسی است که برای خدا فرمانبردارتر و از نافرمانی او پرهیزگارتر باشد.
به خدا سوگند این آیه نسخ نشده است که ... وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ....(حجرات ٫ ۱۳:۳۹.) و شما را شاخه ها و تیره ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید.
هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست...» . (عيون اخبا الرضاء ، ج ۲، ص ۲۳۶)
همچنین ابراهیم بن عباس صولی گوید: شنیدم علی بن موسی الرضاء فرمودند:
برای سوگند خود بنده ای آزاد میکنم و من چنین سوگندی نمیخورم مگر این که بنده ای را آزاد و پس از آن همه دارایی خود را در راه خدا اتفاق میکنم. سوگند میخورم به قرابتی که با پیامبر خدا دارم، اگر کسی گمان کند من بهتر از این هستم اشاره به یکی از غلامان سیاه خود فرمود درست نیست، مگر این که من عمل شایسته داشته باشم تا این که بهتر از او باشم ( عيون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۲۳۷.)
اما دانش پارسایی و پرهیزگاری امام از چیزهایی است که تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند کوچکترین مراجعه به کتابهای تاریخی این نکته را به خوبی روشن می گرداند. حتی مأمون بارها خود در فرصتهای گوناگون آن را اعتراف کرده و میگفت
رضا دانشمندترین و عابدترین مردم روی زمین است.
وی همچنین به رجاء بن ابی ضحاک گفته بود:
...... بلی ای پسر ابی ضحاک، او بهترین فرد روی زمین دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست.» (بحار ۳۹، ص ۹۵ - عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۳)
مأمون به سال ۲۰۰ که بیش از سی و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت: .... من در میان فرزندان عباس و فرزندان علی بسی جستجو کردم ولی هیچ یک از آنان را با فضیلت تر، پارساتر، متدین تر شایسته تر و سزاوارتر به این امر از علی بن موسی الرضا ندیدم.» (مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۴۱)
موقعیت و شخصیت امام ،این موضوع از مسائل بسیار بدیهی برای همگان است. تیرگی روابط بین امین و مأمون به امام این فرصت را داد تا به وظایف رسالت خود عمل کند و به کوشش و فعالیت خویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند که مرتب با او در تماس بوده از راهنمایی هایش بهره ببرند. پس در نتیجه امام رضا از مزایای منحصر به فردی سود می جست و توانست راهی را بپیماید که به تحکیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهای مختلف حکومت اسلامی بیانجامد. حتی روزی امام به مأمون که سخن از ولایت عهدی می راند گفت:
.... این امر هرگز نعمتی برایم نیفزوده است. من در مدینه که بودم دست خطم در شرق و غرب اجرا میشد. در آن موقع استر خود را سوار میشدم و آرام کوچه های مدینه را می پیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر می نمود.... (بحار ۴۹، ص ۱۵۵ - ۱۴۳ ، الکافی، ج ۸، ص ۱۵۱ ، عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷)