داستانهای امام رضا(ع) و کاظمین(ع)  ( ص94 ) شماره‌ی 4656

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل امام رضا (عليه السلام) با کارگزاران و خدمت گزاران (غلامان و کنيزان)

خلاصه

عبدالله بن صلت از شخصی از اهالی بلخ نقل میکند که گفت: در مسافرت امام رضا علیه السلام به خراسان من در خدمت آن حضرت بودم پس روزی سفره غذایش را طلبید و تمام خدم و هشم و غلامان سیاه خود را بر سر آن سفره نشانید. پس گفتم: فدایت گردم اگر برای اینان سفره جداگانه ای قرار دهید بهتر است فرمود ساکت باش همانا پروردگار ما خدای تبارک و تعالی یکی است و مادرمان همگی (حواء) یکی است و پدرمان (آدم) یکی است و پاداش به اعمال و کردار داده میشود نه به رنگ سیاه و سفید

متن

غذا خوردن آن حضرت با غلامان سیاه بر سر یک سفره

عبدالله بن صلت از شخصی از اهالی بلخ نقل میکند که گفت: در مسافرت امام رضا به خراسان من در خدمت آن حضرت بودم پس روزی سفره غذایش را طلبید و تمام خدم و هشم و غلامان سیاه خود را بر سر آن سفره نشانید.

 پس گفتم: فدایت گردم اگر برای اینان سفره جداگانه ای قرار دهید بهتر است)

فرمود ساکت باش همانا پروردگار ما خدای تبارک و تعالی یکی است و مادرمان همگی (حواء) یکی است و پدرمان (آدم) یکی است و پاداش به اعمال و کردار داده میشود نه به رنگ سیاه و سفید) (۱)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۹۸ ، ح ۱۳)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان