اعتراض ابو حنیفه به امام موسی بن جعفر و پاسخ آن حضرت
شیخ کلینی با اسناد خود از محمد بن مسلم یکی از شاگردان برجسته امام باقر و امام صادق ( روایت میکند که گفت: روزی ابو حنيفه (رئيس مذهب حنفیها بر امام صادق وارد شد و گفت: من پسر شما موسی را دیدم که در حال نماز بود و مردم از جلوی روی او می گذشتند و او مانع آنها نمیشد چنین نمازی مورد اشکال و کامل نیست.
پس امام صادق فرمودند بگوئید موسی بیاید همین که آن حضرت حاضر شد امام صادق الله به او فرمود: ای فرزندم ابو حنیفه می گوید تو در حال نماز خواندن بودی و مردم از جلو روی تو می گذشتند و تو مانع آنها نمی شدی.
موسى بن جعفر پاسخ داد آری ای پدر آن کسی که من برایش نماز می خواندم (خدای متعال به من نزدیکتر بود از آنها خدای عزوجل می فرماید و نحن اقرب اليه من حبل الوريد (سوره ق ٫ آیه ۱۶) و ما به او ( انسان) از شاهرگ گلویش نزدیکتریم
محمد بن مسلم گفت: امام صادق او را در آغوش گرفت و سپس فرمود: پدر و ماردم فدایت شوند ای جایگاه اسرار و ودایع الهی (بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۷۱ ح ۸ به نقل از کافی، ج ۳، ص ۲۹۷، ج ۳)
پاسخ حضرت موسی بن جعفر به اعتراض ابویوسف بر یکی از احکام
جعفر بن المثنى خطيب میگوید روزی محمد بن الفضيل به من گفت آیا تو را خوشحال و مسرور نسازم؟ گفتم: آری و برخاستم و نزدش رفتم.
گفت: این مرد فاسق ابویوسف عالم دربار خلفای بنی العباس) اندکی پیش بر امام موسی بن جعفر له وارد شد و در مقابل آن حضرت نشست و عرض کردای ابوالحسن نظر شما درباره محرم هنگامی که بر مرکب سوار است چیست؟ آیا جایز است از سایبان استفاده کند که آفتاب بر او نتابد؟ ( بحارالانوار ، ج48، ص171، ح8 به نقل از کافی، ج3، ص297، ح3)
حضرت فرمود: نه.
ابو یوسف گفت: آیا در حال احرام میتوان زیر سایه چادر از سایه ساختمان و چادر و ... استفاده نمود؟
حضرت فرمود: آری
ابویوسف با حالت تمسخر و خنده دو مرتبه سؤالش را تکرار کرد و گفت ای ابوالحسن چه فرقی میان سایه محمل و سایه چادر میباشد؟ و از آن حضرت همان پاسخ را شنید.
سپس آن حضرت فرمود: ای ابویوسف دین خدا با قیاسی - همانند قیاس تو - نیست شماها دین خدا را ملعبه و بازیچه خود قرار داده اید ولی ما همان کاری را که رسول خدا انجام میداد انجام میدهیم و همان گفته او را می گوئیم آن حضرت هنگام سوار شدن بر مرکب سایبان بر آن نمی گذاشت و آفتاب بر او می تابید و او را آزار می داد پس آن حضرت قسمتی از بدن خود را با قسمتی دیگر از تابش آفتاب می پوشانید و گاهی با دستش صورتش را می پوشانید او هنگامی که از مرکب پیاده میشد زیر سایه چادر میرفت و یا از سایه اتاق و یا سایه دیوار استفاده می کرد. (بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۷۱، ح ۹ به نقل از کافی، ج ۴، ص ۳۵ )
تربیت یافتگان توسط امام کاظم
علی بن ابراهیم از پدرش روایت کرده که گفت من عبدالله بن جندب را در روز عرفه در عرفات در حالتی از توجه به خدا و گریه و ناله دیدم که هیچ کس چنین حالتی نداشت او دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده و اشکهایش به صورتش جاری بود و بر زمین می ریخت.
هنگامی که مردم از عرفات به سوی مشعر افاضه (کوچ) کردند من به او گفتم ای ابو محمد من هیچ یک از وقوف کنندگان را همانند و قوف تو ندیدم.
او گفت: به خدا سوگند من جز برای برادران (دینی) خود دعا نکردم و این نبود مگر برای اینکه امام موسی بن جعفر الله به من فرموده بود: هر کس برای براردش در غیاب او دعا کند از عرش الهی به او ندا می رسد که از برای خودت یکصد هزار برابر آن داده خواهد شد پس چون کراهت داشتم یکصد هزار برابر تضمین شده را رها کنم و یک دعایی برای خود که نمیدانم آیا به هدف اجابت خواهد رسید یا نه - بسنده کنم. (بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۷۳-۱۷۲ به نقل از کافی، ج ۲، ص ۵۰۸ )
کفاره کارگزاران خلفای جور
شیخ کلینی با اسناد خود از زیاد بن سلمه روایت می کند که گفت: بر ابوالحسن موسی بن جعفر له وارد شدم پس آن حضرت به من فرمودای زیاد تو از کارگزاران سلطان خلیفه جور) میباشی؟
عرض کردم: آری.
فرمود: چرا؟
عرض کردم: من شخص آبرومندی هستم و عیالمند و هیچ چیزی ندارم.
فرمود: ای زیاد اگر من از بالای کوهی مرتفع سقوط کنم و قطعه قطعه شوم برایم محبوب تر است از آنکه کارمند یکی از آنها خلفای جور باشم و یا آنکه پایم را بر روی فرش یکی از آنها بگذارم در مجالس آنها حاضر شوم مگر برای چه کاری؟
عرض کردم فدایت شوم نمیدانم جز برای چه کاری؟
فرمود: مگر برای گره گشودن از کار مؤمنی و بر طرف ساختن مشکل او و یا آزاد ساختن مؤمنی از چنگ در خیمان آنها و یا پرداختن دیون و بدهیهای او ای زیاد بدان که کمترین عقوبتی که خدا کارگزاران آنها خلفای جور را گرفتار به آن خواهد کرد آن است که در روز قیامت آنها را در چادرهایی از آتش قرار خواهد داد تا آنکه از حساب رسی خلایق فارغ شود. ای زیاد اگر به کاری از کارهای آنان گماشته شدی پس به برادران دینی خود نیکی کن و خدا بر مقاصد و نیت ها، آگاه است و دارای عفو و غفران است.
ای زیاد هر یک از شماها (شیعیان) پست و مقامی را پذیرفت و کارمند رسمی آنها خلفای جور شد و سپس میان شما (شیعیان) و دیگران یکسان عمل نمود و برای شیعیان امتیازی قائل نشد پس به او بگوئید تو از شیعیان نمیباشی و دروغ گو هستی ای زیاد هرگاه قدرت و توانایی خویش را بر مردم متذکر شدی پس قدرت و توانایی خدا را بر خود در فردای قیامت متذکر شو و اینکه آنچه را به آنها کمک کنی فانی و زودگذر است ولی ثواب آن برای تو باقی خواهد بود.
(ص 20-25)
سؤال ابو حنیفه از امام کاظم در سنین کودکی
از ابو حنیفه نقل شده است که گفت روزی به محضر امام صادق ال شرفیاب شدم که مسائلی را از آن حضرت سؤال کنم به من گفته شد آن حضرت خوابیده است من بر زمین نشستم و منتظر بیدار شدن آن حضرت بودم ناگهان چشمم به کودکی پنج یا شش ساله افتاد که بسیار زیبا و با هیبت و باوقار بود پرسیدم این کیست؟ گفتند: این موسی بن جعفر است پس من بر او سلام کردم و به او گفتم: ای فرزند رسول خدا نظر شما در افعال و کردار بندگان خدا چیست؟ و آنها از کیست؟
پس آن حضرت به صورت چهارزانو بر زمین نشست و آستین راستش را بر آستین چپش گذاشت و گفت ای نعمان نام ابو حنیفه بود تو سؤالی نمودی پس به پاسخ آن خوب گوش فرا ده و هرگاه پاسخ را شنیدی آن را خوب درک نما و هرگاه آن را درک کردی به آن عمل کن ملتزم شو).
کارهای بندگان خدا از سه حالت خارج نیست
یا آنکه کارهای زشت و زیبای ما تنها کارهای خداست و ما هیچ گونه نقشی در تحقق آنها نداریم
و یا آنکه کارهای ما به صورت شرکت میان ما و خدا تحقق می پذیرد.
و یا آنکه کارهای ما از خود ما صورت می گیرد.
پس اگر کارهای ما از خدا و به تنهایی میباشد، پس چگونه ممکن است خداوند بنده اش را به کاری که نکرده عذاب کند با آنکه عادل و مهربان و حکیم است.
و اگر کارهای ما خود به صورت شرکت میان ما و خدا تحقق بپذیرد!! چگونه ممکن است شریک قوی خدای متعال شریک خود را عقاب کند
بر کاری که خود او در انجام آن شریک و کمک کار بوده است.
آن حضرت فرمود: پس ای نعمان آیا این دو صورت به حکم عقل محال می باشند؟
گفت: آری.
آن حضرت فرمود پس تنها صورت سوم صحیح است که کارهای نیک و بد پسندیده و ناپسند ما تنها از خود ما نشأت گرفته و برای همین است که ما بر کردار نیک و عمل صالح مستحق ثواب میشویم و برای کردار زشت و ارتکاب محرمات مستحق عقاب هستیم سپس آن حضرت همین مطلب و تقسیم بندی عقلی و نتیجه گیری صحیح را ضمن چهار بیت شعر برای ابو حنیفه سرودند. و ابو حنیفه از فضل و قدرت علمی و ادبی آن حضرت در سنین کودکی شگفت زده شد. (بحار الانوار، ج ۴۸، ص (۱۷۷-۱۷۶)، ح ۱۸ )
(ص 30-31)