داستانهای امام رضا(ع) و کاظمین(ع)  ( صص 36-37 ) شماره‌ی 4715

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام موسی کاظم (عليه السلام) > تعامل امام با هارون

خلاصه

شیخ صدوق با اسناد خود از ریان بن شبیب روایت کرده که گفت از مأمون شنیدم میگفت من همیشه اهل بیت ها را دوست می داشتم ولی برای تقرب یافتن نزد هارون در مقابل او نسبت به آنان اظهار کینه و دشمنی میکردم و زمانی که هارون به حج رفت من و امین و قاسم به همراه او بودیم در مدینه مردم برای دیدن خلیفه، نزد او می آمدند و آخرین کسی که به او اجازه دیدار داده شد موسی بن جعفر بود. زمانی که چشم هارون به او افتاد جابه جا شد و به او خیره گشت تا آنکه به اتاقی که هارون در آنجا بود داخل شد وقتی نزدیک آمد هارون روی دو زانو نشست و حضرت را در بغل گرفت و سپس رو به او کرده گفت حال شما چطور است یا ابالحسن؟ عیال و فرزندانتان چطور هستند؟ عیال و فرزندان پدرتان چطورند؟ چطورید، اوضاع و احوال چطور است؟ و دائماً از این قبیل سؤالها میکرد و حضرت می فرمود: خوب است و زمانی که برای رفتن از جا برخاست، رشید خواست برخیزد که حضرت او را قسم داد و برجا نشاند و او را در بغل گرفت و خدا حافظی کرد.

متن

اعتراف هارون به مقام علمی امام کاظم

شیخ صدوق با اسناد خود از ریان بن شبیب روایت کرده که گفت از مأمون شنیدم میگفت من همیشه اهل بیت ها را دوست می داشتم ولی برای تقرب یافتن نزد هارون در مقابل او نسبت به آنان اظهار کینه و دشمنی میکردم و زمانی که هارون به حج رفت من و امین و قاسم به همراه او بودیم در مدینه مردم برای دیدن خلیفه، نزد او می آمدند و  آخرین کسی که به او اجازه دیدار داده شد موسی بن جعفر بود. زمانی که چشم هارون به او افتاد جابه جا شد و به او خیره گشت تا آنکه به اتاقی که هارون در آنجا بود داخل شد وقتی نزدیک آمد هارون روی دو زانو نشست و حضرت را در بغل گرفت و سپس رو به او کرده گفت حال شما چطور است یا ابالحسن؟ عیال و فرزندانتان چطور هستند؟ عیال و فرزندان پدرتان چطورند؟ چطورید، اوضاع و احوال چطور است؟ و دائماً از این قبیل سؤالها میکرد و حضرت می فرمود: خوب است و زمانی که برای رفتن از جا برخاست، رشید خواست برخیزد که حضرت او را قسم داد و برجا نشاند و او را در بغل گرفت و خدا حافظی کرد.

مأمون ادامه داد: من از سایر برادرانم نسبت به پدرم جسورتر و جری تر بودم بعد از رفتن موسی بن جعفر به پدرم گفتم یا امیرالمؤمنین با این مرد رفتاری کردی که با هیچ یک از اولاد و احفاد مهاجرین و انصار و بنی هاشم چنین نکردی این مرد که بود؟ هارون گفت: پسرم او وارث علم تمام پیامبران است او موسی بن جعفر بن محمد است، اگر علم صحیح را میخواهی نزد اوست مأمون گفت: از آن وقت محبت آنان (ولی متأسفانه محبت دنیا و ترس از دست دادن تاج و تخت ریاست و وسوسه های شیطان سبب شد که هارون امام موسی بن جعفر الله را و مأمون امام رضاء الله با زهر جفا به شهادت برسانند. ) در دلم ریشه دوانید.

مخاطب

نوجوان

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان