با چشمانم به پابوست آمده ام  ( صص 13 ) شماره‌ی 4751

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > پوشش

خلاصه

این جورش را دیگر ندیده بودم باید حرفم را میزدم چند روزی بود که از اولین دیدار من با حضرت گذشته بود و مدام در ذهنم این مطلب را حلاجی کردم، اما راه به جایی نبردم بنابراین باید اعتراض می کردم میدانستم بی ادبی است :گفتم ای مولای من به نظر شما بهتر نیست که لباس ساده بپوشید؟ آرام سرشان را نزدیک صورت من آوردند طوری که اطرافیان متوجه صدای ایشان نشوند فرمودند: دستت را به من بده متعجب دستم را نزدیک ایشان که رساندم دستم را توی آستینشان بردند. تازه فلسفه تفاوت لباس ایشان را با پیغمبر (ص) و حضرت علی (ع) درک کردم چقدر نادان بودم حضرت دوباره فرمودند این لباس خشن را برای خدا زیر میپوشم تا نفسم را سرکوب کنم و این لباسی را که میبینی برای مردم.

متن

پابوسی ۴

این جورش را دیگر ندیده بودم باید حرفم را میزدم چند روزی بود که از اولین دیدار من با حضرت گذشته بود و مدام در ذهنم این مطلب را حلاجی کردم، اما راه به جایی نبردم بنابراین باید اعتراض می کردم میدانستم بی ادبی است :گفتم ای مولای من به نظر شما بهتر نیست که لباس ساده بپوشید؟

آرام سرشان را نزدیک صورت من آوردند طوری که اطرافیان متوجه صدای ایشان نشوند فرمودند: دستت را به من بده

متعجب دستم را نزدیک ایشان که رساندم دستم را توی آستینشان بردند. تازه فلسفه تفاوت لباس ایشان را با پیغمبر (ص) و حضرت علی (ع) درک کردم چقدر نادان بودم

حضرت دوباره فرمودند این لباس خشن را برای خدا زیر میپوشم تا نفسم را سرکوب کنم و این لباسی را که میبینی برای مردم.

ابن شهر آشوب، جلد ۴، ص ۳۶۰

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی