با چشمانم به پابوست آمده ام  ( صص 33 ) شماره‌ی 4755

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > عدم پرداخت مزد

خلاصه

هنوز حرفم تمام نشده بود که سرش فریاد کشید، وای بر تو معتب این مرد بیچاره کارش را شروع کرده و هنوز برای اواجرت تعیین نکرده ای همان ابتدا باید مزد کارگرت را معین کنی تا او ناراضی نباشد. اگر به اندازه بود او بدون هیچ کم و کاستی آن را می پذیرد. وای به روزی که این کار را نکرده ،باشی میدانی اگر به مزدش چیزی هم اضافه کنی او لطف و محبت تو را سپاس می گوید و آن را فراموش نمی کند. معتب خود را به مرد کارگر رساند باید کاری را که حضرت به او محول کرده بود زودتر انجام میداد.

متن

پابوسی ۲۰

هنوز حرفم تمام نشده بود که سرش فریاد کشید، وای بر تو معتب این مرد بیچاره کارش را شروع کرده و هنوز برای اواجرت تعیین نکرده ای همان ابتدا باید مزد کارگرت را معین کنی تا او ناراضی نباشد. اگر به اندازه بود او بدون هیچ کم و کاستی آن را می پذیرد. وای به روزی که این کار را نکرده ،باشی میدانی اگر به مزدش چیزی هم اضافه کنی او لطف و محبت تو را سپاس می گوید و آن را فراموش نمی کند.

معتب خود را به مرد کارگر رساند باید کاری را که حضرت به او محول کرده بود زودتر انجام میداد.

کافی، ج ۵، ص ۲۸۸ ، ح ۱

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی