با چشمانم به پابوست آمده ام  ( صص 38 ) شماره‌ی 4758

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل مامون با امام (عليه السلام) > مراسم بيعت برای ولايتعهدی

خلاصه

به راستی بی هیچ حرفی احیاگر سنت رسول خدا (ص) خودش بود علی بن موسی الرضا (ع) در آن مجلسی که به جهت بیعت با امام برپا شده بود. چشمان مأمون مدام پسرش عباس را می پایید که نزدیک امام میشد و دستش را دراز کرده تا بیعتش را به رخ همه ی جمعیت بکشاند اما امام دستشان را بالا گرفتند طوری که پشت دست مبارک به طرف جمعیت مشتاق بود. مأمون کنجکاوانه پرسید چه شده یا ابا الحسن؟ چرا دستت را برای بیعت در از نمیکنی؟ امام فرمودند جدم رسول خدا (ص) به همین شکل بیعت میکرد. مأمون دوباره رودست خورده بود و همه اش به خاطر بی خبری از سنت رسول خدا (ص) بود. حالا نگاه های جمعیت به مأمون و پسرش غضبناک تر شده بود.

متن

پابوسی ۲۴

به راستی بی هیچ حرفی احیاگر سنت رسول خدا (ص) خودش بود علی بن موسی الرضا (ع) در آن مجلسی که به جهت بیعت با امام برپا شده بود. چشمان مأمون مدام پسرش عباس را می پایید که نزدیک امام میشد و دستش را دراز کرده تا بیعتش را به رخ همه ی جمعیت بکشاند اما امام دستشان را بالا گرفتند طوری که پشت دست مبارک به طرف جمعیت مشتاق بود.

مأمون کنجکاوانه پرسید چه شده یا ابا الحسن؟ چرا دستت را برای بیعت در از نمیکنی؟ امام فرمودند جدم رسول خدا (ص) به همین شکل بیعت میکرد. مأمون دوباره رودست خورده بود و همه اش به خاطر بی خبری از سنت رسول خدا (ص) بود. حالا نگاه های جمعیت به مأمون و پسرش غضبناک تر شده بود.

منتهی الامال، جلد ۲

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی