(23. عیون اخبار الرضا (ع) ، ج ۲، ص ۱۳۳ و مسند الامام الرضا (ع) ، ج ۱، ص ۳۵-۲۶)
د - امتناع مام (ع) از پذیرش ولایتعهدی
پس از ورود امام به مرو مأمون این مسئله را با او در میان گذاشت، ولی امام شدیداً امتناع کرد. مأمون فضل بن سهل و حسن بن سهل را نزد حضرت رضا (ع) فرستاد و این دو موضوع را مطرح کردند حضرت استنکاف ورزید آخرش گفتند چه می گویی؟! این قضیه اختیاری نیست ما مأموریت داریم که اگر امتناع کنی همین جا گردنت را بزنیم، باز هم حضرت قبول نکرد آن دو نزد مأمون رفتند بار دیگر خود مأمون با حضرت مذاکره کرد و تا وقتی مأمون صریحاً امام را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند، این مطلب همه جا پیچید که علی بن موسی الرضا (ع) ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است. خود امام در هر فرصتی اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند همواره می گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کردم.
ه شرایط امام (ع) برای پذیرش ولایتعهدی
امام (ع) برای پذیرش ولایتعهدی شرایطی قرارداد که عملاً او را از مداخله در امور سیاسی و اجتماعی بطور کلی دور نگاه میداشت آن حضرت شرایط خود را بدین ترتیب بیان فرمود: من این امر را میپذیرم با این شرایط که به کسی مقام ندهم و کسی را از مقامش عزل نکنم و رسم و روشی را نقض نکنم و فقط از دور مقام ولایتعهدی را داشته باشم» (۲۴. همان، ص ۱۴۸)
دقت در این مسائل نشان دهنده آن است که امام نمیخواست مسئولیت وضع موجود و اعمالی را که از طرف حکومت اعمال میشود به عهده بگیرد و کسانی گمان کنند آن حضرت نظارت و یا دخالتی در امور دارد در این صورت کسی او را متهم نمی کرد.
مأمون که فکر می کرد فعلا در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعداً بتدريج می توان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی ،کشانید این شرط را از آن حضرت قبول کرد، روشن است که با تحقق این شرط ، نقشه ی مأمون نقش بر آب می شد و بیشترین هدفهای او بر آورده نمی گشت.
و به فرموده خود آنحضرت: من در این امر داخل نشدم مگر همانند داخل شدن کسی که از آن خارج است. (۲۵. همان، ص ۱۳۸)
و - طرز رفتار امام پس از مسئله ولا یتعهدی
طرز رفتار حضرت بعد از مسئله ولا يتعهدى، مخصوصاً خطابه ای که حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه ولایتعهدی میخواند جالب است. حضرت با همین خطبه يك سطر و نیمی وضع خودش را روشن کرد خطبه ای میخواند که جملاتش در واقع ایراد به تمام کارهای آنها بود، حضرت فرمود:
بخاطر رسول خدا (ص) ما حقی بر گردن شما و شما حقی بر گردن ما دارید. پس اگر شما حق ما را به ما ادا کنید ما نیز حق شما را میدهیم
نه تشکری از مأمون نه حرف دیگری و بلکه مضمون جمله بر خلاف روح ولایتعهدی جلسه است. » (۲۶. سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، استاد مطهری)
پر واضح است که برخوردها و موضعگیریهای دقیق و حکیمانه امام (ع) تمامی نقشه های حساب شده مأمون را نقش بر آب ساخت به ویژه وقتی که مأمون در برگزاری محافل و مناظرات علمی که به قصد در هم شکستن مقام و اعتبار علمی امام (ع) صورت می گرفت با شکست مواجه شد و برتری علمی امام و شایسته تر بودن وی برای تصدی مقام خلافت برای مردم روشن گشت و نیز پس از جریان معروف «نماز عید » که مأمون از امام خواست تا نماز عید را بخواند اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای قبول ولا يتعهدی با مأمون کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست، مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا به نماز خواهم رفت.
مأمون نیز پذیرفت. مردم که انتظار داشتند امام رضا (ع) همچون ملوک با آداب ورسوم خاصی از خانه خارج شود، شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر می گوید براه افتاد امرا و فرماندهان که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آماده بودند با دیدن این وضع یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا در آورده و با گریه و تکبیر گویان پشت سر امام براه افتادند و امام در هر قدمی که می رفت سه تکبیر می گفت:
گفته اند که فضل به مأمون گفت :
اگر امام رضا (ع) بدین صورت به مصلی برسد، مردم فریفته او می شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که بر گردد. آن حضرت کفش خود را خواسته و به پا کرد و سوار شد. و برگشت. (۲۷. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۳۹)
ص14