هشتمین خورشید، معاونت پژوهشی اداره کل آموزش و پرورش خراسان  ( صص 15-10 ) شماره‌ی 4774

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل امام رضا (عليه السلام) با مامون

خلاصه

چنانکه مشاهده میشود این تدبیر بقدری پیچیده و عمیق است که یقیناً هیچکس جز مأمون نمی توانست آنرا به خوبی هدایت کند و بدین جهت بود که دوستان و نزدیکان مأمون از ابعاد و جوانب آن بی خبر بودند و حقاً باید گفت سیاست مأمون از پختگی و عمق بی نظیری برخوردار بود. اما آن سوی دیگر این صحنه نبرد، امام علی بن موسی الرضا (ع) است و همین است که علی رغم زیر کی شیطنت آمیز مأمون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حرکتی بی اثر و بازیچه ای کودکانه بدل می کند

متن

 

بگویند: نه اوضاع فرقی نکرد چیزی نشد؛ و یا آل علی را متهم کنند که اینها تا دست خودشان کوتاه است این حرفها را میزنند ولی وقتی که دست خودشان هم رسید، دیگر ساکت میشوند و حرفی نمی زنند. (۱۶. استاد مطهری - سیری در سیره ائمه اطهار (۸ع))

چنانکه مشاهده میشود این تدبیر بقدری پیچیده و عمیق است که یقیناً هیچکس جز مأمون نمی توانست آنرا به خوبی هدایت کند و بدین جهت بود که دوستان و نزدیکان مأمون از ابعاد و جوانب آن بی خبر بودند و حقاً باید گفت سیاست مأمون از پختگی و عمق بی نظیری برخوردار بود.

 اما آن سوی دیگر این صحنه نبرد، امام علی بن موسی الرضا (ع) است و همین است که علی رغم زیر کی شیطنت آمیز مأمون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حرکتی بی اثر و بازیچه ای کودکانه بدل می کند. (۱۷. پیام حضرت آیت ا... خامنه ای به کنگره جهانی حضرت رضا (ع))

عکس العمل امام رضا (ع):

تاکنون اهداف مأمون را برشمرده ایم، اینک وقت آن است تا برخورد و مقابله امام رضا (ع) با این توطئه را باز نمائیم.

الف ـ امتناع از سفر

اولین عکس العمل از جانب امام (ع) این بود که آن حضرت از پذیرش دعوت مأمون سرباز زد و از آمدن به خراسان که نفس این عمل میتوانست برای مأمون يك پیروزی ارزنده ای به حساب آید امتناع ورزید. اما رجاء بن ابي ضحاک که مأمور این کار بود او را بدین مسافرت مجبور کرد.

کلینی از یاسر خادم و ریان بن صلت نقل کرده وقتی کار امین پایان یافته و حکومت مأمون استقرار یافت، نامه ای به امام (ع) نوشته و از او خواست تا به خراسان بیاید، امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمی داد، در حدیث آمده است:

مأمون از نوشتن نامه در این رابطه دست بردار نبود تا آنکه امام دید چاره ای جز مسافرت ندارد، زیرا مأمون دست از او بر نخواهد داشت. (۱۸. مسند الامام الرضا (ع)، ج ۱، ص ٦٣)

به هر حال هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند، آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایی خود پر کرد به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می کند. (۱۹. پیام حضرت آیت ا... خامنه ای به کنگره جهانی حضرت رضا (ع))

ب - نحوه خروج امام (ع) از مدینه

معول سجستانی میگوید هنگامی که برای بردن امام رضا (ع) به خراسان، پیکی به مدینه آمد، من در آنجا بودم امام برای وداع با رسول خدا (ص) ) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمده و دوباره به سوی مدفن پیامبر (ص) باز می گشت و با صدای بلند گریه می کرد من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علت را جویا شدم. در پاسخ فرمود: من از جوار جدم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت. (۲۰. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۲۱۸)

و خود امام (ع) در جایی فرموده: هنگامی که میخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده ام را جمع کرده و دستور دادم برایم گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوی شما باز نخواهم گشت» (۲۱. مسند الامام الرضا (ع)، ج ۲، ص ١٦٩)

اضافه بر این وقتی که امام (ع) میخواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت از کوچکترین ارزشی برخوردار نیست.

بهر حال ، امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پیغمبر در وداع با خانواده اش در هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام میداد با گفتار و رفتار با دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر ، سفر مرگ اوست (۲۲. پیام حضرت آیت ا... خامنه ای به کنگره جهانی حضرت رضا (ع))

چنین برخوردی بی تردید میتوانست کسانی را که درک داشتند، بخصوص شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام اجباراً این مسافرت را پذیرفته است به طوری که آن حضرت بعدها این مسئله را برای یاران نزدیک خود بیان فرموده است.

ج - حوادث بین راه

با این که مأمون دستور داده بود که امام (ع) را از مراکز شیعه نشینی چون کوفه و قم عبور ندهند، بلکه او را از طریق بصره و خوزستان و فارس و ... به خراسان بیاورند، با این همه در قصبات و شهرهای بین راه هر جا که مردم خبر ورود امام را می شنیدند، با شور و شوق زاید الوصفی به استقبال حضرت ایشان می شتافتند و از ایشان درباره مسائل خود سئوال می کردند و جواب میشنیدند از جمله در نیشابور هنگامی که امام (ع) قصد ترك آن شهر به سوی مرو را داشت علما دور مرکب امام حلقه زدند و او را به پدران اطهارش سوگند دادند که حدیثی را که از پدرش شنیده است، به آنان باز گوید.

امام سر از هودج بدر آورد، وحدیث معروف سلسلة الذهب» را بیان فرمود:

امام از طریق آبا گرامش از رسول خدا (ص) نقل کرده که خداوند فرمود:

لا إله إلا ا... حِصْنَى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي

لا اله الاا... حصار من است هر کس اندر حصار من در آید، از عذاب من در امان خواهد بود.

 موقعی که مرکب امام گذشت فرمود: بشروطها وانا من شروطها

با شرایطش که من یکی از آن شرایط هستم. (۲۳. عیون اخبار الرضا (ع) ، ج ۲، ص ۱۳۳ و مسند الامام الرضا (ع) ، ج ۱، ص ۳۵-۲۶)

خلاصه امام در همان مسیر تعیین شده از هر فرصتی برای ایجاد رابطه جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد در اهواز آیات امامت را نشان داد در بصره خود را در معرض محبت دلهایی که با او نامهربان بودند قرار داد در نیشابور حدیث سلسلة الذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه ها و معجزه های دیگری نیز آشکار ساخت و در جای جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد.

د - امتناع مام (ع) از پذیرش ولایتعهدی

پس از ورود امام به مرو مأمون این مسئله را با او در میان گذاشت، ولی امام شدیداً امتناع کرد. مأمون فضل بن سهل و حسن بن سهل را نزد حضرت رضا (ع) فرستاد و این دو موضوع را مطرح کردند حضرت استنکاف ورزید آخرش گفتند چه می گویی؟! این قضیه اختیاری نیست ما مأموریت داریم که اگر امتناع کنی همین جا گردنت را بزنیم، باز هم حضرت قبول نکرد آن دو نزد مأمون رفتند بار دیگر خود مأمون با حضرت مذاکره کرد و تا وقتی مأمون صریحاً امام را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند، این مطلب همه جا پیچید که علی بن موسی الرضا (ع) ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است. خود امام در هر فرصتی اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند همواره می گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کردم.

ه شرایط امام (ع) برای پذیرش ولایتعهدی

امام (ع) برای پذیرش ولایتعهدی شرایطی قرارداد که عملاً او را از مداخله در امور سیاسی و اجتماعی بطور کلی دور نگاه میداشت آن حضرت شرایط خود را بدین ترتیب بیان فرمود: من این امر را میپذیرم با این شرایط که به کسی مقام ندهم و کسی را از مقامش عزل نکنم و رسم و روشی را نقض نکنم و فقط از دور مقام ولایتعهدی را داشته باشم» (۲۴. همان، ص ۱۴۸)

دقت در این مسائل نشان دهنده آن است که امام نمیخواست مسئولیت وضع موجود و اعمالی را که از طرف حکومت اعمال میشود به عهده بگیرد و کسانی گمان کنند آن حضرت نظارت و یا دخالتی در امور دارد در این صورت کسی او را متهم نمی کرد.

 مأمون که فکر می کرد فعلا در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعداً بتدريج می توان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی ،کشانید این شرط را از آن حضرت قبول کرد، روشن است که با تحقق این شرط ، نقشه ی مأمون نقش بر آب می شد و بیشترین هدفهای او بر آورده نمی گشت.

و به فرموده خود آنحضرت: من در این امر داخل نشدم مگر همانند داخل شدن کسی که از آن خارج است. (۲۵. همان، ص ۱۳۸)

و - طرز رفتار امام پس از مسئله ولا یتعهدی

طرز رفتار حضرت بعد از مسئله ولا يتعهدى، مخصوصاً خطابه ای که حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه ولایتعهدی میخواند جالب است. حضرت با همین خطبه يك سطر و نیمی وضع خودش را روشن کرد خطبه ای میخواند که جملاتش در واقع ایراد به تمام کارهای آنها بود، حضرت فرمود:

 بخاطر رسول خدا (ص) ما حقی بر گردن شما و شما حقی بر گردن ما دارید. پس اگر شما حق ما را به ما ادا کنید ما نیز حق شما را میدهیم

 نه تشکری از مأمون نه حرف دیگری و بلکه مضمون جمله بر خلاف روح ولایتعهدی جلسه است. » (۲۶. سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، استاد مطهری)

پر واضح است که برخوردها و موضعگیریهای دقیق و حکیمانه امام (ع) تمامی نقشه های حساب شده مأمون را نقش بر آب ساخت به ویژه وقتی که مأمون در برگزاری محافل و مناظرات علمی که به قصد در هم شکستن مقام و اعتبار علمی امام (ع) صورت می گرفت با شکست مواجه شد و برتری علمی امام و شایسته تر بودن وی برای تصدی مقام خلافت برای مردم روشن گشت و نیز پس از جریان معروف «نماز عید » که مأمون از امام خواست تا نماز عید را بخواند اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای قبول ولا يتعهدی با مأمون کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست، مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا به نماز خواهم رفت.

 مأمون نیز پذیرفت. مردم که انتظار داشتند امام رضا (ع) همچون ملوک با آداب ورسوم خاصی از خانه خارج شود، شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر می گوید براه افتاد امرا و فرماندهان که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آماده بودند با دیدن این وضع یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا در آورده و با گریه و تکبیر گویان پشت سر امام براه افتادند و امام در هر قدمی که می رفت سه تکبیر می گفت:

گفته اند که فضل به مأمون گفت :

اگر امام رضا (ع) بدین صورت به مصلی برسد، مردم فریفته او می شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که بر گردد. آن حضرت کفش خود را خواسته و به پا کرد و سوار شد. و برگشت. (۲۷. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۳۹)

این جریان بیش از پیش مأمون را در تحقق اهداف خویش با شکست مواجه ساخت و برای وی مسجل شد چنانچه وضع به همین منوال ادامه یابد، احتمالاً ضررهای غیر قابل جبرانی برای او در پی خواهد داشت اینجا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد برآمد خطای فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از اینهمه سرمایه گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی ناپذیر دستگاههای خلافت یعنی ائمه اهل بیت علیهم السلام به همان شیوه ای متوسل شود که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل

و در ماه صفر ۲۰۳ هجری یعنی قریب به دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و يك سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی بنام آن حضرت دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلوده (۲۸. از پیام حضرت آیت ا... خامنه ای به کنگره جهانی حضرت رضا) و آن حضرت را با سیاست بازیهای خاص خود با خوراندن سم به شهادت رسانید و به مردم چنان وانمود کرد که از رحلت امام بسیار غمگین و افسرده شده است به طوری که سه شبانه روز حاضر به ترک آرامگاه امام نگردید.

توسل به تزویر او در این جهت چنان گیرا و ظاهر فریب بود که حتی اقلیتی از علمای شیعه نیز حاضر به پذیرفتن شهادت آن حضرت به دست او نشده اند.

این در حالی است که اکثریت علمای شیعه و در رأس آنها صدوق» که مفصل ترین کتاب را پیرامون اخبار امام به نگارش در آورده است به صراحت و با استناد به روایات زیادی، شهادت امام را به دست مأمون تأیید کرده است. (۲۹. مجله نور علم دوره سوم شماره ۱۰)

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد وآخر تابع له على ذلك اللهم العنهم جميعاً

ص15

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی