بدرقه یار-قصه های زندگی امام رضا(ع)  ( صص 48-43 ) شماره‌ی 4798

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی

خلاصه

مأمون جهت مقابله با بر افراشته شدن پرچم حکومت علوی تدبیری اندیشید تا درخت تشیع را ریشه کن کند. در این راستا بهترین شیوه نابودی خصم به دست خود را که همان ولایتعهدی امام رضا بود، مد نظر قرار داد. او در این رابطه به مخالفان ولا يتعهدی حضرت رضا گفت : او ( امام رضا ) در خفا و دور از چشم ما مردم را سوی خود دعوت می کرد؛ ما با ولیعهدی او ، تمام فعالیتهایش را به نفع خودمان قرار داده و اعتقاد پیروانش به او را تغییر میدهیم اگر او را به حال خود رها می کردیم، مشکلاتی که ما را نوان مقابله با آنها نبود، برای ما پدید می آورد. اکنون وجهه او را کم کم نزد مردم خدشه دار کرده ( ترور شخصیت ) و سپس او را میکشی

متن

 

إنما يُرادُ مِنَ الإِمَامِ قِسْطُهُ وَعَدْلُهُ : إِذا قَالَ صَدَقَ وَإِذَا حَكَمَ عَدَلَ وَإِذَا وَعَدَ أَنْجَرْ . (1) . كشف الغمة ج ۳ ص ۱۴۸ . )

جز این نیست که از امام قسط و عدلش را می خواهند ؛ راستگو ، دادگر و وفا کننده به وعده اش باشد .

امام رضا (علیه السلام)

 

ولا يتعهدی امام رضا

مأمون جهت مقابله با بر افراشته شدن پرچم حکومت علوی تدبیری اندیشید تا درخت تشیع را ریشه کن کند. در این راستا بهترین شیوه نابودی خصم به دست خود را که همان ولایتعهدی امام رضا بود، مد نظر قرار داد.

او در این رابطه به مخالفان ولا يتعهدی حضرت رضا گفت :

او ( امام رضا ) در خفا و دور از چشم ما مردم را سوی خود دعوت می کرد؛ ما با ولیعهدی او ، تمام فعالیتهایش را به نفع خودمان قرار داده و اعتقاد پیروانش به او را تغییر میدهیم اگر او را به حال خود رها می کردیم، مشکلاتی که ما را نوان مقابله با آنها نبود، برای ما پدید می آورد. اکنون وجهه او را کم کم نزد مردم خدشه دار کرده ( ترور شخصیت ) و سپس او را میکشیم . (1) . بحار الأنوار ج ۴۹ ص ۱۸۳. )

اگر مأمون این نبرد فرهنگی و سیاسی را که با برنامه ریزی دقیق و هوشیارانه آغاز کرده بود به انجام میرساند ، بطور یقین به هدف خود نائل می شد ولیکن امام رضا تمام بافته های او را از هم تافت و مأمون را در میدان نبردی که به وجود آورده بود، با شکست کامل مواجه ساخت.

مأمون که سفر و اقامت در خراسان را با اهرم فشار و زور در خفا و با اکرام و احترام در ظاهر به امام رضا تحمیل کرد، موجب شد که حضرت از مدینه به انحاء مختلف با گفتار و رفتار خویش مردم را روشن سازد که این سفر ، سفر مبارزه و شهادت است.

امام رضا در وداع با رسول خدا له و خانواده اش ، هنگام خروج از مدینه و در طواف کعبه با زبان دعا و اشک به همه ثابت کرد که مأمون با سوء نیت و قصد کشتن او را به خراسان می برد.

بر سر قبر رسول خدا ﷺه گریه کنان فرمود:

از کنار جدم رسول خدا ، سوی شهادت در غربت و دفن در کنار هارون می روم. » (1) . بحار الأنوار ج ۴۹ ص ۱۱۷. )

و به خانواده خویش فرمود

با صدای بلند برای من گریه کنید. من دیگر نزد خانواده ام بر نمی گردم . » (2) ۲ همان . )

وقتی امام رضا نزد مأمون رسید مأمون با اکرام و احترام گفت :

می خواهم خلافت را به تو واگذار کنم.»

امام رضا فرمود:

اگر خلافت را خداوند برای تو قرار داده است ، جائز نیست آنرا از خود خلع کنی و به دیگری واگذاری؛ و اگر خلافت را برای تو قرار نداده است، چیزی را که برای تو نیست چگونه به دیگری واگذار می کنی ؟ »

مأمون گفت :

چاره ای جز قبول آن نداری ؟»

امام رضا فرمود:

به هیچ وجه از روی اختیار آنرا نمی پذیرم . »

مأمون گفت:

اگر خلافت را نمی پذیری ولی عهد من باش تا بعد از من خلافت از آن تو باشد . »

امام رضا فرمود:

قسم بخدا ، پدرم از اجدادم و ایشان از رسول خدا ﷺ روایت کرده اند که بطور یقین من قبل از تو مظلومانه با سم کشته خواهم شد که فرشتگان آسمان و زمین بر من میگریند و در دیار غربت کنار هارون دفن می شوم.»

مأمون گفت :

در حالیکه من زنده ام چه کسی توان کشتن بلکه اسائه ادب به شما را دارد؟!»

امام رضا اظهار داشت :

اگر می خواستم ، نام قاتلم را می گفتم.»

مأمون گفت :

ای فرزند رسول خدا جز این نیست که تو با این حرفها می خواهی از پیشنهاد من سر باز زنی تا مردم در دنیا ترا زاهد بدانند.»

امام رضا فرمود:

قسم به خدا، از ابتدای آفرینشم دروغ نگفته و دنیا را برای دنیا نخواسته ام. بطور یقین آنچه را اراده کرده ای ، می دانم.»

بعد از سؤال مأمون از مقصود امام و امان خواستن حضرت امام رضا فرمود:

تو میخواهی برای مردم مرا راغب به دنیا که دنیا به کامش نیست معرفی کنی و به ایشان بگویی: آیا نمیبینید با چه حرص و طمعی ولايتعهدی را برای رسیدن به خلافت پذیرفت.»

در اینحال مأمون را خشم و غضب فرا گرفت و پس از چندی با سخنان تهدید آمیز گفت:

قسم به خدا، اگر ولایتعهدی را نپذیری، با زور و اجبار برگردنت نهاده و در غیر اینصورت گردنت را میزنم عمر بن خطاب شورای شش نفری را که جد تو ، علی بن ابیطالب امير المؤمنین، نیز در آن بود تشکیل داد و شرط کرد که مخالف نظر شورا را از بین خودشان، گردن بزنند. »

امام رضا فرمود:

خداوند متعال مرا از اینکه با دست خودم خود را به هلاکت اندازم، نهی فرموده است؛ بنابراین آنرا به شرط اینکه در عزل و نصب افراد و تغییر آداب و رسوم دخالت نکرده و از دور مشاوری باشم می پذیرم.

بار الها تو میدانی که با اکراه و اجبار این را پذیرفتم؛ پس همچنانکه یوسف و دانیال دو پیغمبرت را که برای پذیرش مسئولیت در حکومت طاغوت زمانشان مؤاخذه ننمودی، مرا نیز مؤاخذه مفرما . »

مأمون با قبول شرایط امام رضا الله ولا يتعهدی وی را اعلان نمود و با دعوت از مسؤلان لشکری و کشوری جهت بیعت با حضرت مجلسی را که همه باید لباس سیاه که شعار عباسیان بود از تن بدر کرده و با لباس سبز در آن حضور می یافتند تشکیل داد و جز سه نفر عیسی جلودی، علی بن عمران ، ابو یونس ) که مأمون به جهت بیعت نکردن با ولایتعهدی امام رضا ، دستور حبس آنها را صادر کرد همه با حضرت بیعت نمودند. علاوه بر این، مأمون دستور داد تا به نام حضرت سکه بزنند و دخترش ، ام حبیب را به ازدواج امام رضا وام فضل را به ازدواج امام محمد تقی ، فرزند بزرگوار امام رضا ، در آورد. (1) ۱. بحار الأنوار ج ۴۹ ص ۱۳۲ - ۱۲۹ - عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۱۴۷ - ۱۳۹ - ارشاد مفید ج ۲ ص ۲۶۳ - ۲۵۹ - کشف الغمه ج ۳ ص ۱۰۲ و ۱۰۱ )

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی