هدیه طوس  ( 20-24 ) شماره‌ی 4904

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر

متن

زند در روز موعود بعد از آنکه مجلس منعقد شد مأمون كس بطلب آنحضرت فرستاد و مجلس منعقد شد مأمون كس بطلب آنحضرت فرستاد و مجلس منعقد شد مأمون كس بطلب آنحضرت فرستاد و التماس قدوم امام علیه السلام نموده پیغام فرستاد که مجلس عجیبی منعقد شده دوست میدارد که شما هم حاضر باشید چون امام علیه السلام رسید مأمون بر خواست و استقبال نمود امام (ع) آمده بر جای خود قرار گرفت حمید مذکور از جای خود برخاسته آمد و شروع بهذيان ولا طائل کرده گفت مردمان را در باب تو عقیده فاسد بهم رسیده آمدن باران را بدعای تو میدانند و این از جمله اتفاقا نست چه هر چیز را حق تعالی در وقتی مقرر نموده که در آنوقت میشود و این رفعت مقامی که تو را بهم رسیده آنوقت میشود و این رفعت مقامی که تو را بهم رسیده از امیر المؤمنین است که پایه تو را بلند گردانیده والا تو را این حال و مرتبه نبوده و نیست چون کلامش باین مقام تو را این حال و مرتبه نبوده و نیست چون کلامش باین مقام رسید امام علیه السلام فرمود که اگر خلق شکر نعم الهی را میکنند که ایشانرا باران داده باشد مرا نیست که منع ایشان کنم و اینکه میگوئی صاحب تو میرا این محل و مقام داده مر امرتبه و مقامی است که حقتعالی بمن کرامت فرموده نه اینکه او مرا محلی و منزلی داده باشد و معهذا حال من با او حال یوسف است با عزیز مصر حمید را شور و شعف زیاده شد گفت باران مقرری را که ساعتی پیش و پس نتواند شد کرامتی و اعجازی نام نمیتوان کرد گویا چنانچه حقتعالی مرغان را بجهة ابراهيم خليل زنده کرد کاری کرده ای اگر در آنچه دعوی میکنی صادقی باین صورت دوشیر که در این مند است حیات ده و بر من گمار والا در هر چه میگوئی دروغ زنی و اشارت کرد بدو صورت شیری که در تکیه گاه مأمون بود و آن صورت را از ابریشم و ریسمان بر آن مسند نقش کرده بودند پس امام علیه السلام در غضب شده هی بآن دو صورت زده امام علیه السلام در غضب شده هی بآن دو صورت زده فرمود که دو تكما الفاجر فافتر ساه ولا تبقياله عيناً ولا اثرا

( یعنی ای دوشیر این فاجر را از هم بدرید و بخورید و باید که ذره ای از او بجا نگذارید مقارن امر امام (ع) حقتعالی آن دوشیر را جان داده بجانب حمید دویدند و چنان از همش دریدند و خوردند که نه ذره ای از او بجا ماند و نه قطره ای از خونش چکید و جمیع مردم متحیر و مبهوت مانده تماشا میکردند و چون شیران فارغ شدند. رو با نحضرت کرده گفتند یا ولی الله في ارضه ماذا تامرتا انفعل به ما فعلنا بهذا یعنی ای ولی خدا دیگر چه میفرمائی رخصت میدهی که آنچه با آن فاسق کردیم با میفرمائی رخصت میدهی که آنچه با آن فاسق کردیم با این مردهم بکنیم و اشاره بمامون کردند مامون را از شنیدن این سخن غش کرده بیهوش شد و امام (ع) بایشان امر نمود که قفا یعنی بحال خود باشید شیران بجای خود باز ایستادند امام فرمود که گلاب و بوی خوش آوردند و چون مأمون چشم باز کرد شیران باز کلام خود را اعاده نمودند و گفتند اتاذن لنا أن نلحقه بصاحبه الذي اقنيناه یعنی رخصت میدهی که او را بصاحبش که فانیش ساختیم ملحق سازیم فرمود که لافان الله عزوجل فيه تدبيراً هو ممضيه يعني رخصت نمیدهیم چه حقتعالی را در بودن او حکمت و تدبیریست و میباید که باشد تا آن امر را امضاء کند و آن حضرت از این کلامیکه فرمود اشارت بود بزهر دادن مأمون آنحضرت را پس شیران باز تكلم نمودند که یا ولی الله بماذا تامرنا ايولى خدا ما را چه خدمت میفرمائی در جواب فرمود عودا إلى مقر كما كما كنتها یعنی بجا و مقام خود برگردید چنانچه بودید پس شیران رفته بهمان تکیه گاه چسبیدند چنانکه اول بودند و چون مامون خاطر جمع کرد امام علیه السلام را مخاطب ساخته گفت الحمد لله که حقتعالی شر حمید بن مهران را از من دور گردانیدای فرزند رسول خدا این امر از جد شما بودو الحال حق شماست التماس دارم که در مقام خود بنشینی و بر من منت نهی امام (ع) در جواب فرمود که اگر مرا میل آن میبود با شما در این مدت آنقدر مدارا نمیکردم و خدایتعالی جمیع مخلوقات خود را مطیع و منقاد من ساخته چنانچه از این دو شیر دیدی مگر مطیع و منقاد من ساخته  جہال بنی آدم که از روی حقد و حسد میکنند و میگویند آنچه می بینی و حقتعالی مرا امر نموده که اعتراض بر تو نکنم و در تحت حکم تو باشم چنانچه یوسف بود با ملت مصر و بعد از این واقعه همیشه مأمون در واهمه بود تا که کرد آنچه کرد 

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی