هدیه طوس  ( 25-29 ) شماره‌ی 4905

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > پيشگويی‌های امام رضا (عليه السلام) > در مورد محل دفن

خلاصه

در همان کتاب است که آنحضرت مکرر که هارون الرشید را میدید میفرمود انا و هرون کهاتون و دو انگشت را بهم می چسبانید یعنی من و او اینچنین خواهیم بود و کسی معنای کلامش را نمی فهمید تا وقتیکه در سناباد مدفون میشود و او را پهلوی هارون دفن میکنند معنی کلامش بر آنکه شنیده بود ظاهر گردید

متن

خبر دادن حضرت بمکان دفن خود

در همان کتاب است که آنحضرت مکرر که هارون الرشید را میدید میفرمود انا و هرون کهاتون و دو انگشت را بهم می چسبانید یعنی من و او اینچنین خواهیم بود و کسی معنای کلامش را نمی فهمید تا وقتیکه در سناباد مدفون میشود و او را پهلوی هارون دفن میکنند معنی کلامش بر آنکه شنیده بود ظاهر گردید

خبر دادن حضرت بدعبل خزاعی مکان قبر خود را

و در همانکتاب قصه دعبل خزاعی مداح مشهور آنحضرت است که در مرو بخدمت امام رسید و عرض کرد یا بن رسول الله قصیده ای در مدح شما گفته ام و میخواهم اول شما بشنوید و آن قصیده مشهوره را که از یکصد و بیست بیت متجاوز است بر آنحضرت خواند و حضرت او را تحسین فرمود و گفت ببعضی از این معانی ملهم شده ای و چون دعبل در ضمن قصید ذکر مزار و مرقد هر يك از ائمه را کرده بود آنحضرت فرمود که ما دو بیت

بقصيده تو میافزائیم و دو بیت را باین عبارت فرمود.

وقبر بطوس يالها من مصيبت الحت على الاحشاء با الزفرات الى الحشر حتى بيعت الله قائما يفرج عنا الفم والكربات که معنی آن اینست و قبر دیگر در زمین طوس خواهد بود که مصیبتها از آن خیزد که دائم سوز آن مصیبات از راه گذر دیده بیرون رود تا بخش و تا برانگیزد خداونه قائم را که مراد صاحب الزمان است تا غم و اندوه ها را بسرور و شادی مبدل کند. دعبل پرسید قبر که خواهد بود در زمین طوس فرمود که قبر من در غربت هر که مرا زیارت کند فردا در بهشت با من در يك درجه باشد اللهم ارزقنا و جميع اخواننا زيارته بحق نبيك محمد و آله الطاهرين وصل عليه وعليهم اجمعين برحمتك يا الرحم الراحمين و چون حضرت رضا علیه السلام از شنیدن قصیده فارغ شد بدرون خانه رفته کیسه که صد دینار در آن بود بجهته دعبل فرستاد و دعبل آنرا پس فرستاد که من این قصیده را بجهة زر نگفته ام اگر جامه ای از جامه های خود عطا فرمائید باعث فخر من خواهد بود در دنیا و آخرت عطا فرمائید باعث فخر من خواهد بود در دنیا و آخرت امام علیه السلام جامه خزی را بآن زر همراه کرده فرستاد و فرمود که زر را نگاه دار که عنقریب بآن محتاج خواهی شد دعبل بعد از رخصت یافتن طی مراحل نمود تا بقم رسید اهل قم التماس نمودند جامه را بایشان دهد و هزار دینار بگیرد قبول نکرد چون دو سه منزل رفت او باش قم از پی جامه رفته جامه را آوردند و او برگشت و بقیمت راضی شد بشرط آنکه پاره از آن باو دهند و چون چند منزل رفت طایفه ای از راهزنان بقافله برخوردند و همه را دستها بگردن بسته انداختند و تقسیم مال قافله مشغول شدند دعبل دید که یکی از ایشان بیتی از قصیده او را میخواند و میگرید پرسید که این شعر کیست گفت تو را باین حکایت چه کار مجدداً پرسش را تکرار میکرد تو را باین حکایت چه کار مجدداً پرسش را تکرار میکرد تا اینکه گفت این از مردیست از طایفه خزاعه دعبل گفت آن منم اتفاقاً آن شخص بزرگتر آنجمیعت بود چون شناخت او را دستهای اهل قافله را گشود و جمیع اسباب ایشانرا امر نمود پس بدهند تمام را پس دادند و جمعیرا همراه کرد که قافله را همراهی کنند و بمکان امنی همراه کرد که قافله را همراهی کنند و بمکان امنی برسانند چون دعبل بخانه رسید وزوان عرب بخانه اش ریخته بودند و هر چه بود برده شیعیان فهمیدند که امام عليه السلام صد دینار باو داده است و هر دینار را از او بصد دينار خریدند در آنوقت فهمید که آنحضرت که فرموده بود زر نگاه دار که روزی بدان محتاج خواهی شد قصداش این بود و دعبل را کنیزی بود بآن کنیز علاقه زیاد داشت او را گذاشته رفته بود و در آن وقت که باز آمد کنیز بسبب درد چشم نابینا شده بود و دعبل از این خبر تنگدل و پریشان شد شبی بخاطرش رسید آن پارچه را که از قم پس گرفته بود با خود داشت بخو شد لی تمام آنرا بچشم کنیز بست چون صبح شد چشمهایش از اول روشن تر شده بود شکر الهی بجا آورد و آن پاره جامه باعث شفای چندین نفر دیگر از مرضی شد ،

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه