شخصیت مادر
مادر امام کیست و درباره شخصیت ایشان چه اطلاعاتی وجود دارد؟
مادر بزرگوار حضرت رضا نجمه بانویی با فضیلت است.(1. تاریخ قم، ص ۱۹۹) ایشان به نامهای دیگری همچون تکتم سمان صقر سها، تحیه، شهد، اروی خیزران المرسيه سكن، سبیکه صفراء و نجیه نیز یاد می شده اند؛(2. ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۳۷۴؛ ابن جوزی، تذكرة الخواص، ص ۳۶۱) اما دو نام تکتم و نجمه مشهورتر است. گویا ام البنین(3. تاریخ قم، ص ۱۹۹ صفدی، الوافي بالوفيات، ج ۲۲، ص ۲۴۸ ) نیز از القابشان است. حميدة مصفاة، مادر امام کاظم به این بانوی بزرگوار را خریداری کرد؛ زیرا ایشان در اسارت و کنیزی بود گویا حمیده رسول خدا را در خواب دیده بود که به وی فرموده بودند نجمه را به فرزندت موسی ببخش همانا از او بهترین زمینیان به دنیا خواهد آمد.»(4. مفيد، الاختصاص، ص ۱۹۶)
عبد الرحمن جامی حنفی به این ماجرا اشاره میکند که فروشنده درباره این مادر گران قدر این گونه بیان کرد زنی از اهل کتاب مرا دید و گفت این کنیزک میباید نزدیک بهترین اهل ارض باشد که از وی در اندک وقتی فرزندی آید که از شرق تا غرب مثل وی نباشد. (5. جامی شواهد النبوة، ص ۲۴۰)
امام کاظم پس از تولد فرزندشان امام رضا همسرشان را طاهره نامیدند(6. أعلام الوری، ج ۲، ص ۴۰) مردم نیز این زن والا را از نظر دین داری و خرد سرآمد زنان عصر خویش دانسته اند(7. ينابيع المودة، ج ۳، ص ۱۶۶) شاعری در مدح امام رضا از تکتم نیز یاد کرده است:
ألا ان خير الناس نفساً و والداً ورهطاً واجداداً على المعظم
اتتنا به للعلم والحلم ثامناً اماماً يودى حجة الله تكتم
هان که از بهترین مردمان از نظر سرشت و پدر و خانواده و نیا، علی بزرگ است تکتم او را برای ما به ارمغان آورد و او برای علم و حلم، هشتمین امامی است که حجت خدا را ادا میکند(1. محسن امین عاملی، اعيان الشيعة، ج ۲، ص ۱۳) گاهی مادر حضرت رضا را اهل «مرسیه»(2. مرسی به معنای بندرگاه و محلی است که کشتی در آن لنگر می اندازد و متوقف می شود.) می دانند و از او با عنوان خیزران مرسیه یاد میکنند و زمانی او را اهل «نوبه» می دانند و با عنوان شقراء نوبیه در کتب ذکر کرده اند. (3. كشف الغمه، ج ۲، ص ۲۸۴) این دو گزارش را میتوان با هم جمع کرد، بدین صورت که مادر حضرت باید از مرسیه افریقا باشد؛ زیرا نوبه نیز منطقه وسیعی در افریقاست؛ بنابراین این شائبه از بین میرود که آن بانو از مرسیه اندلس باشد. (4. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۰۷)
ص41