پیشگویی شهادت امام رضا
توطئه های مأمون و نقشه هایش برملا شده بود و چاره ای جز کشتن امام نمیدید لذا تصمیم به قتل امام رضا گرفت. امام رضا حدود دو سال در شهر مرو و نزدیک هفت ماه در سرخس اقامت داشتند در ماههای آخر عمر شریفشان به سناباد طوس منتقل شدند.
شیخ صدوق از امام رضا روایت کرده که فرمودند: وَ اللهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولُ شهيد «به خدا سوگند ما به شهادت رسیده و کشته میشویم پرسیدند کدام ملعون شما را شهید میکند؟ فرمودند: بدترین خلق خدا در زمان خود مرا به زهر شهید و در بلاد غربت دفن میکند کسی که مرا در غربت زیارت کند خداوند اجر صد هزار شهید و اجر صد هزار صدیق و صد هزار حج تمتع و عمره گزار و صد هزار مجاهد را به او عطا میکند و در زمره ما اهل بیت محشور می شود و در درجات عالیه بهشت همراه ما میباشد.
از اباصلت هروی روایت شده که امام رضا به او فرمودند: «فردا نزد این فاجر میروم هنگام برگشت اگر عبا بر سرم نبود با من سخن گو و اگر عبا بر سر کشیده بودم هیچ مگو». حضرت آن شب و روز را به عبادت پرداختند. غلامی از سوی مأمون آمد و به امام رضا گفت: مأمون شما را دعوت کرده، من همراه حضرت رضا الله رفتم، طبقی از انگور و انواع میوه نزد آن ملعون بود خوشه انگوری در دست داشت که تعدادی از آن خورده شده بود وقتی حضرت رضا را دید بلند شد و در آغوش کشید پیشانی حضرت را بوسید و در کنار خود نشانید آن خوشه نیم خورده را به حضرت تعارف کرد و گفت بهتر از این انگور سراغ ندارم. امام رضا الله فرمودند: انگور بهشت بهتر است مأمون گفت از این انگور میل کنید. امام فرمودند مرا معاف کن. مأمون گفت: چاره ای نداری؛ چه چیز سبب شده که تعارف ما را رد میکنی؟ ما را متهم به چیزی میکنی؟ آن حضرت به ناچار سه حبه از آن انگور را میل کردند و باقی را انداختند و از جای برخاستند. مأمون گفت کجا میروید؟ فرمودند: «به مکان و منزلم». عبا را بر سر کشیده و از تالار خارج شدند. اباصلت میگوید: آن حضرت سخنی نگفت و وارد حجره شدند و فرمودند: فرشها را جمع کنید و دربها را ببندید مغموم و ناراحت نشسته بودم که جوانی زیبارو وارد شد عرض کردم: از کجا آمدید درها که بسته است؟! فرمودند: آنکه مرا در چشم برهم زدنی از مدینه آورده از پشت دربهای بسته هم داخل می نماید». عرض کردم که هستید؟ فرمودند: حجت خدا ای اباصلت، من محمد بن علی هستم به سوی پدر رفت و او را در آغوش کشید و پیشانی مبارک امام رضا را بوسید امام رضا مسرور شدند و امامت را به امام جواد تفویض کرده و به شهادت رسیدند. امام جواد خود به غسل و کفن امام رضا الله پرداختند. مأمون یک شبانه روز قضیه شهادت امام رضا را مخفی نگهداشت و شدیداً اظهار پشیمانی و تأسف میکرد، سپس دستور داد با احترام بدن حضرت رضا را در کنار پدرش هارون دفن کنند.
ص29