طب الرضا(ع) - طب و درمان در اسلام  ( 13-16 ) شماره‌ی 5050

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امامت امام > از نظر سياسی

خلاصه

ناظر

متن

اوضاع سیاسی

مدت امامت امام رضا ال در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد

۱. ده سال اول امامت آن حضرت که همزمان بود با زمامداری هارون

۲ پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود.

پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

مدتی از روزگار زندگانی امام رضا همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت های اسفبار برای علویان واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا الله میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مرد بسیار سیاستمدار بود وزیر و مشاور خویش قرار داد.

اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند

انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستند و این بر اثر ستمها و ناروائیها و انواع شکنجه های دردناکی بود که مردم و بخصوص از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند.

از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه های قدرت خود محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره گیری کند زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست یا امام میپذیرد و یا نمی پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان پیروزی است.

زیرا اگر بپذیرد ناگزیر بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه ها و فرقه های مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می دانستند لذا قیام هایی که بر ضد حکومت میشد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میداد. او می اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می کند که در این صورت باز هم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم توسط عباسیان انجام میگرفت دلیل و توجیه خود را از دست می داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی شد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند همچنین او گمان میکرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست میدهد. (شیخ صدوق بن بابونه عیون اخبار الرضا دار الكتاب اسلامیه جلد دوم، س ۱۵۳، ۱۷۴، ۱۸۱)

سفر به سوی خراسان

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه خدمت حضرت رضا ال فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد بیاورند.

مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه جبل کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد.

لذا امام را از مسیر بصره اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد. ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می دادند . (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری جلد سیزدهم ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۵۶۳۸)

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب معارفی