طب الرضا(ع) - طب و درمان در اسلام  ( 21-23 ) شماره‌ی 5053

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > آداب گفت و گو با ديگران

خلاصه

ناظر

متن

اخلاق و منش امام

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی نمود.

یکی از یاران امام میگوید هیچ گاه ندیدم که امام رضا ا در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگوئی کند خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود.

چون سفره غذا به میان می آمد همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند شبها کم میخوابید و بسیاری از شب ها را به عبادت می گذراند.

بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت بیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد. (طبرسی، فضل بن حسن اعلام الوری ، نشر اساطیر، صفحه ۳۱۴)

یکی دیگر از یاران ایشان میگوید فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاس بود لباس او در خانه درشت و خشن بود

اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد خود را می آراست؛ لباسهای خوب و متعارف می پوشید. (طبرسی، فضل بن حسن اعلام الوری، نشر اساطیر، صفحه ۳۱۵)

شبی امام میهمان داشت در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم

أبو محمد هارون بن موسی تلعکبری از محمد بن همام بن سهیل از حسن بن محمد بن جمهور روایت کرده است که گفت:

پدرم که از خویشاوندان ابوالحسن علی بن موسی الرضا و از یاران و همراهان در خدمت آن حضرت بود و در سفر با آن حضرت از مدینه به خراسان که به شهادت ایشان در طوس در سن چهل و نه سالگی انجامید آن بزرگوار را همراهی می کرد برایم گفت:

مأمون در نیشابور بود و سرورم أبو الحسن علی بن موسی الرضا ل و جمعی از فلاسفه و پزشکان مانند یوحنا بن ماسویه و جبرائیل بن بختیشوع و صالح بن بهلمه هندی و عده ای دیگر از عالمان و دانشمندان در مجلس مأمون حاضر بودند در آن مجلس از طب و آنچه باعث سلامت و تقویت بدن انسان است سخن به میان آمد

مأمون و حاضرین غرق در صحبت و بحث شدند و از این دانش و این که چگونه خداوند تعالی این بدن را آفریده است و چهار طبع متفاوت و ضد هم را در آن آفریده

است و از خواص و مضرات غذاها و بیماریهای ناشی از آن صحبت کردند و امام رضا همچنان ساکت بود و در این باره سخنی نمیگفت مأمون به امام رضا گفت: یا ابا الحسن نظر شما درباره این بحث که از اول امروز ما را به خود مشغول ساخته است چیست؟ چون موضوع این بحث برای من مهم است و این مطالب مهم را باید دانست و شناخت غذاهای سودمند و مضر برای بدن انسان امری ضروری است.

امام رضا الله فرمودند:

من در این موضوع تجربیاتی فراوان دارم و امتحان و گذشت زمان درستی این تجربیاتم را برای من روشن ساخته است به علاوه از گذشتگان هم اطلاعاتی بدست آورده ام و اینها مواردی است که انسان باید بداند و در ندانستنش معذور نیست من این تجربیات و اطلاعات خود را با مطالب دیگری نزدیک به آنها که شناخت و دانستنشان لازم است برایتان یکجا بیان خواهم کرد

مأمون برای رفتن به بلخ عجله داشت از این رو جلوتر از امام رضا راهی بلخ شد و از آن جا به حضرت نوشت که به وعده وفا کند و آنچه را در این زمینه از دیگران شنیده و خود تجربه کرده است در خصوص خوراکیها و نوشیدنی ها و داروها و رگ زنی و حجامت و مسواک زدن و حمام و نوره و استفاده از این موارد برایش بنویسد. امام رضا نامه ای به او نوشت که رونوشت آن این است. 

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب معارفی