جنبه علمی امام رضا العلا
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی همتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشه دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را می آوریم
برای یکی از این مناظرات مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند فضل نیز اسقف اعظم نصاری
محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری جلد سیزدهم ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۵۶۵۹
و بزرگ علمای یهود و روسای صابئین پیروان حضرت یحیی بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد.
مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: دوست دارم که با پسر عموی من ) مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید. صبح روز بعد مجلس آراسته ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا ال فرستاد و حضرت را دعوت کرد حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند
آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می شود. او گفت: بلی فدایت شوم
امام فرمودند وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین به زبان ایشان و بر آتش پرستان به زبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می فهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود.
سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت دوست دارم با ایشان مناظره کنید حضرت رضا ا نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهب شان مباحثه نمودند.
سپس امام فرمود: اگر کسی درمیان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سئوالات بسیاری کرد و حضرت تمام سئوالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سئوالات خود از امام شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند.
روز بعد حضرت عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.
رجاء ابن ضحاک که از طرف مامون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود می گوید آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می آوردند و مسائل دینی خود را از امام می پرسیدند.
ایشان نیز به آنها پاسخ می گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی ال بیان می فرمودند. هنگامی که از این سفر باز گشتم نزد مامون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در ططول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مامون گفت:آری ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.