هارون و فرزندانش
مسأله ولایت عهدی امام رضا و تشکیل جلسات مناظره علمی توسط مأمون دو مسأله مهم در تاریخ امامت شیعه است که از طرفی با عقاید شیعه و از طرفی با تاریخ تشیع و ایران و بخصوص خراسان ارتباط تنگاتنگ دارد. به علاوه، مأمون در هر دو مسأله نقش اساسی دارد. بنابراین او با این دو کار باید هدفهای خاصی داشته باشد که آگاهی یافتن از آنها برای ما اهمیت زیادی دارد. از طرف دیگر درک هدفهای مأمون بدون شناخت شخصیت او و افکار و اندیشه های وی ممکن نیست.
موضوع ولایت عهدی مسأله ای تاریخی است و در بررسی مسائل تاریخی باید به نکاتی توجه داشت از جمله آن که حوادث تاریخی به صورت حلقه های زنجیر به هم پیوسته هستند که برای بررسی درست یک حادثه باید حوادث قبل از آن را نیز بررسی کنیم، در غیر این صورت بررسی مان ناقص خواهد بود. بنابراین، برای بررسی جامع آن دو مسأله باید درگیری بنی هاشم و بنی امیه و سپس بنی عباس و آل علی را بررسی کرد. اما چون این بحث به درازا میکشد و در این نوشته مجال آن نیست که به تفصیل درباره اش صحبت کنیم ناگزیر با اشاره ای اجمالی از آن میگذریم. در تاریخ اسلام قوی ترین جریانی که در برابر دعوت رسول خدا له و سپس خاندان او بروز کرد جریان قبیله قریش بود که اندکی بعد از رحلت رسول خدا در قبیله بنی امیه متمرکز شد و به صورت دو جریان متخاصم بنی هاشم و بنی امیه در طول تاریخ اسلام بروز کرد. پس از حادثه بسیار فجیع و تکان دهنده کربلا که بنی امیه در حق بنی هاشم روا داشت نیروهایی در جامعه اسلامی از انتساب شهدای کربلا به رسول خدا بهره برداری کردند. آنها با سوء استفاده از عشق و علاقه مردم مسلمان به رسول خدا در مبارزه با بنی امیه شورشهایی را به حمایت از آل علی که در واقع حمایت از رسول خدا بود، علیه بنی امیه ترتیب دادند این شورشها و عوامل دیگر پس از چند دهه به سرنگونی بنی امیه انجامید.
از جمله شورشهایی که علیه بنی امیه بروز کرد جریان بنی عباس بود. بنی عباس با توجه به نزدیکی شان به رسول خدا و آل علی الله بیشترین بهره سیاسی را از حادثه کربلا بردند و در نهایت در شورش علیه بنی امیه به جریان غالب مبدل شدند و قدرت را به دست گرفتند ولی پس از آن هدفهای پنهانی خود را آشکار کرده و نه تنها به آل على توجهی نکردند بلکه با بی رحمی بیشتر و با شیوه هایی جدید به قلع و قمع آل علی پرداختند. برای پی بردن به عمق جنایات بنی عباس در حق آل علی به بخشی از نامه مأمون به بنی عباس بغداد اشاره میکنیم وقتی خبر ولایت عهدی امام رضا به بغداد رسید عباسیان از این جریان بسیار ناراحت شدند و نامه تندی به مأمون نوشتند و او را به خیانت به بنی عباس متهم کردند. مأمون در پاسخ به این نامه ضمن افشای بخشی از هدفهای پنهانی خود از مسأله ولایت عهدی خطاب به بنی عباس بغداد درباره جنایت بنی عباس در حق بنی هاشم و آل علی الله چنین می گوید: (فَأَخَفْنَاهُم وضَيِّقنا عَلَيْهِم وقَتَلْنَاهُم أَكثَرَ مِن قَتْلِ بَني أُمَيَّةِ إِيَّاهُم وَيْحَكُم أَنَّ بَنِي أُمَيَّةِ إِنَّمَا قَتَلُوا مَن سَلَّ مِنْهُم سَيْفاً وَ إِنَّا مَعْشَرَ بَنِي العَباسِ قَتَلْنَاهُم جُملاً فَلَتُسْأَلُنَّ أَعْظَمُ الهَاشِمِيَّةِ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت وَ لَتُسْأَلُنَّ نَفُوسُ القِيَتْ في دجلة وَ الفُراتِ وَ نُفُوسٌ دُفنتْ بِبَعْدَادَ وَ الكُوفَة أحياء(1. جعفر مرتضى عاملي الحياة السياسية للامام الرضاعة ، انتشارات جماعة المدرسين، قم، ص ۴۶) ما آنان را ترساندیم، بر آنان سخت گیری کردیم بیشتر از آنچه بنی امیه از آنان کشتند ما آنان را کشتیم وای بر شما بنی امیه تنها از بنی هاشم کسانی را کشتند که علیه آنان قیام مسلحانه کردند و ما بنی عباس آنان را گروه گروه کشتیم! از بزرگان بنی هاشم بپرسید به کدامین گناه کشته شدند از آنان که در دجله و فرات غرق کردیم بپرسید چرا
کشته شدند؟ از آنان که در بغداد و کوفه زنده زنده به گور کردیم بپرسید چرا؟
آنچه در این نامه رسمی دولت بنی عباس آمده است گوشه ای بسیار ناچیز از جنایات بنی عباس در حق آل علی الله است. ما در این جا در صدد بررسی عملکرد بنی عباس در برابر بنی هاشم نیستیم بلکه در صدد بیان این نکته ایم که بنی عباس با استفاده از عواطف و احساسات مردم مسلمان بخصوص خراسانیان که به حمایت از آل علی به حرکت درآمده بودند بر موج سوار شدند و پس از مدتی چهره واقعی خود را به نمایش گذاشتند، به گونه ای که روی بنی امیه را در تاریخ سفید کردند!!
در کمتر از چهل سال پنج خلیفه از بنی عباس به قدرت رسیدند که پنجمین آنان هارون الرشید بود. گرچه از صفات و ویژگیهای فردی او فراوان گفته اند که جای ذکر آنها نیست ولی در مسائل سیاسی او ملقب به جبار بنی عباس يلقب بجبار بني العباس) (1. محمد الزركلي، الاعلام، دار العلم للملايين، بيروت، ج ۸، ص ۶۲ ) بود. حکومت نسبتاً طولانی او گسترشی در دولت بنی عباس به وجود آورده بود که در هیچ دوره دیگری خلیفه تا این حد به اقتدار دست نیافت. در کتاب صبح الاعشى نقل شده است گاه هارون به پشت میخوابید و به ابرهای در حال حرکت نگاه میکرد و می گفت: به هر کجا میخواهی برو ثمره ات نزد من بر می گردد.(2. القلقشندي، صبح الأعشى المؤسسة المصرية العامة للتأليف والترجمة، القاهرة، ج ۲، ص ۲۷۰)
هارون دارای فرزندان متعددی بود و از بین دوازده فرزند پسری که داشت(3. عز الدين على بن أبى الكرم بن اثير، الكامل في التاريخ، دار الفكر، بيروت، ۱۹۷۹م، ج ۶، ص ۲۱۶ ) سه نفر از آنان را به عنوان ولی عهدان خود انتخاب کرد. اینان عبارت بودند از محمد با لقب امین عبد الله با لقب مأمون و قاسم با لقب مؤتمن(4. حسن ابراهيم حسن تاريخ الاسلام مكتبة النهضة المصرية، القاهره، ج ۲، ص ۶۳) این اقدام هارون سرآغاز اختلافات و درگیریهای فرزندان وی و تجزیه حکومت مقتدر او بود پاسخ این سؤال را که چرا هارون با اقدام به چنین کار خطرناکی زمینه تجزیه حکومت را فراهم آورد باید در شخصیت امین و مأمون یافت.
ص13