ولایت عهدی امام رضا  ( صص 48-43 ) شماره‌ی 5096

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل مامون با کارگزاران خود

خلاصه

ن

متن

 

نقش استقلال طلبان

با مرگ هارون و تجزیه حکومت پهناور او مخالفان ،عباسیان، که تا این تاریخ قدرت عرض اندام نداشتند فرصت را مغتنم شمرده و سر به شورش برداشتند. پس از آغاز جنگ دو برادر این شورشها بخصوص شدت یافت به گونه ای که در بعضی از مناطق حکومتهایی خود مختار تشکیل شد با توجه به نقش این شورشها در توطئه انتقال قدرت بناچار به صورت بسیار اجمالی و گذرا این شورشها را نام می بریم.

 قبل از طرح شورشها تذکر این نکته لازم است که این شورشها را در یک تقسیم کلی می توان به دو نوع تقسیم کرد:

الف - شورشهای سیاسی مقصود از شورشهای سیاسی شورش افرادی است که در صدد جدا شدن از حکومت عباسی بودند بدون این که انگیزه عقیدتی داشته باشند. این نوع شورشها به درگیری امین و مأمون ارتباطی نداشت و تا حکومت واحد هارون سرپا بود این افراد توان عرض اندام نداشتند ولی پس از هارون حکومت بغداد تضعیف شده بود و توان مقابله با این شورشها را نداشت.

ب - شورشهای عقیدتی مقصود از شورشهای عقیدتی شورش افرادی است که حکومت بنی عباس را حکومتی غاصبانه می دانستند و در صدد سرنگونی آن بودند. این گروه علویان بودند که احساس میکردند همکاری آنان با بنی العباس اشتباه بوده است و در صدد برآمدند حکومت را به مسیر اصلی آن برگردانند.

گرچه هر دو جریان قبل از این تاریخ هم وجود داشتند ولی ما فقط شورشهایی را که در فاصله زمانی مرگ هارون تا ولایت عهدی امام رضا اتفاق افتاده است بررسی می کنیم

الف - شورشهای سیاسی

۱- چند ماه بعد از به قدرت رسیدن امین در سال ۱۹۴ه مردم منطقه حمص از مناطق سورية فعلی علیه او شوریدند و استاندار او اسحاق بن سلیمان را بیرون کردند. (1. همان کتاب، ص ۲۲۷)

چند ماه بعد از به قدرت رسیدن امین در سال ۱۹۴ه عمران بن مجالد الربيعي و قریش بن تونسی در تونس سر به شورش برداشتند و با ابراهیم بن اغلب امیر آن منطقه چندین بار جنگیدند که در این بین کشتار عجیبی اتفاق افتاد. (2. همان کتاب، ص ۲۳۵)

در ماه جمادی الآخر سال ۱۹۴ه مردم قیروان نیز علیه ابراهیم بن اغلب سر به شورش برداشتند که کشتارهای وسیعی را به دنبال داشت.(3. همان کتاب، ص ۲۳۶)

 ۴ مردم مارده علیه حکم بن هشام امیر اندلس سر به شورش برداشتند که این جنگ سه سال طول کشید یعنی تا سالهای ۱۹۴-۱۹۶ ادامه داشت.(4. همان کتاب، ص ۲۳۶)

در سال ۱۹۵ه درگیریهای امین و مأمون آغاز شد که چند سال طول کشید. ۵ در سال ۱۹۵ هـ ، علی بن عبد الله بن خالد بن یزید مشهور به سفیانی در شام ادعای خلافت کرد و سلیمان بن منصور استاندار امین را از منطقه اخراج کرد و بر صیدا و جاهای دیگر نیز تسلط یافت که در سرکوب کردن این شورش چندین هزار نفر کشته و اسیر شدند. (5. همان کتاب، ص ۲۴۹)

۶- در سال ۱۹۶ه یکی از فرماندهان سپاه امین به نام حسین بن علی بن عيسى بن ماهان در بغداد سر به شورش برداشت و امین را از خلافت عزل کرد و مأمون را به جای او به عنوان خلیفه معرفی کرد. او قصر امین را محاصره کرد که بعد از کشتار زیاد حکومت توانست این جریان را سرکوب کند. (1. همان کتاب ص ۲۵۹)

۷- در سال ۱۹۶ه به دنبال انتشار خبر عهد شکنی امین نسبت به مأمون و پاره کردن نامه پدرش هارون استاندار امین در منطقه مکه و مدینه یعنی داود بن عیسی بن موسی که خود از شاهدان نامه هارون بود علیه امین شورش کرد و او را از خلافت خلع و مأمون را به جای او به عنوان خلیفه معرفی کرد و به پسرش سلیمان که والی مدینه بود نوشت که او نیز چنین کند و سلیمان نیز همین کار را انجام داد.(2. همان کتاب، ص ۲۶۶)

 در سال ۱۹۶ه در منطقه طرابلس - لیبی فعلی - ابو عصام سر به شورش برداشت و برای سرکوب کردن این شورش نیز کشتار وسیعی انجام گرفت.(3. همان کتاب ص ۲۶۹)

 ۹ در سال ۱۹۸ه بعد از کشته شدن امین به دست سپاه مأمون نصر بن سیار در منطقه حلب عليه مأمون سر به شورش برداشت و بخشهای وسیعی را اشغال کرد. (4. همان کتاب، ص ۲۹۷ و ۳۰۸)

ب - شورشهای عقیدتی

۱- در سال ۱۹۸ هـ یعنی . سال کشته شدن امین به دست سپاه مأمون، حسن الهرش سر به شورش برداشت و با شعار الرضا من آل محمد الله جمعیت زیادی اطراف او جمع شدند و او مناطق بسیاری پیشروی کرد. (5. همان کتاب، ص ۳۰۱)

۲ در سال ۱۹۹هـ ، محمد بن ابراهيم بن اسماعیل بن ابراهيم معروف به این طباطبا که از آل علی میباشد در کوفه سر به شورش برداشت و شعار محوری که مردم را به آن دعوت میکرد الرضا من آل محمد و العمل بالكتاب و السنة بود. فرمانده سپاه او ابوالسرایا بود. او در کوفه از آنچنان اقتداری برخوردار شد که سکه رایج را به اسم خودش زد و روی آن آیه ﴿إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوص(1.صف/4)  نقش بسته بود.(2. محمد یک الحصری همان کتاب، ص ۲۷۰) اقتدار ابوالسرایا روز به روز بیشتر شد به گونه ای که تمام مناطق اطراف کوفه را تصرف کرد و اداره آنها را به آل علی الله سپرد به عنوان مثال: مکه را در اختیار حسين بن الحسن بن على بن الحسين بن علی سپرد و او را امیر حاج کرد. یمن را در اختیار ابراهيم بن موسى بن جعفر برادر امام رضا سپرد. فارس را در اختیار اسماعيل بن موسی بن جعفر برادر دیگر امام رضا سپرد. اهواز و بصره را در اختیار زيد بن موسی بن جعفر الله برادر دیگر امام رضا سپرد. مدائن را در اختیار محمد بن سليمان بن داوود بن الحسن بن الحسن بن علی سپرد. (3. عز الدين على بن ابي الكرم بن اثیر، همان کتاب، ص ۳۰۵)

قیام آمران به معروف و ناهیان از منکر در فاصله کشته شدن امین و تجزیه حکومت او به دست علویان بغداد به عنوان مرکز خلافت بنی عباس چنان اوضاع آشفته ای پیدا کرد که در روز روشن ارازل و اوباش اموال مردم را غارت می کردند نوامیس مردم را مورد تجاوز قرار میدادند و فرزندان آنان را می ربودند. اینان امنیت را سلب کرده بودند و هیچ قدرتی نبود که جلوی تجاوز آنان را بگیرد و روز به روز جسورتر می شدند. سرانجام عده ای از مسلمانان که از این وضع خسته شده بودند با شعار امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند. ابتدا خالد الدريوش در محله خودش این اندیشه را مطرح کرد و عده ای اطراف او جمع شدند و محله خودشان را از تعرض اوباش حفظ کردند پس از چند روز سهل بن سلامه انصاری از اهل خراسان سربرداشت و در حالی که قرآنی به گردن انداخته بود مردم را به عمل به کتاب و سنت دعوت می کرد که نیروی عظیمی به کمک او آمدند و توانست اوباش را سرکوب کند. (1. همان کتاب همان جا)

با نگاهی دوباره به مجموعه این شورشها چه شورشهای سیاسی و چه عقیدتی بدین نتیجه میرسیم که هیچ نقطه ای از این کشور پهناور امنیت ندارد. ولی این حرکتها ضعفی اساسی داشت و آن این که گرچه با انگیزه دینی انجام میگرفت ولی رهبران آنها پس از مدتی کوتاه خود به ستمگری تبدیل میشدند که مردم از همکاری با آنان پشیمان می شدند و نمی توانستند کشور را بر اساس دین و تقوا اداره کنند بخصوص رفتار آنان با مخالفان بیشتر انتقام جویانه بود تا رفتاری عدالت گستر و اسلامی به عنوان مثال، زید برادر امام رضا که بصره را در اختیار گرفته بود به قدری بد عمل کرد که به زیدالنار مشهور شد. درباره علت نام گذاری او به این نام نوشته اند این که به او زیدالنار می گفتند به این دلیل بود که بسیاری از خانه های بصره را به آتش کشید و هرگاه یکی از سیاه جامگان را نزد او می آوردند کیفر او این بود که در آتش سوزانده شود. (2. محمد یک الخضری همان کتاب ص ۱۷۱)

با آنکه بیشتر ساکنان بصره را از قدیم الایام طرفداران عثمان و بنی امیه تشکیل می دادند، زید دستور داد خانه همه امویانی را که در بصره ساکن بودند به آتش بکشند و اهل آن را آواره کرد و از عباسیان که لباس سیاه به تن داشتند نیز هر کس را دستگیر می کردند او را در آتش می سوزاند؟ آنچه نقل شد بخش بسیار ناچیزی از عملکرد رهبران این نوع حرکتها بود. اگر در این بین رهبری پیدا میشد که بتواند کشور را بر اساس عدل علوی اداره کند آمادگی مردم برای همکاری با آل علی الله و انتقال حکومت به آنان بسیار بود.

مأمون با زیرکی خاصی که داشت این خطر را به درستی درک کرده بود و شخصی که مردم در این میدان به او امید بسته بودند امام رضا بود. نفوذ قدرت معنوی امام رضا در بین مردم به قدری زیاد بود که مأمون میدانست با ورود امام رضا به این جریانها کنترل اوضاع بکلی از اختیار او خارج خواهد شد برای درک نفوذ معنوی امام رضاء بد نیست به کلام آن حضرت توجه کنیم روزی مأمون با امام رضا به گونه ای سخن گفت که گویا ولی عهدی که او به امام رضا داده است بر شخصیت امام افزوده است؛ امام رضا در پاسخ مأمون فرمود: «لَقَدْ كُنْتُ بِالْمَدِينَةِ أَتَرَدَّدُ فِي طُرْقِهَا عَلَى دَابَّتِي وَ أَنَّ أَهْلَهَا وَ غَيْرَهُمْ يَسْأَلُونِي الحَوَائِجَ فَأَقْضِيهَا لَهُمْ فَيَصيرُونَ كَالْأَعْمَامِ لِي وَ أَنَّ كُتُبِي لَنَافِذَةٌ في الأمصار». (1. عزیز الله العطاردی، همان کتاب، ج ۱، ص ۱۹۳ محمد بن على الصدوق، همان کتاب، ج ۲، ص ۱۶۴)

من در مدینه بر مرکبم سوار میشدم و در کوچه های آن به آزادی رفت و آمد می کردم. مردم مدینه و غیر مدینه خواسته هایشان را مطرح می کردند و من آنها را برآورده میکردم تأثیر این رفتار به گونه ای بود که آنها آنقدر به من نزدیک می شدند که گویا عموهایم هستند و نامه هایم در شهرها کارگشا بود.

ص48

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی