مقاومت در پذیرش
از جمله واکنشهای دیگری که امام از طریق آن کوشید به مردم بفهماند ولایت عهدی به اختیار او نبوده است. مقاومت در پذیرش پیشنهاد ولایت عهدی بود. بعد از آوردن حضرت به مرو تا پذیرش ولایت عهدی امام دوباره مقاومت کرد و آن را نپذیرفت به این جریان توجه کنید چون حضرت رضا به مرو رسید مأمون پذیرش خلافت را به او پیشنهاد کرد و آن حضرت نپذیرفت در این زمینه مذاکرات زیادی انجام شد و حدود دو ماه این وضع گذشت ولی امام رضا الله حاضر به پذیرش نبود. (1. همان کتاب، ص ۱۴۸)
همان طور که ملاحظه میکنید امام حدود دو ماه از پذیرش ولایت عهدی طفره شود. در طول این دو ماه هر روز امام رضا در بین مردم محبوبیت بیشتری یافت و خطری که از ناحیه آن امام حکومت مأمون را تهدید میکرد روز به روز شدیدتر می شد. شرایط به گونه ای پیش رفت که مأمون در یک مذاکره علنی امام را تهدید به قتل کرد که می رفت و حاضر نبود نه به عنوان خلیفه و نه به عنوان ولی عهد از طرف مأمون منصوب اگر ولایت عهدی را نپذیری تو را خواهم کشت به این مذاکرات توجه کنید
مأمون ای پسر پیامبر من به دانش برتری ،زهد تقوی و عبادت تو را می شناسم و تو را شایسته تر به خلافت از خودم می دانم.
امام رضا به عبادت برای خدای عزوجل افتخار میکنم و با بی اعتنایی به دنیا امیدوارم از شر دنیا رهایی یابم و با پرهیز از محرمات امید به رسیدن به غنیمت های اخروی را دارم و با تواضع در دنیا امید به سربلندی نزد خدای عز و جل را دارم.
مأمون تصمیم گرفته ام خود را از خلافت کنار بکشم و تو را به عنوان خلیفه معرفی کنم و خودم با تو به عنوان خلیفه بیعت کنم.
امام رضا اگر خلافت از آن توست و خداوند برای تو قرار داده است جایز نیست لباسی را که خداوند بر تو پوشانده درآوری و به تن دیگری بپوشی و اگر خلافت از آن تو نیست جایز نیست چیزی را که از آن تو نیست برای من قرار دهی
مأمون: ای پسر پیامبر باید این مسأله را بپذیری
امام رضا هرگز با اختیار این کار را نمی پذیرم.
مأمون اگر خلافت را نمی پذیری و دوست نداری که من با تو بیعت کنم، پس ولی عهدم باش تا بعد از من خلیفه باشی
امام رضا به خدا قسم ،پدرم از پدرانش از امیرالمؤمنین از رسول خدا به من گزارش داده اند که من قبل از تو از دنیا می روم در حالی که مظلومانه با سم کشته می شوم به گونه ای که فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه میکنند و در کنار هارون در منطقه ای غریب دفن می شوم
مأمون ای پسر پیامبر الله تا من زنده ام چه کسی جرأت میکند تو را بکشد یا به تو بدی کند!
امام رضا ولی من اگر بخواهم میتوانم بگویم چه کسی مرا میکشد
مأمون ای پسر پیامبر با این سخنانت تنها میخواهی خودت را راحت کنی و این کار را نپذیری تا مردم بگویند تو انسان زاهدی هستی.
امام رضان به خدا قسم از آن روزی که پروردگارم مرا آفریده است هرگز دروغ نگفته ام و هرگز به خاطر به دست آوردن دنیا نسبت به دنیا بی اعتنا نبوده ام. ولی مأمون، من میدانم تو چه انگیزه ای داری.
مأمون چه انگیزه ای دارم؟
امام رضا اگر راستش را بگویم در امانم؟
مأمون در امانی
امام رضا انگیزه ات از این کار این است که مردم بگویند، علی بن موسی الرضا نسبت به دنیا بی اعتنا نبوده بلکه دنیا به دستش نرسیده است. مگر نمی بینید که چگونه ولایت عهدی را پذیرفته تا به خلافت برسد!
مأمون همیشه به گونه ای با من برخورد میکنی که دوست ندارم، این گونه برخوردها به خاطر این است که از خشم من در امانی به خدا قسم میخورم یا باید ولایت عهدی را بپذیری و گرنه بر این کار مجبورت خواهم کرد و اگر نپذیرفتی گردنت را خواهم زد!!
امام رضا : خداوند مرا نهی کرده است که با دست خودم خود را به کشتن بدهم پس اگر چنین است هر کاری که می خواهی انجام ده.(1. همان کتاب، ص ۱۳۸)
همان طور که ملاحظه میکنید امام رضا در این مذاکره هم به مأمون هشدار می دهد که حکومت او مشروع نیست و هم از نقشه های پنهانی اش پرده بر می دارد، یعنی این که چه انگیزه هایی از پیشنهاد ولایت عهدی دارد نسبت به امام چه تصمیمی خواهد گرفت و سرانجام او را شهید خواهد کرد. مأمون هم امام را به کشتن تهدید می کند تا او ولایت عهدی را بپذیرد.
ص73