عکس العمل امام رضا پس از انتصاب به ولایت عهدی
مأمون با تهدید به مرگ امام رضا الله را وادار به پذیرش ولایت عهدی کرد و برای اعلام رسمی این مسأله مراسم مفصلی برگزار کرد و در حضور سران بنی عباس، بنی هاشم، فرماندهان و.... امام رضا را به عنوان ولی عهد خود معرفی کرد. او نامه رسمی یا به تعبیری حکم ولایت عهدی امام را صادر کرد و عده زیادی را به عنوان شاهد مراسم گواه گرفت و عده ای هم پایین نامه را به عنوان شاهد امضا کردند و حتی برخلاف رسم آن دوران که روی سکه و پول رایج کشور نام خلیفه حک می شد، دستور داد سکه به اسم امام رضا به عنوان ولی عهد بزنند و به عنوان پول رایج کشور در اختیار مردم قرار دهند! مأمون تصور میکرد با انجام چنین مراسمی امام رضا را در برابر یک کار انجام شده قرار داده است و امام دیگر چاره ای جز هماهنگی با دربار و حکومت ندارد و با این کار به هدفهای خود که سرکوبی علویان و.... باشد خواهد رسید. ولی امام رضا پس از این انتصاب نیز از راههای گوناگون کوشید که هم به اطلاع شیعیان و مسلمانان برساند که این پذیرش اجباری است و هم عدم مشروعیت حکومت مأمون را اعلام کند
۱ پذیرش تشریفاتی در مراسم عمومی که همه مسؤولان شخصيتها و.... حضور داشتند بعد از آن که حکم ولایت عهدی در حضور جمع خوانده شد، امام موضعی گرفت که با این موضعگیری همه نقشه های مأمون را در نصب امام به ولایت عهدی خنثی کرد. وقتی مأمون از امام رضا الله تقاضا کرد او نیز به عنوان گواه پایین حکم را امضا کند: فَكَتَبَ الرضا أني أدخل في ولاية العَهْدِ عَلى أَنْ لا أمر ولا أنهى و لا أقضى و لا أُغَيْرَ شَيئاً مِمَّا هو قَائِمٌ وتَعْفِينِي مِنْ ذلكَ كُلِّهِ(1. همان کتاب، ص ۱۳۹ و ۱۴۱ ) امام رضا نوشت: به شرطی ولایت عهدی را می پذیرم که نه دستوری بر انجام کاری و نه دستوری بر انجام ندادن کاری صادر کنم، نه در مسأله ای قضاوت کنم و نه تغییری در شرایط موجود به وجود آورم و به شرطی که مرا از انجام همه این امور معاف داری
- عدم همکاری مأمون شرایطی را که امام رضا برشمرد جدی تلقی نمی کرد و تصور می کرد وقتی مسؤولیت به او واگذار شد مجبور به دخالت در امور خواهد شد و او به هدفهایش خواهد رسید ولی امام رضا همان طور که اعلام کرده بود که پذیرش این سمت تشریفاتی است و حاضر به همکاری نیست همچنان به این شرط پای بند ماند. به چند نمونه از تقاضاهای مأمون و جواب رد امام توجه کنید:
یکی از هدفهای مأمون از ولایت عهدی امام رضا الله سرکوب کردن شورشهای علویان بود زیرا بعد از این که امام رضا ولی عهد شد با مشروعیت یافتن حکومت اولاً علویان نمیتوانستند علیه حکومت شورش کنند ثانیاً در حالی که امام رضا ولی عهد بود اگر برادران او علیه حکومت شورش میکردند و امام رضا این شورشها را سرکوب نمیکرد به بی کفایتی در اداره کشور و عدم ایجاد امنیت متهم می شد و به آسانی مأمون به مردم اعلام میکرد که امام رضا لیاقت خلافت و اداره کشور را ندارد و او را عزل میکرد. در این صورت نیز همه شیعیان و.... نا امید میشدند و خود به عنوان حاکمی مشروع و مقتدر همه شورشها را به شدت سرکوب میکرد (همان طور که پس از آن به این حیله متوسل شد و به حکومت خودکامه خود ادامه می داد. و اگر امام رضا الله این شورشها را سرکوب کند پیامدهای منفی بسیار آن متوجه آل على الله بخصوص امام رضا میشد و مأمون از آن بهره برداریهای زیادی می کرد.
بنابراین در صورتی هدفهای مأمون تحقق می یافت که امام رضا به شرایطی که در پذیرش ولایت عهدی مطرح کرده بود پایبند نمیماند به یک نمونه از طرح هدفهای مأمون و عملکرد امام رضا توجه کنید:
مأمون ای ابوالحسن توجه کن بعضی از کسانی را که مورد اعتمادت می باشند معرفی کن تا اداره امور شهرهایی را که علیه ما شوریده اند به آنان واگذار کنیم!
امام رضا تو به شرطت و فاکن من هم به شرطم وفا میکنم. من تنها با این شرط ولایت عهدی را پذیرفتم که نه امری کنم و نه نهیی نه کسی را عزل کنم و نه کسی را نصب و در این مسائل مشورت ندهم تا این که از این دنیا بروم(1. همان کتاب، ص ۱۶۲)
همان طور که ملاحظه میکنید مأمون با این تقاضا میخواست سرکوبی شورشها به نام امام رضا تمام شود ولی تیزبینی و هوشیاری امام رضا نقشه های او را خنثی کرد.
یکی از هدفهای مأمون از نصب امام رضا به عنوان ولی عهد خود این بود که از این طریق میخواست حکومت خود را مشروع جلوه دهد تا هم بر جنایات گذشته سرپوش بگذارد و هم بتواند جنایات آینده را توجیه کند بر این اساس، مأمون پس از برگزاری ولایت عهدی در ماه رمضان تا پایان ماه صبر کرد با این تصور که مراسم برگزاری نماز عید فطر بهترین فرصت برای تحقق هدفهایش است، زیرا اولاً همه مردم در این مراسم شرکت میکنند ثانیاً در نماز عید باید به اسم خلفای مسلمان خطبه خوانده شود و اگر امام رضا این نماز را بخواند در خطبه مجبور خواهد بود از مأمون به عنوان خلیفه شرعی مسلمانان یاد کند و از این طریق مشروعیت حکومت خود را از نگاه شیعیان و علویان و ایرانیان به دست خواهد آورد. به این هدف مأمون و عکس العمل امام توجه کنید:
چون عید فرا رسید مأمون به امام رضا الله پیام داد که سوار بر مرکب شود و در مراسم عید حضور یابد و سخنرانی کند تا دل مردم آرام شود و شخصیت او را بشناسند و این دولت مبارکه را به رسمیت بشناسند
امام رضا تو خود میدانی که بین من و تو در پذیرش ولایت عهدی شرایطی وجود دارد.
مأمون تنها انگیزه ام این است که ولایت عهدی برای مردم، سپاهیان و چاکران جا بیفتد، دلشان آرام گیرد و به امتیازاتی که خداوند به تو داده است اعتراف کنند.
بگو مگو در این مسأله ادامه یافت تا این که مأمون خیلی اصرار کرد.
امام رضا اگر مرا از این کار معاف داری برایم بهتر است و اگر اصرار کنی همان گونه که رسول خدا و امیرالمؤمنین اله به نماز عید رفته اند خواهم رفت؟
مأمون هر جور که دوست داری به نماز برو.
مأمون که از شیوه نماز خواندن رسول خدا و امام علی اله در نماز عید فطر خبر نداشت و تصور میکرد با رفتن امام رضا به مصلی و برگزاری نماز توسط او به هدفهای خود خواهد رسید با کیفیت حرکت امام طبق سلیقه خودش موافقت کرد.
مأمون دستور داد مردم، فرماندهان سپاه و.... صبح اول وقت جلو در خانه امام رضا حاضر باشند ،زنان مردان و کودکان در کوچه های اطراف و روی بامها منتظر خروج امام رضا از خانه بودند و فرماندهان جلو در اجتماع کرده بودند.
یاسر خادم می گوید: مأمون موافقت کرد که امام رضا مطابق نظر خود به سمت مصلی حرکت کند تبلیغات لازم برای این کار انجام گرفت و همه مردم منتظر خروج حضرت بودند. آفتاب که طلوع کرد حضرت رضا غسل کرد و با یک پارچه سفید پنبه ای عمامه بست؛ یک طرف عمامه را روی سینه اش و طرف دیگر آن را پشت شانه اش انداخت و شلوارش را تا نصف ساق یا بالا زد. سپس به ما فرمود شما هم چنین کنید. آنگاه عصایی برداشت و در حالی که ما جلو او بودیم از اتاق خارج شد. سرش را به طرف آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت که تصور کردیم در و دیوار و هوا با او همصدا شده اند و به او پاسخ میگویند این در حالی بود که در جلو در فرماندهان با سلاح و با بهترین آرایش نظامی و مردم با بهترین لباس منتظر آمدن آن حضرت بودند. آنان ما را دیدند که با برهنه و شلوار بالا زده خارج شدیم و سپس حضرت نیز با همین وضع از در خارج شد و توقفی کرد و فرمود: الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر على ما هدانا، الله أكبر على ما رَزَقْنَا مِنْ بهيمة الأنعام و الحمد لله على ما ابلانا حضرت سه بار این کلمات را با صدای بلند گفت و ما هم با صدای بلند تکرار کردیم سپاهیان با دیدن این وضع از اسبها پیاده شدند و کفشهای خود را به دور انداختند. مردم با صدای بلند گریه میکردند و مرو یکپارچه صدای گریه و شیون شده بود امام رضا هر ده قدم که می رفت توقف می کرد و چهار بار تکبیر میگفت تکبیرها به گونه ای بود که گویا آسمان، زمین و دیوارها با او همصدا شده اند. به مأمون خبر دادند حضرت رضا با سیل جمعیت با این شیوه به مصلی می رود. فضل بن سهل به مأمون گفت: ای امیر اگر با این وضع علی بن موسی الله به مصلی برسد مردم فریفته او میشوند پیشنهاد می شود که از او بخواهید برگردد. مأمون نیز به حضرت پیام داد که برگردد و امام رضا نیز کفشهایش را پوشید و برگشت.» (1. همان کتاب، ص ۱۴۸)
نقد عملکرد مأمون امام رضا الله بعد از ولایت عهدی نه تنها با حکومت و مأمون
همکاری نمی کرد بلکه در هر فرصتی به نقد عملکرد مأمون و فضل بن سهل می پرداخت آن حضرت از ابراز شدیدترین انتقادها به مأمون و وزیرش آبایی نداشت.
یاسر خادم می گوید روزی در اتاق مخصوص امام رضا نشسته بودم که مأمون در حالی که نامه ای در دستش بود وارد شد صورت امام را بوسید و روبروی او نشست و شروع به خواندن نامه کرد نامه گزارشی بود از پیروزیهای لشکر در منطقه کابل و در آن نام روستاهایی که فتح کرده بودند آمده بود وقتی نامه تمام شد، میان حضرت و مأمون سخن هایی رد و بدل شد که در اینجا آنها را نقل میکنیم.
امام رضا آیا گشودن روستایی از روستاهای بلاد شرک تو را خوشحال کرده است؟
مأمون آیا این خوشحالی ندارد؟
امام رضاء: «درباره امت محمده و آنچه در اختیار توست از خدا بترس، بدون تردید کارهای مسلمانان را ضایع کرده ای آنها را به دیگران سپرده ای، برخلاف حکم خداوند درباره مسلمانان داوری میکنند خودت در این منطقه نشسته ای مرکز وحی و هجرت را رها کرده ای با نبود تو به مهاجران و انصار ستم میشود، درباره مؤمنان نه حق خویشاوندی را رعایت میکنند و نه عهد و پیمانها را مظلومان روزگار سختی را می گذرانند، از تأمین هزینه خود عاجزند کسی را پیدا نمیکنند که شکوه حال خود را پیش او برند و دستشان به تو نمی رسد!! (1. همان کتاب، ص ۱۵۷)
ص79