کنترل قیام امام رضا
همان طور که پیشتر بیان شد یکی از مشکلات حکومت مأمون شورش علویان بخصوص برادران امام رضا بود آنها در شهرهای مختلف سر به شورش برداشته و اداره شهرها را به کنترل خود در آورده بودند حتی در کوفه سکه به اسم خود زده بودند. با این حال حرکتهای علویان ضعفهایی داشت که از نگاه مأمون پنهان نبود؛ یکی از آنها ضعف رهبری و مدیریت حرکتها بود. آنچه بیش از همه مأمون را به وحشت انداخته بود این بود که امام رضا با توجه به زمینه های موجود قیام کند و رهبری این حرکتها را به دست بگیرد. مأمون این مشکل را به خوبی دریافته بود و برای حل آن از آغاز دست به اقداماتی زده بود
۱ - آوردن امام رضا به خراسان یکی از ترفندهایی که مأمون برای کنترل قیام امام رضا به کار برد این بود که چون زمینه قیامها بیشتر در حجاز و عراق وجود داشت مأمون کوشید امام را از این منطقه دور کند و در کنار خود کاملاً او را تحت کنترل و تمام فعالیتهای او را زیر نظر داشته باشد. این اقدام مأمون از گفته های عبیدالله بن عبدالله هنگام ذکر علل آوردن امام به مرو روشن میشود تا نتواند هیچ کاری علیه مأمون انجام دهد (1. همان کتاب، ص ۱۴۶)
۲- انتخاب خانه ای قابل کنترل خانه مسکونی که مأمون برای امام رضا در نظر گرفته بود به گونه ای بود که یک در آن به بیرون و یک در آن به داخل منزل مسکونی مأمون راه داشت که از طرف مأمون قفل میشد و گاه و بیگاه مأمون وارد اتاق امام رضا میشد و رفتار آن حضرت را کنترل میکرد؛ یاسر خادم می گوید: «وقتی امام رضا لا تنها بود همه خدمتگزاران خود کوچک و بزرگ را جمع میکرد با آنان سخن می گفت و با آنان مأنوس بود روزی در حضور حضرت جمع بودیم که قفلی که از طرف خانه مأمون به خانه امام رضا بود افتاد حضرت فرمود برخیزید و متفرق شوید
برخاستیم که مأمون آمد.(1. همان کتاب، ص ۱۵۷)
قرار دادن جاسوس مأمون نه تنها امام را از مدینه به مرو آورد تا او را کنترل کند و نه تنها منزل مسکونی او را به گونه ای انتخاب کرد تا هر لحظه که خواست بتواند بدون آگاهی قبلی و بدون اجازه وارد خانه امام شود بلکه از طریق جاسوسانی آنچه را در خانه امام میگذشت کنترل میکرد؛ جاسوس هم از بیگانگان نبود تا حساسیت عده ای را برانگیزد. هشام بن ابراهیم راشدی از نزدیکترین افراد به امام محسوب می شد و قبل از آمدن به مرو تمام کارهای امام به دست او بود و اموالی که از اطراف کشور برای امام می فرستادند همه به دست او می رسید. (2. همان کتاب ص ۱۵۱)
هشام بن ابراهیم بعد از این که امام به مرو آمد به جاسوسی برای حکومت مأمون پرداخت طوری که درباره اش نوشته اند تمام گزارشهای مربوط به امام رضا را به فضل بن سهل و مأمون میرساند و از این راه بهره ها گرفت به گونه ای که هیچ خیری که مربوط به امام بود از فضل بن سهل و مأمون مخفی نمی ماند.(3. همان کتاب)
قرار دادن محافظ جاسوس مأمون نه تنها به کسب خبرهای مربوط به آنچه در خانه امام میگذشت اکتفا نکرد بلکه میخواست امام را به گونه ای منزوی کند که مردم او را نبینند و او را نشناسند تا مبادا شیفته او شوند به همین دلیل مسؤولیت کنترل ملاقاتهای امام را به همین هشام بن ابراهیم واگذار کرد. مأمون مسؤولیت دربانی امام رضا را به هشام بن ابراهیم واگذار کرد تنها کسانی میتوانستند با امام رضا ملاقات کنند که هشام دوست داشت. امام رضا هیچ سخنی در خانه اش نمی گفت مگر این که هشام آن را به اطلاع مأمون و فضل بن سهل می رساند.(1. همان کتاب)
هشام در این زمینه آن قدر به عباسیان خدمت کرد که مردم به او لقب هشام عباسی دادند. (2. همان کتاب، ص ۱۵۲)
امام به محدودیتهای ایجاد شده و خطراتی که در نتیجه کنترل جاسوسان دوستان حضرت را تهدید میکرد توجه داشت و در زمان مناسب به آنان هشدار می داد. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی میگوید نامه ای به حضرت نوشتم و در آن تقاضای ملاقات کردم و تصمیم داشتم هنگامی که به خدمت آن حضرت برسم معنای سه آیه از آیات قرآن را از حضرت بپرسم حضرت در پاسخ نامه ای معنای سه آیه ای را که تصمیم داشتم بپرسم توضیح داد ولی راجع به ملاقات نوشت اما نسبت به اجازه ملاقاتی که خواسته ای ملاقات با من دشوار است اینان برایم محدودیت ایجاد کرده اند و در این شرایط نمی توانی با من ملاقات کنی! (3. همان کتاب، من ۲۱۳)
جاسوس شبانه مأمون از ناحیه امام رضا آن چنان احساس خطر می کرد که معتقد بود هر حرکتی که امام انجام میدهد علیه حکومت اوست از این جهت تمام تلاش خود را به کار گرفته بود که امام را بشدت کنترل کند بر این اساس، او به هشام بن ابراهیم و... اکتفا نکرد زیرا آنان نمیتوانستند شب هنگام امام رضا را کنترل کنند. بنابراین دخترش ام حبیبه یا ام حبیب را به عقد امام رضا در آورد تا شب هنگام نیز او را کنترل کند. این ازدواج را نمیتوان ازدواج عادی تلقی کرد، زیرا
1 - ام حبیبه دختری هفت ساله بود که در هنگام ازدواج با امام راضا حدود چهل سال تفاوت سن داشت
این اقدام بعد از موضعگیری امام رضا الله نسبت به ولایت عهدی اتفاق افتاده است، یعنی وقتی مأمون احساس کرد با موضعگیری امام رضا همه نقشه های او نقش بر آب شده است بنابراین باید بشدت او را کنترل می کرد.
همزمان با این ازدواج مأمون دختر دیگرش به نام ام الفضل را نیز به عقد امام جواد در آورد در حالی که امام جواد در این زمان شش ساله بود و در مرو حضور نداشت و نه مأمون او را دیده بود و نه ام الفضل و در نهایت امام جواد به دست همین ام الفضل به شهادت رسید به طور قطع مأمون میدانست که جانشین امام رضا فرزندش محمد بن علی الله است بنابراین او را نیز باید کنترل میکرد و جالب این جاست که همه این حوادث در همان روز انجام گرفته است. شیخ صدوق پس از آن که مسأله ولایت عهدی امام دستور مأمون برای ضرب سکه و ازدواج دخترانش را با امام رضا و امام جواد الله مطرح میکند مینویسد تمام این حوادث در یک روز اتفاق افتاد با این که مأمون دوست نداشت که امام رضا بعد از او ولی عهدش باشد!!! (1. همان کتاب، ص ۱۴۶)
ص83