شایسته است شرح روایت سلسلة الذهب از مفسران حدیث خواسته شود؛ زیرا این حدیث در نگاه نخست دینداری را تنها در گفتن کلمه ( لا إِلَهَ إِلَّا الله ) می داند و اگر این سخن که در نفیسی است - درست معنا نشود برخی مغرور میگردند و برخی به انکارش میپردازند. در این جا با دانش اندک خود بسیار کوتاه، به چند نکته درباره این روایت اشاره میکنیم
نکته نخست : كلمة ( لا إلهَ إِلَّا الله ) به توحید اشاره دارد و معنای حدیث این است که هر کس توحید را به خوبی بیاموزد و به آن ایمان آورد از عذاب خداوند در امان است. اگر توحید درست شناخته شود ایمان قلبی و اعتقاد نیز همراهش می آید. یکی از آثار توحید عمل است. بی گمان اگر کسی خدا را به درستی بشناسد و به او ایمان آورد و به دستوراتش عمل کند خداوند بهشت را برایش تضمین میکند. دانشمندان گفته اند که اگر توحید به درستی شناخته شود تمامی دین اثبات شده است. خداوند در قرآن منکران نبوت و معاد را متهم می سازد که توحید را نشناخته اند. اگر اینان توحید را به درستی و شایستگی دریابند ، معاد و نبوت را انکار نمی کنند. پس، شناخت درست توحید برابر با شناخت تمام اصول دین است.
توحید به ما می آموزد که خداوند باید حکیم و عادل باشد و خداوند حکیم و عادل برای هدایت انسانها ، راهنما میفرستد. خداوند عادل به کسانی که دستورهایش را ارج نهند، پاداش میدهد و دیگران را کیفر دهد. پس، برای حسابرسی ، معاد لازم میگردد. تفصیل این مطلب را در علم کلام باید جست و جو کرد. پس هر کس به دژ مستحکم توحید در آید، عذاب خداوند به او نمی رسد .
نکته دوم : امام رضا در پایان سخنش فرموده است : «وَ لَا مِنْ شُرُوطِهَا.» این عبارت را معانی پرشمار و ژرفی است که در این جا تنها به دو معنا اشاره می شود
۱- امامت در کنار اصول دیگر دین کامل کننده این دژ مستحکم است. گفته شد ، اگر توحید درست شود اصلهای نبوت و معاد نیز در سایه توحید اثبات میگردند. این سخن درباره امامت نیز صادق است ؛ زیرا امامت دنباله نبوت است. به عبارت دیگر، اگر خداوند را حکیم بدانیم ، از او انتظار می رود که پس از واپسین پیامبرش دین را بی نگهبان و آدمیان را بی راهنما و انگذارد. خداوندی حکیم است که رهبری جامعه را تا زمانی که جامعه به آن نیاز دارد ادامه دهد. از این رو وجود امامان پاک پس از پیامبر به عنوان اوصیای واپسین (پیامبر) عین حکمت خداوند است. نیاز آدمیان به رهبری تا آخرین انسانی که روی زمین زنده است ادامه دارد و باید انسانی کامل ، راهنمایی او را بر عهده گیرد.
خدایی که از میانه راه رهبری بندگانش را رها سازد، حکیم نخواهد بود. پس می توان گفت که در این روایت امر خطیر ولایت مورد عنایت امام رضا بوده است. رسول اکرم ا نیز در سخنی فرموده است: مهمترین ستون ساختمان اسلام، ولایت است .
۲- شاید جمله «وَ لَا مِنْ شُرُوطِهَا » در مقام معرفی فرقه ناجیه باشد. زیرا پیامبر اکرم فرمود: «امتم به گروه هایی بسیار تقسیم خواهند شد و تنها یک گروه اهل نجات و رستگاری است. گروه هایی که پس از پیامبر پدید آمدند ، بسیارند. همه گروه ها تنها فرقه خود را اهل نجات می دانند. شمار این فرقه ها کم نیست این انشعابات تا زمان امام هفتم ادامه داشت، اما گروهی در امامت امام کاظم له باز ایستادند و او را آخرین امام شمردند و هفت امامی شدند. این گروه به واقفیه معروفند. پس از انشعاب این گروه دیگر انشعاب مهمی میان مسلمانان پدید نیامد.
بنابر این کسی که به امامت امام هشتم الله ایمان دارد، بی گمان شیعه دوازده امامی است؛ زیرا کسانی که امام رضاء الله را به عنوان هشتمین امام پذیرفته اند ، در امامت امامان بعدی توقف نکرده اند و امام مهدی را واپسین امام می دانند. در حقیقت پس از فرقه هفت امامی فرقه هشت امامی یا نه امامی پدید نیامد. اگر این نکته مورد نظر امام رضا باشد معنای روایت این است که توحید همراه با معاد نبوت و امامت ، انسان را نجات میدهد اما به شرط شیعه دوازده امامی بودن وگر نه ، ایمان او یک شرط لازم کم خواهد داشت .