در حریم یار - ره توشه زایٔر مشهد مقدس  ( 36-40 ) شماره‌ی 5126

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی

خلاصه

ناظر

متن

ولایت عهدی ابتکاری از مأمون با حسن نیت

فرض دیگر این است که ولایت عهدی ابتکار خود مأمون بود و وی در آغاز حسن نیت داشته و به راستی میخواسته خلافت را به امام رضا واگذارد؛ ولی پس از آن پشیمان شده و امام را به شهادت رسانده است. طرفداران این فرضیه، بزرگانی چون شیخ مفید و شیخ صدوق هستند. اینان در کتب خود نقل کرده اند که وقتی مأمون پیشنهاد ولایت عهدی را با امام رضاء مطرح ساخت گفت: «هنگامی که برادرم امین ، خلیفه بود و من به عنوان ولی عهد بر بخشی از مملکت حکمرانی میکردم، مرا احضار کرد من نزد وی نرفتم لشکری فرستاد که مرا دست بسته پیش او ببرند. از سوی دیگر در نواحی خراسان قیام هایی شده بود و من لشکری فرستادم تا آن شورش ها را سرکوب کند؛ اما در آن جا شکست خورد و چند جای دیگر نیز شکست پشت شکست مرا در مانده کرده بود روحیه سران سپاه نیز بسیار ضعیف شده بود. من شكست خود را قطعی دیدم اگر برادرم پیروز میشد و مرا دست بسته نزدش می بردند ، سرنوشت شومی در انتظارم بود. روزی با خود و خدای خود خلوت کردم و از کارهای قبلی توبه نمودم نخست آب خواستم و غسل کردم. لباسهای پاکیزه ای بر تن کردم و هر چه از قرآن حفظ بودم خواندم. چهار رکعت نماز به جای آوردم و آن گاه با خدای خود پیمان بستم که اگر مرا حفظ کند و بر برادرم پیروز گرداند خلافت را به کسانی که حق آنان است بدهم. این کار را با کمال خلوص نیت انجام دادم. از آن پس احساس گشایش کردم در هیچ جبهه ای شکست نخوردم و هر روز خبرهای پیروزی ، پشت سر هم به من میرسید؛ چون خداوند دعایم را مستجاب کرد، اکنون می خواهم به نذرم وفا نمایم .»

گروهی همچون شیخ صدوق و شیخ مفید که این دیدگاه را قبول کرده اند ، انگیزه مأمون را تنها وفای به عهد و نذر دانسته اند. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا آورده که مأمون در آغاز حسن نیت داشته و هنگام گرفتاری و درگیری با برادرش ، نذر کرد که اگر خدا او را بر او پیروز کند خلافت را به اهلش بر می گرداند. امام رضا به این دلیل ولایت عهدی را نمی پذیرفت چون می دانست مأمون تحت تأثیر احساسات قرار میگیرد و سپس پشیمان میشود. بیشتر دانشمندان با دیدگاه شیخ صدوق موافق نیستند و معتقدند مأمون هیچگاه حسن نیت نداشته و کار او تنها یک نیرنگ سیاسی بوده است.

ب ولایت عهدی ابتکاری از مأمون با سوءنیت

دیدگاه دیگر این است که ابتکار ولایت عهدی از خود مأمون بوده و او از آغاز سوء نیت داشته و از روی سیاست فریبکارانه این موضوع را مطرح کرده است. درباره این که چرا مأمون به چنین فریبی دست زد دیدگاه هایی گوناگون مطرح است. که برخی از آنها عبارتند از :

(۱) جلب نظر ایرانیان

برخی گفته اند، ابتکار ولایت عهدی برای خشنود ساختن ایرانیان بوده است؛ زیرا بیشتر ایرانیان به تشیع و خاندان علی الله تمایل داشتند و از آغاز با عنوان «الرضا من آل محمد علیه عباسیان قیام کردند. به حسب تاریخ (بنابر روایات ، این لقب از سوی خداوند به امام رضا عطا شده است . ر.ک : بحار الانوار ، ج ۴۹.ص ۴.) لقب «رضا» را مأمون به امام رضا داد. روزی که حضرت را به ولایت عهدی برگزید ، فرمان داد که از آن پس ایشان را به لقب الرضا» بخوانند. میخواست خاطره ایرانیانی را که تحت عنوان الرضى يا الرضا من آل محمد قیام کرده بودند زنده کند؛ یعنی من خواسته نود ساله شما را زنده میکنم و آن کسی را که میخواستید آوردم. مأمون با خود می اندیشید که اکنون مردم را راضی کنیم سپس فکری برای امام رضا میکنیم. از سویی دیگر مأمون در آن زمان ، جوانی بیست و هشت ساله بود و امام رضا در حدود چهل و هفت سال داشت. او گمان میبرد که ولایت عهدی امام خطری برای او ندارد؛ زیرا بیست سال از مأمون بزرگ تر بود و امید داشت که امام در زمان ولایت عهدی از دنیا برود.

۲ ولایت عهدی ابزاری برای فرونشاندن قیام های علوی

برخی پژوهشگران انگیزه سیاسی مأمون را فرونشاندن قیام های علوی میدانند. علویان مشکل بزرگی برای دستگاه شده بودند. هر چند سال یکبار و گاهی هر سال) گوشه ای از کشور اسلامی قیامی بر پا میکردند که رهبری اش بر عهده یکی از علویان بود. مأمون برای این که علویان را خشنود کند و آرام نگاه دارد و یا دست کم آنان را نزد مردم خلع سلاح کند دست به این کار زد. وقتی امام رضا را که برجسته ترین شخصیت علویان بود به دستگاه خود می آورد، قهراً آنان خود را دارای سهمی در خلافت میدانستند و با حکومت نمیجنگیدند؛ چنان که مأمون بسیاری از علویان را با این که از نظر او جرمهای بزرگی مرتکب شده بودند بخشید ؛ مثلاً «زيد النار»، برادر امام رضاء ، را عفو کرد. او میخواست آنان را راضی کند و جلوی قیامشان را بگیرد. در واقع می خواست در خلافت سهمی به علویان بدهد تا آنان آرام شوند و او بتواند مردم را از گردشان دور سازد.

(۳) ولایت عهدی ، حربه ای برای خلع سلاح کردن امام رضا

احتمال دیگر درباره انگیزه سیاسی مأمون ، خلع سلاح کردن خود امام رضا است. روزی امام رضا به مأمون فرمود: تو میخواهی مرا به این وسیله از نظر بیندازی!» مأمون ناراحت شد و گفت: چرا این نسبتها را به ما می دهید؟! ولی سخن امام رضا تنها یک اتهام نبود. همواره سیاستبازان برای آلوده کردن چهره انتقادگران کوشای همگان پسند، مقامی به آنان میدهند و از سوی دیگر در کارشان اخلال میکنند تا از نظر مردم بیفتند. وقتی کسی برای دستگاه حکومت زیانبار باشد و همواره به انتقاد و مخالفت برخیزد بهترین راه برای خلع سلاح او، واگذاری مقامی در دستگاه حکومتی است. اوضاع و شرایط هر چه باشد، دیگر چنین کسی نمی تواند علیه دستگاه برخیزد. کسانی که مقامی در دستگاه حکومت دارند، نمی توانند از نارضایتی مردم سود جویند ، بلکه به عکس مردم ناراضی علیه خود آنان نیز تحریک میشوند؛ مردمی که همواره میگویند ، خلافت حق خاندان علی است و اگر آنان خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد و با آمدن خاندان علی عدالت بر پا می شود. مأمون میخواست منصب ولایت عهدی را به امام رضا الله بدهد تا پس از آن مردم بگویند: اوضاع فرقی نکرد در زندگی ما تغییر خاصی رخ نداد. یا بگویند : آل علی الا تا وقتی دستشان از حکومت کوتاه بود سخنان امید بخش می گفتند، ولی وقتی دستشان به حکومت رسید ساکت شدند و دیگر حرفی نمی زنند.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی