در بخش سابق سرگذشت ولا يتعهدی حضرت رضا (ع) را خواندیم و اجمالا به این ماجرای تاریخی پی بردیم ولی هنوز برای ما روشن نگشته که چرا و بچه جهت مأمون از میان همه خویشاوندان خود یعنی عباسیان و علویان ، علی بن موسی الرضا (ع) را برای ولایتعهدی برگزید ؟ و چه عامل و انگیزه ای باعث این اقدام گردیده است ؟
این سئوال را با استفاده از شواهد و قرائن تاریخی وا حادیث و اخبار میشود. به چهاروجه پاسخ داد :
وجه اول: وفای به عهد
زمانیکه مأمون از حکومت برادرش امین سرپیچی کرد و برای کسب خلافت به جنك او برخاست چون دید : لشكر وطرفدارانش ضعيف و اندك و عموم مردم خصوصاً بیشتر بنی عباس از برادرش حمایت میکنند با خدا عهد بست که اگر فال فتح و پیروزی بنامش در آید و امین را سرکوب نماید یکی از بزرگان اولاد علویین را به ولایتعهدی انتخاب کند ، بدین جهت وقتیکه بر امین غالب شد و طاهر بن حسین فرمانده کل ارتش خراسان سرامین را برایش فرستاد و برخلافت استقرار تام یافت به عهد خویش و فاکر دو بشرحی که گذشت ولایتعهدی را به حضرت رضا (ع) بزرك و افضل خاندان ابی طالب سپرد (۱.و مؤید این قول حدیث ۲۲ باب ۴۰ از جلد ۲ کتاب عيون اخبار الرضا (ع) است و نیز ابن صباغ مالکی مینویسد . گروهی از اصحاب سیر و علمای تاریخ دوران خلفاء نقل کرده اند که هنگامیکه مأمون خواست حضرت رضا (ع) را ولیعهد خویش گرداند فضل و حسن پسران سهل را حاضر کرد و جریان را با آن دو به میان گذاشت، حسن به این امر راضی نبود و میگفت: این امر سبب میشود بر اینکه خلافت از دومان عباس بیرون رود ولی مأمون گفت: من با خدا عهد بسته ام که اگر مرا بر مخلوع (امین) پیروز گرداند خلافت را به یکی از فرزندان با فضیلت ابوطالب تسلیم نمایم زمانیکه حسن و فضل این سخن را شنیدند و مامون را در این کار جدی و مصمم دیدند با وی موافقت کردند... تا آخر قضيه فصول المهره صفحه ۲۷۰)
وجه دوم : تالیف قلوب ایرانیان
چون ایرانیان بلکه همه ملل غیر عرب در عصر خلفای بنی امیه و بنی عباس از عدالت و حق مساوات محروم بودند و زمامداران اموی و عباسی در مزایای ملی و دولتی ، سیاسی و قانونی بین عرب و عجم فرق میگذاشتند و غیر عرب خصوصاً ایرانیان از بسیاری کارها برکنار و قلوبشان از این رفتار جریحه دار بود و ناگزیر این ستمها و بی عدالتیها را تحمل میکردند، وقتیکه مأمون به کمک ایرانیان لشکری بسر کردگی طاهر بجنك برادرش فرستاد و او را مغلوب ساخت وتصادفاً خود از جانب مادر ایرانی بود از روی مصلحت اندیشی به اقدامات مهم و دامنه داری که عقده گشای روان و شفا بخش جراحات درونی ایرانیان گردد دست زد ، از جمله خراسان را مرکز خلافت گردانید و ده سال در آنجا حکومت نمود ، و مقام سر کردگی لشکر و وزارت را به فضل بن سهل ایرانی داد و او را ذوالریاستین ملقب ساخت، وولا یتعهدی را به حضرت رضا (ع) که بزرگترین شخصیت علویین و مورد علاقه ایرانیان بود تقدیم کرد (۱. بعضی مانند طبری و ابن اثیر نوشته اند: مامون چون نگاه کرد در میان بنی عباس و علويين احدی را از علی بن موسی الرضا (ع) برترو پارساتر و داناتر ندید او را ولیعهد مسلمين و خلیفه پس از خود گردانید و به رضای آل محمد ملقب ساخت ..... تاریخ طبری ج ۷ صفحه ۱۳۹ کامل ابن اثیر ج ۵ صفحه ۱۸۳ بنابر این نقل باید گفت: مامون از آنجا که مردی دانش دوست وزيرك بوده و آنحضرت را در علم و شرف و تقوا از همه بالاتر ديده منصب ولایتعهدی را به او داده است و در این کار هیچ هدف سوء و نقشه سیاسی نداشته است پس میتوان این قول را پنجمین نظریه بشمار آورد.)
وجه سوم : جلب علوبين
مأمون این کار را برای خدا و از روی ایمان و اعتقاد به خاندان رسالت انجام نداده بلکه این عمل او فقط جنبه سیاسی داشته است زیرا او وقتیکه دید بنی عباس از جریان قتل محمد امین ناراحت اند و قلباً با حكومت او مخالف و دشمن اند و علویین نیز از گوشه و کنار قیام کرده مردم در بیعت آنان در میآیند ، به این نقشه سیاسی پناه برد یعنی برای آنکه علویین را بخود جلب نموده پشتیبان خویش گرداند .
بالا اقل غائله خروج شخصیتهای علوی را بخواباند بزرگ این خاندان ، علی بن موسی الرضا (ع) را ولیعهد خود گردانید
وجه چهارم اجرای یک نقشه سیاسی
از مطالعه اخبار و احادیث شیعه چنین استفاده میشود که مأمون از این اقدام و سایر اعمال عوامفریبانه اش درباره حضرت رضا (ع) همچون ظاهر سازیهای پدرش با موسی بن جعفر (ع) هدفی جز در هم کوبیدن شخصیت آنحضرت نداشته و تمام کارهای او از روی نقشه و دسیسه بوده است (۱. حدیث ۲ و ۵ باب ۴۰ از جلد ۲ عیون و نیز حدیث فضل بن سهل نوبختی این قول را تایید میکند و هم چنین جریان نماز عیدو نماز استسقا و داستان تحت نظر بودن آنحضرت و جاسوسی در بانش این احتمال را تقویت میکند و نیز حدیث ۳ از باب ۵۹ جلد ۲ عیون در این معنی صراحت دارد . ما بخواست خداوند در بخشهای آینده ضمن تحقیق واثبات نظریه مزبور به نقل و بررسی این اخبار و احادیث میپردازیم) و این نظریه ؛ آخرین و بهترین گفتار ، درباره تفسیر هدف مأمون از اقدام به ولایتعهدی امام رضا (ع) است . مأمون میخواست بهر قیمتی که تمام شود ولایتعهدی را به آنحضرت تحمیل نماید تا بلکه شیعیان و پیروان او را اغفال نموده از ایمان و اعتقادشان بکاهد و با این عمل بگوید:
شما که مدعی هستید علی بن موسی (ع) به دنیا اعتنائی ندارد و از همه پارسا تر است اکنون به بینید با شوق و رغبت بجانب دنیا رفته و سخت آنرا چسبیده است؟!
غافل از اینکه حضرت رضا (ع) در هر حال و در هر موقعیتی که باشد زاهد است و مانند دیگر افراد در مقابل انقلاب روزگار و نشیب و فراز زندگی تعادل خویش را از دست نمیدهد و اگر روزی زمامدار کشور و رهبر ملتی گردد با رفتار عادلانه و فعالیت های پیگیر و خالصانه خود بر تن وروان و جسم و جان مردم حکومت خواهد کرد.
ص128