وداع امام با خانه کعبه
امية بن علی میگوید: من با امام رضا (ع) در سالیکه برای آخرین بار به مکه مشرف شد و پس از آن به خراسان رفت همراه بودم و امام جواد نیز که کودکی تقریباً چهار ساله بود با او بود . امام هشتم (ع) ضمن طواف کعبه با آن خدا حافظی میکرد و در پایان طواف به مقام حضرت ابراهیم (ع) برگشت و در آنجا دو رکعت نماز خواند فرزندش حضرت جواد نیز سوار بر دوش موفق غلامش طواف میکرد لیکن وقتیکه به حجر اسمعیل رسید از دوش موفق پائین آمد و زمان درازی نشست ! موفق گفت: برخیز قربانت گردم . فرمود : اراده برخاستن ندارم مگر خدا بخواهد ! و آثار اندوه و نگرانی از رخسارش آشکار گشت .
موفق به حضور امام رضا (ع) شتافت و جریان را عرضه داشت و آنحضرت برخاست و نزد فرزندش آمد و به او گفت :
برخيز حبيب من ؟
عرض کرد : اراده برخاستن ندارم !
فرمود: چرا عزیزم ؟! برخیز
عرض کرد : چگونه برخیزم در صورتیکه شما با خانه خدا بنوعی وداع کردی که بازگشتن نداشته باشد ؟ !
حضرت رضا (ع) ( با دلی اندوهگین) فرمود : برخیز حبیبم ؟ آنگاه برخاست (۱. اثبات الهداة ، ج ۶، صفحه ۱۹۰)
گریه امام کنار قبر پیغمبر (ص)
محول سجستانی میگوید: زمانیکه مأمور آمد امام رضا (ع) را بسوی خراسان حرکت دهد من در مدینه بودم و آنحضرت را دیدم که به مسجد پیغمبر وارد شد و چندبار با رسول خدا وداع نمود و هر مرتبه خود را به قبر جدش نزديك مينمود و بلند بلند گریه و ناله میکرد من پیش رفته سلام کردم و جواب داد و این مسافرت را به او تبريك گفتم ؟ فرمود : مرا واگذار، من از جوار جدم ميروم و در خاك غربت وفات میکنم و کنار قبر هرون بخاك ميروم (۲. اثبات الهداة ، ج ۶، صفحه ۷۷)
ص244