خلیفه نو و سیاست نوین
پس از هرون پسرش محمد امین روی کار آمد ، دوران خلافت امین با اضطرابات و مشکلاتی همراه بود که از ناحیه دو برادر امین و مأمون ناشی میگردید و چیزی نمانده بود که امت اسلامی را نابود گرداند تا آنکه لشکر مأمون بغداد را محاصره کرد و پس از مدتها محاصره امین را گرفته سراز
بدنش جدا نموده برای مأمون به خراسان فرستاد .
مأمون از روز بیست و پنجم محرم سال ۱۹۸ که برادرش کشته شد بر کرسی خلافت استقرار یافت و حدود ۲۰ سال سلطنت کرد و از سال ۱۹۴ که از حکومت مرکزی بغداد سرپیچی نمود و برادرش را از خلافت خلع کرد تا ۲۰۴ هجری قریب ده سال شهر مرو را پایتخت سلطنت خویش گردانید (۱. تاریخ یعقوبی ج ۲ صفحه ۱۷۲ و ۱۸۸) مأمون از جوانی مردی هوشیار و دانا و بصیر و دارای استعداد و حزم و تدبیر عالی بود مأمون در زیرکی و کاردانی از دیگر خلفای عباسی بالاتر بود ووزراء ومشاورین خود را از افرادی دانا و مآل اندیش ایرانی مانند فضل و حسن پسران سهل انتخاب کرد.
مأمون از ناحیه ما در ایرانی بود و تحت تربیت مربیان و معلمانی مثل جعفر برمکی و فضل بن سهل ایرانی پرورش یافت و همین امر سبب شد هم ایرانیان بیشتر بوی رو آورند و هم او با کمال امید و اطمینان از آنان استفاده کند و خراسان را بر سایر ولایات ترجیح داده رجال دولت و سران لشکر و کابینه وزیران را از ایرانیها برگزیند.
مأمون بحسب ظاهر از مقام علم و دانش تجلیل مینمود و خود را دوستدار دانشمندان و اهل فضل بشمار میآورد و میگفت: علماء بندگان خاص خدا میباشند.
ا و حتی به جبرئیل بن بختیشوع مسیحی یکی از پزشکان مخصوص خود بسیار محبت میورزید و در سالی که به مکه رفته بود هنگام ادای فریضه حج در حق جبرئیل بقدری دعا کرد که بنی هاشم (بنی عباس) که آنجا حاضر بودند او را سرزنش کرده گفتند: مولای ما آیا درباره این کافر نمی اینچنین دعا میکنی ؟ مأمون پاسخ داد :
آری جبرئیل نمی است ولی تندرستی من به دست او است و سلامتی من نیز به خیر و صلاح مسلمین میباشد؟ بنی عباس که این را شنیدند سخن او را تصدیق کردند، محبت و خوشرفتاری مأمون نسبت به دانشمندان مشهور تر از آنست که باز گوشود (۱. تاریخ تمدن اسلام ج ۵ صفحه ۲۱۱)
و نیز درباه سخاوت و گذشت و انصاف وعدالت وساير صفات مأمون مؤلف كتاب عصر المامون و دیگر تاریخ نگاران
عامه مطلب و شواهدی آورده اند .
اما واقع مطلب آنست که مأمون از نظر هدف باپدر و جدش، هرون و منصور هیچ فرقی نداشته و اکثر اعمال و رفتار و گفتار او صرف تظاهر وصورت سازی بوده است .
بله مأمون این خلیفه جدید سیاست نوین و روش تازه ای اختیار کرد و سیاستهای سخت و بظاهر خشن پدر و نیاکانش را کمتر بکار بردو مخالفین یا کسانیرا که در برابر قدرت و سلطنت خویش مضر میشناخت از راه دوستی و نرمی و مسالمت با آنان کنار میآمد و بطور مخفیانه بدون واسطه یا باواسطه آنها را مسموم میکرد و یا میکشت .
مأمون اظهار تشیع مینمود و باذریه و فرزندان پیغمبر صلى الله علیه و آله چون هرون و منصور آشکارا دشمنی نکرد و آنها را از پرستونهای ساختمان نگذاشت و میان سر و پیکرشان جدائی نیفکند بلکه بحسب ظاهر به آنها احترام میگذاشت ورئيس و بزرگ این خاندان حضرت رضا (ع) را به مروخواند و با اصرار و اجبار او را ولیعهد خویش گردانید و در سال ۲۱۸ فدك فاطمه زهراء (ع) را به فرزندانش رد کرد (۱. تاریخ یعقوبی ج ۲ صفحه ۲۰۳)، و تا زمانیکه در خراسان بود دانشمندان و علماء و فقهای اسلام و ادیان دیگر را در قصر خود جمع میکرد و پیوسته مجالسی از علمای مذاهب و ادیان تشکیل میداد و مسائل اصلی و فرعی، مذهبی و عقلی در آن طرح گردیده مورد بحث و گفتگو قرار میگرفت و خود در این مجالس شرکت میجست و در بغداد نیز کاخ وی مرکز اجتماع علماء و دانشمندان بود و چنانکه در اوائل همین بخش گذشت علاوه بر نشر و تبلیغ علوم مذهبی به ترجمه و نقل كتب یونانی و فارسی و عبری و هندى ومصرى ولاتینی نیز پرداخت .
مأمون در سیاست ماکیاولی خیلی کامل بود و ظاهری فریبنده داشت و برای رسیدن به مقصود آسانترین راه را انتخاب میکرد و کمتر عملی را برای خدا و خالصانه انجام میداد . و هنگامیکه قدرت حکومت را بدست گرفت فضل بن سهل وزير زيرك و كار دانش به او سفارش نمود که از خود زهد و تقوی اظهار نماید (۱. تاریخ تمدن اسلام ج ۴ صفحه ۲۶۱).
فضل با این عبارت درس کلی و جامعی در موضوع سیاست به مأمون آموخت از میان اعمال و کردارهای مأمون یکی علاقه و توجه او به علوم ومعارف و دیگر تفويض ولایت عهدی به علی بن موسی الرضا (ع) از همه بیشتر نظر مورخین و نویسندگان را جلب نموده است و ما بخواست پر وردگار توانا ثابت میکنیم که مأمون در هيچيك از این دوکار، دارای حسن نیت و قصد خالصی نبوده است .
اما مسئله ولایت عهدی که موضوع اصلی این کتاب را تشکیل میدهد در بخشهای آینده مورد تحقیق و بررسی کامل قرار گرفته ضمن آن منظور مامون از این کار روشن میشود
ص64