پیشنهاد دیگری که مأمون به امام کرد پذیرش ولایتعهدی بود. او در این کار انگیزه ها و اهدافی از این قبیل داشت تبدیل صحنه مبارزات تند انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی خطر
تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهای اموی و عباسی
مشروعیت دادن به دستگاه خلافت و عملکردهای آن کنترل کانون مبارزه و معارضه
زدودن رنگ مردمی از امام و استحاله او در دستگاه خلافت.
تبدیل امام به یک توجیه گر دستگاه خلافت
از آن خود کردن عاطفه و احساسات مردم نسبت به اهل بیت و استفاده از امام به عنوان سپری در برابر خشم عباسیان و عامه مردم
ایجاد یک مسأله جدید در فضای جامعه و مشغول کردن مردم بدان و بازداشتن آنان از بسیاری از اندیشه های دیگر.
اثبات خیرخواه بودن خلیفه
به دست آوردن اعتماد خراسانیان.
سلب تقدس و عظمت روحانی شیعه (۳۰).
چنان که مشاهده میشود این تدبیر به قدری پیچیده و عمیق است که یقینا هیچ کس جز مأمون نمی توانست آن را بخوبی هدایت کند و بدین جهت بود که دوستان و نزدیکان مأمون از ابعاد و جوانب آن بی خبر بودند.
مأمون حتىی برای این که هیچگونه ضربه ای بر هدفهای وی از این حرکت پیچیده وارد نیاید داستانهای جعلی برای علت و انگیزه این اقدام می ساخت و به این و آن می گفت و حقاً باید گفت که سیاست مأمون از پختگی و عمق بی نظیری برخوردار بود.
اما آن سوی دیگر صحنه نبرد امام علی بن موسى الرضا علیه السلام است و همین است که علی رغم زیرکی شیطنت آمیز مأمون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حرکتی بی اثر و بازیچه ای کودکانه بدل می کند (۳۱) امام ولایتعهدی را میپذیرد و در هفتم رمضان سال ۲۰۱۱ ق با او به پیمان ولایتعهدی بیعت میشود و در این باره فرمانی مینویسند امام به بازیی که مأمون آغازش کرد وارد میشود اما همین بازی را به زیان او به پایان می رساند،