ظلم ستیزی و صلابت
شکستن ابهت فرمانروایان ستم پیشه یکی از شیوه های رهبری حضرت رضا (ع) در طول زندگی آن حضرت بوده است. آن حضرت با دفاع از ستم دیدگان و مبارزه مدبرانه و حکیمانه با حاکمان ظالم در اجرای عدالت اجتماعی و ترویج معارف عالیه الهی اقدام می نمود.
آن بزرگوار بر این باور وحیانی قرآن اصرار می کرد که فروپاشی جوامع گذشته و هلاکت اقوام پیشین در اثر عدم اجرای عدالت و رواج ظلم و
ستم و ناعدالتی در میان مردم بوده است. همچنانکه قرآن می فرماید:
وَ مَا كُنَّا مُهْلِكي الْقُرى الّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ : (۱. قصص ٫ ۵۹)
و ما هرگز اهل آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر اینکه اهل آنان ستمکار بودند.
به همین جهت هم رسول گرامی اسلام فرموده است
الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ؟ (۲. شرح اصول کافی مازندرانی، ج ۹، ص ۳۰۰)
حکومت بر مردم با کفر ادامه می یابد اما با ظلم و ستم هرگز پایدار نخواهد بود. زیرا ظلم و ستم مردم را به ستوه آورده و تبعیض و ناعدالتی تخم کینه و بغض و عداوت سرد مداران ستم را در دلهای مردم پرورش میدهد و در نتیجه در مدت زمان کوتاهی مردم با آنان مقابله کرده و از مسند حکومت آنان را به پائین میکشند اما کفر و اعتقادات فاسد حکمرانان اگر در راستای مقابله با مردم و ظلم و ستم آنان نباشد ممکن است سالهای طولانی دوام یابد.
ابن مسکویه گفته است شهرها در زمان حجاج بن یوسف به خاطر ظلم و بیداد وی رو به ویرانی نهاد و در زمان عمر بن عبد العزيز به خاطر گسترش عدل و داد رو به آبادانی بود. (۱. همان.)
و فردوسی هم به این حدیث پیامبر اشاره دارد که
اگر کشور آباد داری به داد بمانی تو آباد و از داد شاد
اگر داد گر باشی ای شهریار نمانی و نامت بود یادگار
امام رضا (ع) در عین حالی که با ستم و ستمگری مبارزه میکرد به محرومان و مستمندان نیز بی نهایت رسیدگی کرده و در مقابل آنان خاضع
و فروتن بود آن حضرت می فرمود:
عَوْنُكَ لِلضعيف مِنْ أَفْضَلِ الصَّدِقه (۲. تحف العقول، ص ۴۴۶)
یاری به بیچاره گان و محرومان از بهترین صدقات و اعمال نیک است.
چرا که برای تحقق عدالت اجتماعی علاوه بر مقابله با ناعدالتی ها و ظلم و ستم لازم است که از طبقات محروم حمایت شود و آنان باید زیر
چتر حمایتی مسئولین جامعه قرار گیرند.
در زیارت نامه رجبیه حضرت رضا (ع) با اشاره به تلاشهای عدالت خواهانه و محرومیت زدائی آن بزرگوار میخوانیم که
السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ الَّلهْفَانِ (۳. بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۵۲)
سلام و درود بر فریادرس محرومان و یاری دهنده به بیچارگان و مستمندان
در حالات آن حضرت آمده است که آن بزرگوار تمام خدمتگزاران و غلامان سیاهپوست را در سر سفره اش جمع کرده و با آنان غذا می خورد بدون اینکه کمترین تبعیض بین آنان و دیگران داشته باشد تواضع و فروتنی آن جناب در نزد فقراء ستودنی بود.
آن حضرت همانطوری که در مقابل نیازمندان و محرومان جامعه با فروتنی تمام تلاش کرده و از هیچ کوششی فروگذار نبود همان طور هم
در مقابل مستکبران و ستمگران با صلابت و قاطعیت عمل نموده و ابهت و غرور آنان را می شکست.
شیخ صدوق در گزارشی از حالات آن حضرت آورده است که روزی فضل بن سهل که مسئولیت وزارت حکومت مامون را به عهده داشت و از سردمداران حکومت عباسی در عصر هارون و مامون به شمار می رفت به حضور امام رضا (ع) آمد.
مدتی در مقابل امام رضا (ع) ایستاد تا اینکه امام سر بلند کرده و فرمود: چه کاری با من داشتی؟! فضل با آن همه غروری که داشت و از بی اعتنایی حضرت رضا (ع) کلافه شده بود پاسخ داد سرورم این نامه را امیر المومنين مامون در مورد عطایایی به من نوشته است و شما بعنوان ولی عهد مسلمانان شایسته ترید که همانند این عطایا را بر من عنایت کنید. امام بدون اینکه به او اجازه نشستن دهد فرمود نامه را بخوان و او در حال ایستاده آن نامه طولانی را قرائت کرد. هنگامی که فضل از خواندن آن نوشته فارغ شد حضرت رضا (ع) فرمود: ای فضل ما نیز همانند آن نوشته را بتو میدهیم تا زمانیکه از معصیت خداوند بپرهیزی و تقوا پیشه کنی یاسر خادم میگوید امام هشتم (ع) با یک جمله تمام بافته های او را پنبه کرد. (۱. عيون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۶۳)
کیفرگستاخی
بعد از اینکه کرامت امام رضا (ع) در مورد درخواست باران و اجابت آن از سوی خداوند در همه جا منتشر گردید عظمت این حادثه موجب رسوائی و سرافکندگی مخالفین و منافقین گردید.
آنان در پی این حادثه به پیش مأمون رفته و اظهار داشتند: «ای امیر آیا میدانی که بعد از این ماجرا محبوبیت ابوالحسن (امام رضا (ع)) در میان مردم زیادتر شده و موجب تزلزل خلافت شما گردیده است؟ یکی از آن کینه توزان بد دل به نام حمید بن مهران که از رجال دربار مأمون بود گستاخی را از حد گذرانده و در یک مجلسی در دربار مأمون به امام رضا (ع) گفت: ای فرزند موسی تو از حدود خود قدم فراتر گذاشتی بارانی را که خداوند در وقت معین خویش فرستاده است آنرا به خودت نسبت داده و دلیل شکوه و عظمت خویش در بارگاه پروردگار دانستی گویا مانند ابراهیم خلیل (ع) معجزه کرده ای که پرندگان را با اذن خداوند زنده کرد.
سپس آن نگون بخت به این اهانتها بسنده نکرده و از محضر آن امام رحمت و دریای کرامت هلاکت خویش را خواستار شد و گفت: «ای ابو الحسن اگر راست میگویی به این دو صورت شیری را که بر مسند مامون در روی دیوار نقش بسته اند فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ،ساز در این صورت چنین چیزی معجزه و کرامتی برای تو محسوب خواهد شد نه بارانی که در وقت معین طبق تقدیر الهی و به طور طبیعی به زمین نازل میشود
در این هنگام حضرت ناراحت شد و طبق درخواست آن کوردل کینه توز به آن دو عکس شیر اشاره کرده و فرمود: ای شیرها، این شخص پست فطرت را بگیرید.
همان لحظه آن دو صورت شیر تبدیل به دو شیر درنده حقیقی شدند و در یک آن حمید بن مهران را دریده و چیزی از آن باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را هم از روی زمین تمیز کردند. سپس به امام رضا (ع) متوجه شده و با زبانحال عرضه داشتند ای ولی خدا هر فرمان دیگری داشته باشی در خدمتگذاری حاضریم حتی اگر فرمان دهی این شخص (مامون) را نیز از میان برداریم
مامون با شنیدن این سخن بیهوش شد امام رضا (ع) به آن دو شیر فرمود توقف کنید آنها توقف کردند و حضرت امر کرد: «به جایگاه قبلی خویش بازگردید. آنها به تصویر قبلی تبدیل شدند.
بعد از مدتی که مامون به هوش آمد گفت: حمد و سپاس خداوندی را که ما را از شر حمید بن مهران کفایت نمود. آنگاه رو به حضرت کرده و گفت: ای فرزند رسول الله چنین اعجازی از اختیارات جدتان رسول خدا (ص) و سپس از اختیارات شما می باشد.» (۱. همان، ص ۱۷۱ )
ص131