نهضت کلامی در عصر امام رضا علیه السلام  ( صص51-52 ) شماره‌ی 5273

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > دعا ‌ اذکار > خواندن دعا توسط امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر

متن

انکار فضایل اهل بیت (ع)

در اهل بیت (ع)، معیارهای ارزشی و یا به عبارت دیگر فضایلی وجود داشت که اگر مردم مسلمان با این فضایل آشنا میشدند بطور طبیعی آنان را برای رهبری جامعه انتخاب می کردند. از این جهت دشمنان اهل بیت (ع) سعی کردند تا آن جا که امکان دارد اصل این فضایل را انکار کنند.

به یک نمونه در عصر امام رضا (ع) توجه کنید :

بعد از جریان نصب امام رضا (ع) به ولایتعهدی مدتی در خراسان باران نیامد، مخالفان حضرت می گفتند این هم از قدم حضرت رضا (ع) است که چون ولیعهد شده باران قطع شده است. و مأمون در روز جمعه ای به حضرت عرض کرد: آقا خشکسالی شده دعا کن شاید خدا باران بفرستد؟

امام (ع): مانعی ندارد.

مأمون چه زمانی این کار را خواهی کرد؟

امام (ع): دوشنبه .

و چون روز دوشنبه شد حضرت با جمعیت به صحرا آمد و ضمن ستایش خدا این چنین عرض کرد: خدایا تو حق ما اهل بیت (ع) را بزرگ قرار دادی و همان طوری که دستور دادی، مردم به ما متوسل و امید به فضل تو دارند ... خدایا باران فراگیر و مفیدی بر آنان بفرست. خدایا ابتدای باران وقتی باشد که به خانه هایشان رسیده باشند راوی میگوید به دنبال دعای حضرت تغییرات جوی شروع شد و قطعات ابر در آسمان پیدا شد و مردم خواستند از ترس باران فرار کنند. حضرت فرمود: مردم این ابر این جا نمی بارد بلکه مأمور است به فلان منطقه برود. قطعه دوم ابر پیدا شد حضرت فرمود: این ابر نیز مال شما نیست. تا قطعه دهم که آمد حضرت فرمود: بروید به خانه ها که این ابر باید این جا به بارد. پس از متفرق شدن مردم باران شروع شد بطوری که دشت و صحرا از آن سیراب شد .

مردم می گفتند مبارک باد برای پسر پیامبر (ص)، ولی این جریان به ضرر حکومت تمام شد زیرا سیاست حکومت این بود که مردم این خانواده را نشناسند ولی این جریان برخلاف این سیاست بود بر این اساس حمید بن مهران به مأمون گفت: جلسه مناظره ای تشکیل بده تا من آبروی حضرت رضا (ع) را ببرم. پس از تشکیل جلسه حمید بن مهران به حضرت عرض کرد! مردم از تو قصه ها میگویند و در حق تو زیاده روی میکنند تو دعا کردی و بارانی که همیشه می آمده، آمده است، ولی مردم این را معجزه تو میدانند گویا تو بهترین مردم روی زمین هستی؟

حضرت به این سخنان پاسخ داد.

حمید بن مهران دو مرتبه گفت بارانی که سر وقتش می آمده این را به حساب خودت گذاشتی؟! گویا معجزه ابراهیم را به وجود آورده ای اگر راست میگویی این دو اشاره به دو عکس شیر که در آن جا بود را زنده کن تا مرا بدرند؟!

حضرت غضبناک شد و فرمود: دونكما الفاجر این فاجر را بگیرید. ناگهان به قدرت خدا این دو تصویر تبدیل به دو شیر درنده شدند و حمید بن مهران را بلعیدند. مأمون از این جریان به قدری وحشت کرد که بیهوش شد حضرت دستور داد تا او را به هوش آوردند (۱۸)(عيون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۶۷ ).

مخاطب

کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی