عبادت امام هشتم علیه السلام
برای آنان که بودن را مفهومی جز بنده بودن ندانند پرستش نه یک تکلیف) بلکه معنای زندگی و راز جاودانگی است. در نگاه آنان خدا پرستیدن نه یک واجب است که باید از سر گذراند و برائت ذمه حاصل کرد بلکه شهد شیرینی است که باید چشید و در آن و روح بودن و ماندن را یافت.
از این روی اگر درباره خداپرستی این گونه کسان که امام پیشاپیش همه آنان است سخنی گفته شود سخن از اندازه عبادت نیست بلکه سخن از چگونگی است. آنان بنده بودن را مایه افتخار بندگی کردن را مایه سربلندی و سر فرود آوردن در برابر خواست آشکار و پنهان خداوند را اساس سرافرازی شمرند.
این معنای سخن هشتمین امام است که گوید: به بندگی خدا افتخار میکنم (۳۵)
همین حقیقت است که بدخواهان او را ناخواسته بر آن می دارد که اعتراف کنند او پرستشگرترین همه زمینیان است (۳۶)
و در میان همه فرزندان عباس و علی علیه السلام با فضيلت تر پرهیزگارتر دیندارتر و شایسته تر از او ندیده اند (۳۷).
در پرتو توجه به چنین برداشتی از مفهوم عبادت در نظر امام است که میتوان برای خواندن هزار رکعت نماز در شبانه روز سجده های طولانی پس از نماز صبح روزه های مکرر شب زنده داریهای پر رمز و راز و همدمی همیشگی با قرآن تفسیری شایسته یافت
یا به درک حقیقت این سخن نایل آمد که کسی درباره آن حضرت می گوید:
به خداوند سوگند مردی ندیدم که بیش از او از خدا پروا کند بیش از او در همه اوقات به یاد خدا باشد و بیش از او از خدا بترسد (۳۸).
گوینده این سخن نه کسی از شاگردان او، بلکه فرستاده دستگاه خلافت رجاء بن ابی ضحاک است که به عنوان گماشته مأمون به مدینه رفته است تا امام را زیر نظر گیرد و با خود به مرو برد. او در ادامه سخن خود می گوید: «شب هنگام که به بستر میرفت بسیار قرآن تلاوت می کرد و چون بر آیه ای که در آن یادی از بهشت یا دوزخ بود میگذشت میگریست و از خداوند بهشت میخواست و از آتش به او پناه می جست... چون ثلث آخر شب فرامی رسید از بستر برمی خاست و به تسبیح و تحمید و تهلیل و استغفار می پرداخت. پس از آن مسواک می کرد و سپس به نماز شب می ایستاد او نماز جعفر طیار را چهار رکعت به
جای می آورد و این رکعتها را در شمار رکعتهای نماز شب می آورد (۳۹).
امام بر اساس همین برداشت هماره با قرآن همدم بود و به گفته ابراهیم بن عباس حتى سخن او پاسخهایی که می داد و مثلهایی که میآورد همه برگرفته از قرآن بود و کتاب الهی را هر سه روز یک بار ختم می کرد (۴۰)
او خود در این باره فرمود :
اگر میخواستم قرآن را در کمتر از سه روز ختم میکردم. اما من به هر آیه ای که میرسم در آن می اندیشم و در این امر درنگ می نمایم که درباره چه و به چه هنگام نازل شده و بدین سبب است که آن را در سه روز ختم می کنم (۴۱).
هم بر این اساس است که امام هر برتریی را به تقوا میداند و حتی به دیگران نیز حق میدهد که اگر بتوانند بیش از او از تقوا بهره مند شوند از او برتر باشند چونان که در پاسخ مردی که سوگند یاد کرد او بهترین مردم است فرمود:
ای مرد سوگند مخور برتر از من کسی است که بیشتر تقوای خدا داشته و در برابر او فرمانبردارتر باشد. به خدا سوگند هنوز این آیه نسخ نشده است که برترین شما پرهیزگارترین شماست (۴۲)
همو در جایی دیگر نیز فرمود : ای زید از خدا بترس که آنچه بدان رسیده ایم تنها به کمک تقوا میسر شده است (۴۳).
او همین تقوا، خداترسی و فرمانبری را معیار و نشان شیعه بودن نیز میخواند و به یکی می گوید: هر کدام از پیروان ما که خدا را فرمان نبرد از ما نیست و تو اگر از خدا فرمانبری از ما خاندان هستی (۴۴)