دُرّ کرامت  ( صص 38-33 ) شماره‌ی 5304

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > آداب گفت و گو با ديگران

خلاصه

ناظر

متن

برخورد با مردم

امام علیه السلام در برخورد با مردمان چهره راستین اسلام را ترسیم میکرد آن هم در عصری که جلال و شکوه پوشالین دستگاه خلافت از این آیین، سیمایی دیگر ارائه می داشت.

نخستین نکته این که او دیگران را هم دارای ارزش انسانی می دانست و از این دیدگاه با آنان برخورد می کرد.

ابراهيم بن عباس میگوید

هیچ نشنیدم و ندیدم کسی برتر از ابوالحسن رضا علیه السلام باشد. بر هیچ کس به سخن خویش بی مهری و ستم روا نداشت سخن هیچ کس را نبرید، هیچ نیازمندی را بی پاسخ نگذاشت پای خود در حضور هیچ کس دراز نکرد در پیش هیچ کس لم نداد هرگز غلامان و وابستگان خویش را ناسزا نگفت به گاه خنده قهقهه نزد بر سفره غلامان و وابستگان خود مینشست بسیار در پنهان صدقه میداد و به دیگران کمک می کرد (۴۹)

او حتی در برخورد با غلامان و خادمان هرگز حاضر نبود کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرد و چیزی از حقوق آنان فرو گذارد. او حتی در ریزترین نکته ها این کرامت را پاس می داشت.

یاسر خادم آن حضرت می گوید:

امام رضا علیه السلام به ما فرمود:

اگر بر بالای سر شما ایستادم و در حال غذا خوردن بودید بلند نشوید تا غذا خوردن را به پایان برید. گاه یکی از ما را میخواست و چون به او میگفتند در حال غذا خوردن است می فرمود:

بگذارید تا غذایش را بخورد (۵۰)

او هیچ اندرز گونه ای را که با اصل کرامت انسان ناسازگار باشد نمی پذیرفت و همچنان بسادگی و دوری از تکلف در برخورد با دیگران ادامه می داد.

یکی از مردمان بلخ میگوید

در سفر امام به خراسان همراه او بودم. روزی سفره غذایی طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را بر سر آن سفره گرد آورد. گفتم جانم به فدایت خوب بود برای اینها سفره ای جداگانه می گستردی ! امام فرمود 

خاموش که خدا یکی است پدر و مادر در همه ما یکی است و پاداش هر کس نیز به کردارهای اوست (۵۱) او هرگز از برآوردن نیاز دیگران روی برنتافت و چونان که شیوه این خاندان و سرشت امامان است گشاده دستی و بزرگواری را به غایت میرساند و البته از آن پرهیز داشت که در برابر دادن چیزی به دیگران و برآوردن کاری برای آنان کرامت انسانی را از ایشان بستاند.

 داستان آن مرد خراسانی مشهور است که چون از در راه ماندگی خود سخن به میان آورد و از امام کمکی خواست تا پس از رسیدن به شهر خود آن را از جانب ایشان صدقه دهد، به او فرمود تا بنشیند و پس از آن که اطرافیان رفتند به اندرون رفت و بی آن که به آن خانه بازگردد دست از فراز در درآورد و مرد خراسانی را خواست و دویست دینار به او داد و فرمود

این دویست دینار را بگیر و خرج راه کن و عوض آن از طرف من صدقه هم نده بیرون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا چون بیرون رفت یکی پرسید: فدایت شوم کرم و گشاده دستی شما بسیار است اما چرا از آن مرد روی پوشاندید؟ فرمود:

از بیم آن که مبادا خواری حاجت خواستن را بدان سبب که حاجت او برآورده ام در چهره اش ببینم. آیا نشنیدی سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود:

 آن که نیکی خود به مردم را بپوشاند کارش برابر هفتاد حج است (۵۲).

مردی چنین گشاده دست است که چون یکی به او می گوید:

مرا به اندازه مردانگی خویش عطاده در پاسخ می فرماید :

این در توانم نیست و آن گاه که او می گوید: مرا به اندازه مردانگی خودم عطا ده می فرماید:

این شدنی است (۵۳)

همین امام است که چون تمام دارایی خود را در روز عرفه با تهیدستان قسمت میکند و کسی می گوید: چه زیان بزرگی کردی ! در پاسخ میفرماید این زبان نیست، بلکه سود است. آنچه را به وسیله اش پاداش و بزرگواری فراهم آورده ای زبان مدان (۵۴)

امام با آن همه گشاده دستی - که به جای خود رواست هرگز این صفت شایسته را برابر نهاده اسراف و تبذیر و ریخت و پاش نمی داند و از کوچکترین کوتاهی در این باره نمی گذرد چونان که به گفته خادم آن حضرت یاسر روزی که غلامان میوه خورده و نمی خورده آنها را دور ریخته بودند بر آشفته به آنان می فرماید:

 سبحان الله! اگر از آن بی نیازید کسانی هستند که به آن نیاز دارند؛ آن را به کسی بدهید که نیازمند است (۵۵). این شخصیت متعادل است که از سویی در برخورد با فروتران فروتنی میکند و چون تنها میشود فارغ از کارهای رسمی و دولتی اطرافیان خود از کوچک و بزرگ را گرد می آورد با آنان سخن می گوید با آنان همدم می شود و حشمت از خویش فرومی نهد تا با او همدم شوند و از سویی در برابر آن که خود را در ظاهر پرشکوه خلافت آراسته است سربلند و سرافراز می ایستد و چون از او میشنود که دوست دارد جامه خلافت را بر تن او کند در پاسخ می فرماید: 

اگر خلافت از آن توست تو را حق آن نیست که جامه ای را که خدا بر تنت کرده است بر تن دیگران کنی و اگر خلافت از تو نیست روا نیست آنچه را از تو نباشد به من دهی. امام در برابر او موضع خویش در برخورد با خویشتن و هم در برخورد با دنیا را چنین ترسیم می کند

به بندگی خدا افتخار میکنم

... با بی رغبتی به دنیا رهایی از شر دنیا را می جویم

.... با دامن در کشیدن از حرامها نایل آمدن به سودهای حقیقی را امیدوارم

... و با فروتنی در این سرای بلندی نزد خداوند را خواهانم (۵۶)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی