أدعيته في تسبيح الله وتحمين، والصلاة على النبي وآله
في التسبيح الله سبحانه
سُبْحَانَ مَنْ خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ، وَأَتْقَنَ مَا خَلَقَ بِحِكْمَتِهِ، وَوَضَعَ كُلَّ شَيْءٍ مِنْهُ مَوْضِعَهُ بِعِلْمِهِ، سُبْحَانَ مَنْ يَعْلَمَ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ، وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ، وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.
في التسبيح الله في اليوم العاشر، والحادي عشر من الشهر
سُبحانَ خَالِقِ النُّورِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الظُّلْمَةِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْمِيَاهِ سبحان خالقِ السَّماواتِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْأَرَضِينَ
بخش اول
نیایشهای حضرت ام در زمینه تسبیح خداوند و ستایش او و درود و صلوات بر پیامبر و خاندانش
نیایش اول
نیایش آن حضرت در باب تسبیح و تنزیه خداوند سبحان
پاک و منزه است و از هر نقصی مبرا میدانم( واژه سبحان علم جنس است برای مصدر تسبیح و معمولا به صورت مفعول مطلقی به کار می رود که جانشین فعل مضارع یا امر است. به عنوان مثال در عبارت سبحان ربی العظیم و بحمده»، «سبحان» به معنای أسبح است و در آیه فسبحان الله حين نمشون و حين تصبحون «سبحان» به معنای «سبحوا» می باشد. در این جا به نظر می رسد این کلمه به معنای مضارع یعنی تنزیه میکنم و مبرا می دانم» است، اما از آنجا که بنده واصل به مقام فنا در هنگام تسبیح خود را نمی بیند به جای گفتن کلمه «سبح» که تسبیح و تنزیه را با آن کلمه به خود نسبت دهد از کلمه «سبحان» استفاده شده که تسبیح و تنزیه در آن به فاعل نسبت داده نمی شود و به همین جهت در فارسی نیز میتوان ترکیب سبحان الله» را به صورت خداوند پاک و منزه است؟ ترجمه نمود، یا گاهی با توجه به اصل به صورت فعل مضارع یا امر معنا کرد.) آن که آفرینش را با قدرتش آفرید، و آنچه را که آفرید با حکمتش استوار و متقن ساخت و با علم و داناییش هر چیزی از آفرینش را در جایگاه خود نشاند پاک و منزه است آن که خیانت چشمان را می شناسد و آن چه سینه ها پنهان میدارد را میداند(عبارت ويعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور آیه ۱۹ از سوره غافر که بدون هیچ تغییری در متن دعا به کار رفته است.) چیزی همانند او نیست و او بسیار شنوا و بیناست.(عبارت وليس كمثله شيء وهو السميع البصيرة بدون تغییر از پایان آیه ۱۱ سوره شوری اقتباس شده است.)
نیایش دوم
نیایش آن حضرت در باره تسبیح خداوند در روز دهم و یازدهم هر ماه
پاک و منزه است آفریدگار نور و روشنی پاک و منزه است آفریدگار ظلمت و تاریکی از هر نقصی منزه است خالق آبها از هر نقصی منزه است خالق آسمانها از هر نقصی منزه است خالق زمینها
سُبحانَ خَالِقِ الرِّياحِ وَالنَّبَاتِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْحَيَاةِ وَالْمَوْتِ سُبحانَ خَالِقِ الثَّرَى وَالْفَلَواتِ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْكِ.
في التسبيح لله عند إدارة تربة الحسين
سُبْحانَ اللَّهِ ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، وَاللَّهُ أَكْبَرُ
في التسبيح والتحميد بروايته عن يوشع
فمن أحب أن يكتال بالمكيال الأوفى وأن يؤدي الحقوق التي أنعم الله بها عليه فليقل في كل يوم :
سُبْحانَ اللَّهِ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ ، وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرَ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ وَلَا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، النَّبِيِّ الْعَرَبِيِّ الْهَاشِمِي وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ وَالنَّبِيِّينَ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ.
پاک و منزه است آفریننده بادها و گیاهان پاک و منزه است آفریننده زندگی و مرگ، پاک و منزه است آفریننده زمین و صحراها و دشتها. ساحت خداوند را از هر گونه عیب و نقصی مبرا میدانم و به سپاس و ستایش او (مشغولم)
نیایش سوم
نیایش حضرت ام در مورد تسبیح خداوند هنگام دست گردانی تربت امام حسین سلام
خداوند از هر گونه عیب و نقصی پاک و منزه است و سپاس و ستایش برای اوست و هیچ معبودی جز او نیست و خدا بزرگتر است از آنچه که به وصف در آید).
نیایش چهارم
نیایش حضرت اسلام در مورد تسبیح خداوند و حمد و ثنای او به روایت حضرتش اسلام از یوشع
از امام رضا روایت شده که هر که دوست دارد با پیمانه کامل تر توابش داده شود و حقوق (چیزهایی که خداوند به او انعام فرموده را به جا آورد باید هر روز این ذکر را بگوید:
خداوند متعال از هر گونه عیب و نقصی پاک و منزه است چنان که برای او شایسته است و سپاس و ستایش (واژه «حمد» در زبان عربی به معنای تنای جمیل به قصد بزرگداشت و تعظیم است که به سبب احسان و نیکی شخص ممدوح یا صفات نیک اختیاری او صورت میگیرد در حالی که مدح ستایش ممدوح به خاطر صفات نیک اختیاری و غیر اختیاری را در بر میگیرد و شکر فقط در مقابل احسان و نیکی به کار می رود. لذا كلمه «حمد» اخص از مدح و اعم از شکر» است. در واقع ستایش ممدوح بر صفات نیک اختیاری و سپاس گزاری از او به سبب احسان و تفضلش را «حمد» میگویند. لذا در این جا به سپاس و ستایش ترجمه شد.)برای خداوند است آن چنان که سزاوار اوست و هیچ معبودی جز خداوند نیست آن چنان که شایسته مقام وحدانیت اوست و خدا بزرگ تر است از آن چه که به وصف در آید چنان که او را می شاید و هیچ نیرو و قدرتی نیست مگر به اراده و کمک) خداوند. و درود و رحمت خدا بر محمد و اهل بیتش باد پیامبر عربی هاشمی و درود و رحمت خداوند بر تمام فرستادگان الهی و پیامبران تا آنجا که خداوند از آن درود) خشنود شود.
في التحميد الله لا
بالإسناد عن الرضا ، عن آبائه عن علي ، قال : كان رسول الله صلى الله عليه واله إذا أتاه أمر يسره قال :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بِنِعْمَتِهِ تَتِمُ الصَّالِحَاتُ وإذا أتاه أمر يكرهه ، قال : الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حالٍ.
في المناجاة بحمد الله تعالى وشكره
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم، اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَرَدْ نَوازِلِ الْبَلاءِ، وَمُلِمَّاتِ الضَّرَّاءِ، وَكَشْفِ نَوائِبِ اللأُواءِ، وَتَوَالِي سُبُوغ النَّعْمَاءِ ، وَلَكَ الْحَمْدُ رَبِّ عَلَى هَنِيءِ عَطَائِكَ، وَمَحْمُودِ بَلَائِكَ وَجَلِيل آلائِكَ وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى إِحْسانِكَ الْكَثِيرِ، وَخَيْرِكَ الْغَزِيرِ، وَتَكَليفِكَ الْيَسِيرَ وَدَفْعِكَ الْعَسِيرَ، وَلَكَ الْحَمْدُ يَا رَبِّ عَلَى تشميركَ قَلِيلَ الشَّكرِ وَاعْطَائِكَ وَافِرَ الْأَجْرِ، وَحَطَّكَ مُثْقِلَالْوِزْرِ، وَقَبُولِكَ ضِيقَ الْعَدْرِ وَوَضْعِكَ بَاهِظَ الْإِصْرِ، وَتَسْهِيلِكَ
نیایش پنجم نیایش حضرت درباره ستایش خداوند جل جلاله
با ذکر سند از امام رضا از پدران بزرگوارش از علی روایت شده که فرمودند: رسول خدا هر گاه برایشان امری پیش می آمد که ایشان
را خوش حال میکرد می فرمودند:
سپاس و ستایش برای خداوندی است که به واسطه نعمتش کارهای صالح و شایسته به انجام می رسد.
و هرگاه امری پیش می آمد که ایشان از آن کراهت داشتند می فرمودند: سپاس و ستایش بر هر وضع و حالی مخصوص خداست.
نیایش ششم نیایش حضرت در مناجات الهی با حمد و ثنای خداوند تعالی و سپاسگزاری از او
به نام خداوند بخشاینده بسیار مهربان خداوندا سپاس و ستایش مخصوص توست به خاطر برگرداندن و بر طرف کردن بلاهای در حال نزول و خسارت ها و زبانهای وارد شده و برطرف ساختن مصائب و گرفتاریها و پی در پی بودن گسترش نعمت ها و سپاس و ستایش فقط برای توست ای پروردگار و) صاحب (اختیار) من(واژه «رب» در لغت عرب به معانی مختلفی همچون خالق و آفریننده سید و سرور، صاحب و مالک، مصلح و تربیت کننده سرپرست و قیم و مدیر امور کاربرد دارد و به نظر میرسد که قدر جامع این معانی سرپرست و صاحب اختیاری است که در جهت پروراندن و کمال بخشیدن به شی یا شخص مورد سرپرستی خویش و رفع نقایص آن میکوشد و از آنجا که غایت این سرپرستی در مورد انسانها عمدتا به تربیت و پرورش آنها بر می شود. لذا در ترجمه حاضر به پروردگار و صاحب اختیار» ترجمه شد.) - به سبب بخشش گوارایت و آزمایش نیکو و پسندیده ات و نعمتهای با شکوه و عظیمت و سپاس و ستایش فقط برای توست به خاطر احسان ،زیادت و خیر فراوانت و اینکه بندگان را به کار آسان مکلف ساختی( در عبارت «تکلیفک السير» و «دفعك العسير»، «تتمبرك قليل الشکر» تا تعبیر «منعك مقطع الأمر» مصدر به فاعل اضافه شده و مفعول به را نصب داده است ترجمه دقیق تحت اللفظی این تعابیر بدین گونه است. مکلف ساختنت آسان را و دفع نمودنت سختی را و ... اما به جهت نقل این عبارات در فارسی سعی شد این عبارات به صورت ترکیب آن يفعل» که معادل مصدر است ترجمه شود تا عبارات روان تر و مفهوم تر شود.) و سختی را از آنان دور نمودی و سپاس و ستایش مخصوص توست - ای پروردگار و صاحب (اختیار) من - به سبب این که شکرگزاری اندک را پر ثمر ساختی و اجر فراوان بخشیدی و بار سنگین را از دوش
مَوْضِعَ الْوَعْرِ، وَمَنْعِكَ مَقْطَعَ الْأَمْرِ وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى الْبَلَاءِ الْمَصْرُوفِ، وَوَافِرِ الْمَعْرُوفِ، وَدَفْعِ الْمَخُوفِ، وَإِذْلالِ الْعَسُوفِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى قِلَّةِ التَّكْلِيفِ، وَكَثْرَةِ التخفيفِ، وَتَقْوِيَةِ الضَّعِيفِ، وَاغاثَةِ اللَّهِيفِ وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى سَعَةِ إِنْهَالِكَ، وَدَوامِ أَفْضَالِكَ، وَصَرْفِ انحالِكَ وَحَمِيدِ فِعَالِكَ، وَتَوالَى نَوالِكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى تَأْخِيرِ مُعاجَلَةِ الْعِقَابِ، وَتَرْكِ مُعَافَصَةِ الْعَذَابِ، وَتَسْهِيلِ طُرُقِ المابِ، وَانْزالِ غَيْثِ السَّحَابِ، إِنَّكَ الْمَنَّانُ الْوَهَّابُ.
في المناجاة بالحمد لله وشكره حال السجدة
لَكَ الْحَمْدُ إِنْ أَطَعْتُكَ، وَلَا حُجَّةَ لِى إِنْ عَصَيْتُكَ، وَلَا صُنْعَ لَى ولا لغيري في إِحْسَانِكَ، وَلَا عُذْرَ لَى إِنْ أَسَأْتُ ما أَصَابَنِي مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنْكَ، يَا كَرِيمُ، اغْفِرْ لِمَن فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا، مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ.
من برداشتی و سختی و تنگنای عذر و پوزشم را پذیرفتی و تعهد سنگین را از من) برداشتی و موقعیت دشوار و ناهموار را برایم هموار ساختی و از گسستگی کارها و امور مانع شدی. و سپاس و ستایش تنها برای توست به خاطر بلای گردانده شده و بر طرف شده و احسان و نیکی بسیار و دفع کردن (امور) ترسناک و رام نمودن شتر نفس یا طریق چموش و گمراه (در واژه «العشوف» در عبارت اذلال العشوف» استعاره مصرحه صورت گرفته است بدین ترتیب که حضرت رضا له نفس انسان با طریق و مسیر حرکت او را به شتر چموشی که از مسیر اصلی منحرف میشود و در عربی به آن عشوف میگویند تشبیه فرموده اند و سپس از باب استعاره مشبه به را به صراحت به جای مشبه به کار برده اند و کلمه اذلال به معنای رام نمودن را به عنوان قرینه برای این استعاره استعمال کرده اند.) و سپاس و ستایش فقط سزاوار توست به سبب کم بودن تکالیف و واجبات و زیاد بودن تخفیف و سبکی بر بندگان و تقویت کردن ضعیف و کمک کردن به محزون و دردمند. و سپاس و ستایش تنها برای توست به خاطر گسترش و طولانی بودن مهلت دادنت و استمرار تفضل و نعمت دادنت و برطرف کردن قحطی و بی برکتی و اعمال ستودنیت و پی در پی بودن نعمت هایت و سپاس و ستایش فقط برای توست به جهت عقب انداختن مجازات و به یکباره عذاب نفرستادن و آسان نمودن راههای بازگشت و فرو فرستادن باران ابرها به یقین تو بسیار نعمت دهنده و بخشنده ای
نیایش هفتم
در مناجات حضرت سلام با خداوند از طریق ستایش خدا و سپاس گزاری از او در حال سجده
حمد و ستایش تنها برای توست اگر تو را اطاعت کنم و هیچ حجت و دلیلی ندارم اگر تو را نافرمانی کنم و در نیکی و احسانت هیچ کاری و دخالتی از طرف من یا غیرم انجام نشده است و هیچ عذری ندارم اگر بدی کنم.
هر حسنه و خوبی که به من میرسد از توست( عبارت ما أصابتي من حسنه فمنک اشاره دارد به آیه ما أصابك من حسنة فمن الله ) (سورة نساء، آية (۷۹)) ای کریم و بزرگوار بیامرز هر مرد و زن با ایمانی را که در نواحی مشرق و مغرب زمین است.
في المناجاة لطلب الفرج
الهي بَدَتْ قُدْرَتُكَ وَلَمْ تَبْدُ هَيْئَةً لَكَ، فَجَهِلُوكَ، وَقَدَّرُوكَ وَالتَّقْدِيرُ عَلَى غَيْرِ مَا بِهِ شَبَّهُوكَ
فَأَنَا بَرِي - يا الهي - مِنَ الَّذِينَ بِالتَشْبِيهِ طَلَبُوكَ ، لَيْسَ كَمِثْلِكَ شَيْءٌ ، وَلَنْ يُدْرِكُوكَ ، ظَاهِرُ مَا بِهِمْ مِنْ نِعْمَتِكَ دَلَّهُمْ عَلَيْكَ لَوْ عَرَفُوكَ، وَفِي خَلْقِكَ يا الهي مَنْدُوحَةً أَنْ يَتَناوَلُوكَ، بَلْ شَبَّهُوكَ بِخَلْقِكَ، فَمِنْ ثُمَّ لَمْ يَعْرِفُوكَ، وَاتَّخَذُوا بَعْضَ ايَاتِكَ رَبَّاً فَبِذلِكَ وَصَفُوكَ، فَتَعَالَيْتَ يا الهى، وَتَقَدَّسْتَ عَمَّا بِهِ الْمُشَبِّهُونَ نَعَتُوكَ
يا سامِعَ كُلِّ صَوْتٍ، وَيَا سَابِقَ كُلِّ فَوْتٍ، يَا مُحْيِ الْعِظَامِ وَهِيَ رَمِيمٌ، وَمُنْشِتَهَا بَعْدَ الْمَوْتِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ لي مِنْ كُلِّ هُمْ فَرَجاً وَمَخْرَجاً وَلجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
دعای هشتم نیایش حضرت ام در مناجات ایشان برای طلب گشایش
بارالها قدرتت آشکار شد ولی هیئت و صورتی مادی(در برخی نسخ به جای کلمه «هيئة» واژه «راهیه» به معنای «ست آمده است که در این صورت معنای عبارت چنین است ولی سستی و ضعفی از تو به ظهور نرسید .) از تو ظاهر نشد، لذا نسبت به تو به ره نادانی رفتند و تو را با اوهام خویش اندازه گرفتند در حالی که قدر و اندازه بر حق و شایسته تو بر خلاف آن چیزی بود که تو را به آن تشبیه کردند.( عبارت «و قدروك والتقدير على غير ما به شيهوك » اشاره دارد به آیه «و ما قدروا الله حق قدره» (سوره انعام) آیه (۹۱) ) پس ای معبودم من از کسانی که با تشبیه در پی رسیدن به تو بودند بیزارم و برائت میجویم هیچ چیزی همانند تو نیست و آنان هرگز تو را درک نخواهند کرد. نعمت های آشکارت در وجودشان آنان را به سوی تو راهنمایی میکرد اگر تو را می شناختند یا در پی شناختت بودند و در آفرینش و خلقتت - ای معبود من - به اندازه کافی راه حل و وسیله و حجت وجود دارد برای این که به تو برسند اما آنان تو را به آفریده ات تشبیه کردند(واژه «خلق» در عبارت «بل» شبهوك بخلقك مصدری است که به معنای اسم مفعول (یعنی خلق به معنای مخلوق به کار رفته و لذا در فارسی به آفریده» ترجمه شده است.) و به همین جهت تو را نشناختند و برخی از نشانه های قدرت تو را به عنوان پروردگار خود برگزیدند و بدان شکل توصیفت نمودند اما بارالها تو برتر و والاتر و مقدس تر از آنی که تشبیه کنندگان تو را به آن توصیف نمودند.
ای شنوای هر صدایی و ای سبقت گیرنده بر هر زوال و از دست رفتنی ای زنده کننده استخوان ها در حالی که پوسیده اند(عبارت «يا محيي العظام وهي رميم و منبتها بعد الموت» اشاره است به آيه او قَالَ مَنْ يُحي الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قل يحبها الذي أنشأها أول مرة و هو پس آیه ۷۸ و ۷۹) ) و ایجاد کننده آنها پس از مرگ بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و برای من و تمام مؤمنین از هرگونه هم و غمی گشایش و راه خروج و برون رفتی قرار ده (که) بی گمان تو بر هر چیزی بسیار توانایی.(عبارت «إنك على كل شیء قدیر عبارتی قرآنی است که در پایان آیات فراوانی از قرآن کریم آمده است.)
في المناجاة بثناء الله مستشفعاً بالنبي وآله لقبول الدعاء
الهى وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَمَدَدْتُ يَدِى إِلَيْكَ، مَعَ عِلْمِي بتفريطي في عِبادَتِكَ، وَاهْمَالِي لِكَثِيرٍ مِنْ طَاعَتِكَ، وَلَوْ أَنِّي سَلَكْتُ سَبِيلَ الْحَيَاءِ لَخَفَتْ مِنْ مَقَامِ الطَّلَبِ وَالدُّعَاءِ، وَلَكِنِّي يَا رَبِّ لَا سَمِعْتُكَ تُنَادِي الْمُسْرِفِينَ إِلى بَابِكَ، وَتَعِدُهُمْ بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ وَثَوابِكَ ، جِئْتُ مُمْتَثِلاً لِلنَّداءِ ، وَلَائِذَا بِعَواطِفِ أَرْحَمِ الرُّحَمَاءِ ،
وَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ ، الَّذِي فَضَّلْتَهُ عَلَى أَهْلِ الطَّاعَةِ، وَمَتَّحْتَهُ بِالْإِجَابَةِ وَالشَّفَاعَةِ، وَبِوَصِيِّهِ الْمُحْتَارِ، المُسَمَّى عِنْدَكَ بِقَسِيمِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَبِفَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ ، وَ بِأَبْنَائِهَا الْأَوْلِيَاءِ الْأَوْصِيَاءِ وَبِكُلِّ مَلَكَ خَاصَّةٍ يَتَوَجَّهُونَ بِهِمْ إِلَيْكَ، وَيَجْعَلُونَهُمُ الْوَسِيلَةَ في الشَّفَاعَةِ لَدَيْكَ،
دعای نهم:
در مناجات حضرت السلام با ثناگویی خداوند و طلب شفاعت از او به برکت پیامبر اکرم و خاندان گرامیش برای استجابت دعا
خداوندا در پیشگاهت ایستاده ام و دستم را به سوی تو در از کرده ام با اینکه میدانم در عبادت و پرستش تو کوتاهی نمودم و در بسیاری از موارد اطاعت تو سستی کردم و به راستی اگر من راه شرم و حیا را می پیمودم قطعا از جایگاه و موقعیت درخواست و نیایش بیم و شرم) داشتم. اما ای پروردگار و صاحب اختیار من هنگامی که صدایت را شنیدم که افراط کنندگان در گناه را به سوی درگاهت میخواندی و به نیکی عفو و مغفرت و ثوابت وعده می دادی (امام رضا در این عبارات اشاره دارند به آیه قل يا عبادي الذين أسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) (سوره زمر آیه ۵۳)) برای امتثال امر و ندای تو و پناه بردن به عطوفتهای مهربان ترین مهربانان ( پاکش باد - به سوی تو رو کرده ام پیامبری که او را بر (تمام) اهل طاعت برتری دادی و استجابت دعا و مقام شفاعت را به وی بخشیدی(ظاهرا اشاره ای است به آيه ولسوف يعطيك ربك فترضي ) (سوره ضحی ٫ آیه (۵)) و نیز به واسطه وصی برگزیده پیامبرت اسلام که نزد تو به قسيم الجنة والنار تقسیم کننده بهشت و جهنم) نامیده شده است و به آبروی فاطمه سرور زنان دو عالم و فرزندان پاکش که اولیاء الهی و اوصیای من هم آمدم در حالی که به واسطه وجود) (نازنین پیامبرت که درود و رحمت خدا بر او و خاندان پیامبر خاتم هستند و به آبروی هر فرشته مقرب و خاصت که خلایق) به وسیله آنان به سوی تو رو میکنند و آنان را وسیله برای شفاعت نزد تو قرار می دهند.(به نظر حقیر عبارت وبكل ملك خاصة يتوجهون بهم اليك، ويجعلونهم الوسيلة في الشفاعة لديك، به سبب عدم تطابق بين نعت و منعوت در ملک خاصة و برخی اشکالات دیگر که در این جا مجال ذکر آنها را ندارم خالی از اشکال نیست و بعید نیست که ا اصل عبارت این گونه باشد ولكل ملك خاصة يتوجهون : ويجعلونهم الوسيلة في الشفاعة لديه، و ترجمه این چنین خواهد . بود و برای هر پادشاهی خاصان و افراد مقربی وجود دارند که خلایق) به وسیله آنان به سوی او رو میکنند و آنان را وسیله برای شفاعت نزد او قرار میدهند. و اتفاقا این بهم اليه.. احتمال با عبارت بعدی و هؤلاء خاصتك ( سازگارتر است. (مترجم))
وَهؤُلاء خَاصَّتُكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ، وَآمِنَى مِنْ أَخْطَارِ لِقَاتِكَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ خَاصَّتِكَ وَأَحِبَّائِكَ فَقَدْ قَدَّمْتُ أَمَامَ مَسْأَلَتِكَ وَ نجواك ما يكُونُ سَبَباً إِلَى لِقَائِكَ وَرُؤْيَاكَ، وَإِنْ رَدَدْتَ مَعَ ذَلِكَ سُؤالى، وَخَابَتْ إِلَيْكَ آمالي، فَمَالِك رَأَى مِنْ مَمْلُوكَهُ ذُنُوباً فَطَرَدَهُ عَنْ بابِهِ، وَسَيِّدٌ رَأَى مِنْ عَبْدِ عُيُوباً فَأَعْرَضَ عَنْ جَوابه، يا شَقْوَتَاهُ إِنْ ضَاقَتْ عَنِّى سَعَةُ رَحْمَتِكَ، إِنْ طَرَدْتَنِي عَنْ بَابِكَ عَلَى بَابِ مَنْ أَقِفُ بَعْدَ بَابِكَ ؟! وَإِنْ فَتَحْتَ لِدُعَائِي أَبْوابَ الْقَبُولِ، وَأَسْعَفْتَنِي بِبُلُوعُ السُّؤالِ، فَمَالِكَ بَدَءَ بِالْإِحْسَانِ، وَأَحَبَّ إِثْمَامَهُ، وَمَوْلَى أَقالَ عَثْرَةَ عَبْدِ، وَرَحِمَ مَقامَهُ، وَهُناكَ لا أَدْرِى أَيَّ نِعَمِكَ أَشْكُرُ ؟ أَحِينَ تَطَوَّلُتَ عَلَيَّ بِالرِّضا، وَتَفَضَّلْتَ بِالْعَفْوِ عَمَّا مَضَى ؟ أَمْ حِينَ زِدْتَ عَلَى الْعَفْوِ وَالْغُفْرانِ بِاسْتِينَافِ الْكَرَمِ وَالْإِحْسَانِ؟
فَمَسْأَلَتِي لَكَ يَا رَبِّ فِي هَذَا الْمَقَامِ الْمُوْضُوفِ، مَقامِ الْعَبْدِ الْبَائِسِ المَلْهُوفِ، أَنْ تَغْفِرَ لَى مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي،
و اینان خاصان درگاه تواند پس بر آنان درود و رحمت فرست و مرا از خطرهای ملاقاتت خطرهای مرگ در امان بدار و از جمله خاصان درگاه و بندگان محبوبت بگردان زیرا من در پیشاپیش درخواستم از تو و مناجات با تو افرادی را که وسیله ملاقات با تو و دیدارت هستند آورده ام.
ولی اگر با این وجود درخواستم را رد کنی و امیدها و آرزوهایم نزد تو به پاس گرایند. حق اعتراض ندارم چرا که در این صورت حقیقت این است که مالکی از مملوک خویش گناهانی را مشاهده کرده و لذا او را از درگاه خویش رانده است و سروری از بنده اش عیوبی را مشاهده نموده پس از پاسخ دادن به او روی گردانده است. وای از بدبختی من چنان چه گستره رحمتت مرا) فرا نگیرد و بر من تنگ آید.
(الهی) اگر مرا از درگاهت برانی بر درگاه چه کسی بایستم؟ و اگر درهای اجابتت را بر دعایم بگشایی و مرا با رسیدن به درخواستهایم کمک نمایی شایستگی من نبوده بلکه حقیقت این است که مالک و صاحب اختیاری نیکی و احسان را بر مملوکش آغاز نموده و دوست دارد آن احسان را به کمال و تمامیت برساند و مولایی لغزش بنده اش را بخشیده و بر جایگاهش رحم آورده است و آن جاست که (دیگر) نمی دانم کدامین نعمتت را شکر کنم؟
آیا زمانی که خشنودیت را نصیبم فرمودی و نسبت به (اعمال) گذشته ام عفوت را به من تفضل کردی؟ یا هنگامی که علاوه بر عفو و مغفرتت کرم و احسانت را دوباره از سر گرفتی؟
پس ای پروردگار و صاحب اختیار من درخواستم از تو در این جایگاه توصیف شده جایگاه بنده تیره بخت محزون - این است که گناهان گذشته ام را بیامرزی
وَتَعْصِمَنِي فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي، وَأَنْ تَرْحَمَ وَالِدَيَّ الْغَرِيبَيْنِ فِي بُطُونِ الْجَنادِلِ الْبَعِيدَيْنِ مِنَ الْأَهْلِ وَالْمَنَازِلِ، صِلْ وَحْدَتَهُما بانوارِ إِحْسانِكَ، وَأَنِسَ وَحْشَتَهُمَا بِآثَارِ غُفْرَانِكَ، وَجَدِّدْ لمُحْسِنِهما في كُلِّ وَقْتٍ مَسَرَّةً وَنِعْمَةً، وَلِلسَينِهِما مَغْفِرَةً وَرَحْمَةً، حَتَّى يَأْمَنَا بِعَاطِفَتِكَ مِنْ أَخْطَارِ الْقِيَامَةِ، وَتُسْكِنَهُمَا بِرَحْمَتِكَ فِي دارِ الْمَقَامَةِ ، وَعَرَّفَ بَيْنِي وَبَيْنَهُما فِي ذَلِكَ النَّعِيمِ الرَّائِقِ حَتَّى تَشْمَلَ بِنَا مَسَرَّةَ السَّابِقِ وَاللأَحِقِ بِه، سَيِّدِي وَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ عَمَلَى شَيْئًا يَرْفَعُ مِنْ مَقَامِهِمَا، وَيَزِيدُ في إكرامهما ، فَاجْعَلْهُ ما يُوجِبُهُ حَقَّهُما لَهُمَا، وَأَشْرِكْنَى فِي الرَّحْمَةِ مَعَهُمَا، وَارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً.
و در باقی مانده عمر مرا (از گناه) محفوظ داری و به والدینم که در درون تخته سنگهای قبر اسیر و غریبند و از اهل و خانه ها دورند رحم کنی (خداوندا تنهایی شان را با انوار احسان و نیکی ات پیوند ده و دلتنگی ایشان را با آثار و برکات آمرزشت برطرف و به انس و الفت تبدیل کن و برای نیکوکارشان خوش حالی و نعمت و برای بدکارشان آمرزش و رحمت را در هر زمان و به صورت نوبه نو نصیب فرما
تا اینکه والدینم با عطوفت و مهربانیت از خطرهای قیامت ایمن شوند و با رحمتت آن دو را در خانه اقامت ابدی ساکن گردانی (خدایا) بین من و آنان در آن نعمتهای والای بهشتی آشنایی برقرار کن تا اینکه خوش حالی قبلی و بعدی از آن نعمت را شامل حال ما گردانی
سرورم اگر از عملم چیزی را سراغ داری که مقام و منزلت آن دو را بالا می برد و تکریم و بزرگداشت آنان را می افزاید پس تا زمانی که حقشان بر گردنم ایجاب میکند آن عمل را برای آنان قرار بده و مرا در رحمتت با آنان شریک گردان و آن دو را رحم کن همان گونه که در کودکی با مهربانی و رحمت مرا پرورش دادند.(عبارت ارحمهما كما ربياني صغيرا بدون هیچ تغییری از پایان آیه ۲۴ سوره اسراء گرفته شده است.)